چالش نویسندگی

[Pooriya 100]

سلام! فرض کنین دارین یه کتاب مینویسین، شخصیت بد تو آخر داستان تو درگیری با شخصیت خوب داستان خودشو فدا میکنه و کار خوبی میکنه. شما جمله ی پایانی رو از دید شخصیت بد داستان چی می نویسید؟ خلاقیتتون رو تو این تاپیک پیاده کنین...

 

استارتشو خودم میزنم: 

 

"آری، حال که خود را فدای آنچه همیشه می هراسیدم کردم، مبهوتم در آنکه اکنون چه می گنجد در خیال آدمان... حقارت است دیدن اینکه محبوب آنها پس از اینکار، من نیستم."

 

 

مخفی کننده

@ArSaCiA @Toofan @Meli @AliAgent @AbbasMZ @83mehrdad83 @Original @TheVisage @AbneR @Alligator @BuTleR @Farab @LeytoM @illuminati @iSpicy @TheWestSide @Sepehr @TheExpert @BeYoNDeR @Robert @Martyn @ElmiraKamrani58 @RoseRain @TheMasTeR و بقیه دوستان...

 

[iSpicy 370]

مِردم بای

جامع و کامل

[Pooriya 100]

در هم اکنون، iSpicy گفته است:

مِردم بای

جامع و کامل

قلبم اکلیلی شد چقدر رمانتیک 🥹

 

دهنت سرویس مرد این چیه

[Farab 590]

پس چنین است حال خوبِ یک کار خوب...

ویرایش شده در August 26 توسط Farab

[iSpicy 370]

در 1 دقیقه قبل، Pooriya گفته است:

قلبم اکلیلی شد چقدر رمانتیک 🥹

 

دهنت سرویس مرد این چیه

خوب داره میمیره جون نداره یک ساعت حرف بزنه همین هم زیاد بود یک هو مِرد

[AmirMahdi 355]

”در آخرین نفس‌های زندگی‌ام، تمامی سنگینی‌ها و تیرگی‌ها را از خود بیرون می‌کنم، تا تو را با یک لبخند و یک قطره‌ای از نور وجودم ترک کنم.“

ویرایش شده در August 26 توسط AmirMahdi
Amirmetti

[TheMasTeR 647]

در این لحظه آخر، در حالی که دستانم به خون می‌چکد و نفس‌هایم سخت می‌آید، با خشم و تلخی در قلبم، می‌فهمم که تنها راه برای تلاش درست و اصلاح کردن اشتباهات گذشته، فداکاری است. اینجاست که من، شخصیت بد داستان، با اقتدار و شجاعت خود را به قربانی می‌گذارم و آخرین عطش خود را برای نجات جامعه از سایه‌های تاریک دلیرانه می‌پذیرم.

[Sepehr 501]

این منم، سالها می گذرد و هزاران من در ذهن ها پرورش میابد، اما این منم، سال هایی که گذشت هیچ در خیالم نبود که من، این شوم. از گذشته حسرت و گلگی ندارم، خوب یا بد از یاد میرود، تلخ است که تمامی بت ها شکسته خواهند شد و ابدیتی وجود ندارد، پیش از آنکه وحشت سرنوشت پیش رو مرا گرفتار کند، کنجکاو آنم، این منم.

 

 

 

جیگرایکس ایکس ایکس سپهر

[Pooriya 100]

در 1 ساعت قبل، Farab گفته است:

پس چنین است حال خوبِ یک کار خوب...

نواختی Farab جان

در 57 دقیقه قبل، AmirMahdi گفته است:

”در آخرین نفس‌های زندگی‌ام، تمامی سنگینی‌ها و تیرگی‌ها را از خود بیرون می‌کنم، تا تو را با یک لبخند و یک قطره‌ای از نور وجودم ترک کنم.“

Ummmm

در 11 دقیقه قبل، Sepehr گفته است:

این منم، سالها می گذرد و هزاران من در ذهن ها پرورش میابد، اما این منم، سال هایی که گذشت هیچ در خیالم نبود که من، این شوم. از گذشته حسرت و گلگی ندارم، خوب یا بد از یاد میرود، تلخ است که تمامی بت ها شکسته خواهند شد و ابدیتی وجود ندارد، پیش از آنکه وحشت سرنوشت پیش رو مرا گرفتار کند، کنجکاو آنم، این منم.

