رفتن به مطلب
مرورگر پیشنهادی آرساکیا گیم مرورگر های تحت موتور کرومیوم می‌باشد، برای دانلود روی مرورگر انتخابی خود کلیک کنید
Google Chrome Microsoft Edge Ungoogled Chromium Brave