 

 

 

جیگرایکس ایکس ایکس سپهر

عالی بود

[RoseRain 1145]

همش قشنگ بووود

 

[CyberDyne 513]

ای بیچاره، تموم عمر فکر کردی خوب بودی! لحظه آخری جامو با تو عوض کردم.
بد زندگی کردم اما خوب دارم میمیرم.....

 

 

وقتی من بمیرم همه اسم منو یادشون میمونه بیگ اسموووووک
پ.ن: این خط اخریه گند زد میدونم ولی لامصب فاز سنگینی تو دیالوگ اخری عه

[MohamadHosseiN 500]

نه نه نباید پیشنهاد سرآشپز رو انتخاب میکردم (سرآشپز: عزراعیل)

پ.ن: اول ببینید سرآشپز کیه بعد انتخاب کنید تا دچار سرنوشت من نشید.

[Alonso 10]

میگه که : ما اونقدرا هم بدرد نخور نبودیم...

[iSpicy 370]

در 3 ساعت قبل، CyberDyne گفته است:

ای بیچاره، تموم عمر فکر کردی خوب بودی! لحظه آخری جامو با تو عوض کردم.
بد زندگی کردم اما خوب دارم میمیرم.....

 

 

وقتی من بمیرم همه اسم منو یادشون میمونه بیگ اسموووووک
پ.ن: این خط اخریه گند زد میدونم ولی لامصب فاز سنگینی تو دیالوگ اخری عه

طرف دمه مرگش چقدر حرف زده

[CyberDyne 513]

در 50 دقیقه قبل، iSpicy گفته است:

طرف دمه مرگش چقدر حرف زده

خدا بیامرز ادم پر حرفی بوده

[Robert 339]

من خوده خوداممم

(بنده خدا مثله اینکه خودشو خدا فرض میکرده)

[HeY 75]

در ۱ ساعت قبل، iSpicy گفته است:

طرف دمه مرگش چقدر حرف زده

عهه سلام اسپاگتی

[AmirMahdi 355]

@Pooriyaمگه نگفتی یه جمله پس چرا دوستان یه پاراگراف مینویسن؟

[Pooriya 100]

در 4 دقیقه قبل، AmirMahdi گفته است:

@Pooriyaمگه نگفتی یه جمله پس چرا دوستان یه پاراگراف مینویسن؟

انقدری که تو حس رفتن باید بازیگر می شدن

[CalaCe 45]

شخصیت خوب خطاب به شخصیت بد:

دمه آخری میگه که 

 `` ای که از کوچه معشوقه ما میگذری قسمت ما نشد این عشق حلالت باشد ``

در 13 ساعت قبل، AmirMahdi گفته است:

”در آخرین نفس‌های زندگی‌ام، تمامی سنگینی‌ها و تیرگی‌ها را از خود بیرون می‌کنم، تا تو را با یک لبخند و یک قطره‌ای از نور وجودم ترک کنم.“

 

[AmirMahdi 355]

در 10 دقیقه قبل، Pooriya گفته است:

انقدری که تو حس رفتن باید بازیگر می شدن

خیلی جنایی شد من خواستم یکم رمانتیکش کنم 

در 3 دقیقه قبل، CalaCe گفته است:

دمه آخری میگه که 

 `` ای که از کوچه معشوقه ما میگذری قسمت ما نشد این عشق حلالت باشد ``

اون متاسفانه دم آخر نبود 

[CalaCe 45]

در 16 دقیقه قبل، AmirMahdi گفته است:

خیلی جنایی شد من خواستم یکم رمانتیکش کنم 

اون متاسفانه دم آخر نبود 

دم آخر بود دیگه داش

[AmirMahdi 355]

در 19 دقیقه قبل، CalaCe گفته است:

دم آخر بود دیگه داش

منظورم یه چی دیگست 

[CalaCe 45]

در 9 دقیقه قبل، AmirMahdi گفته است:

منظورم یه چی دیگست 

[iSpicy 370]

در 6 ساعت قبل، CyberDyne گفته است:

خدا بیامرز ادم پر حرفی بوده

عجب

در 6 ساعت قبل، ImmoraL گفته است:

عهه سلام اسپاگتی

آقا نگو زشته بقیه هم یاد میگیرن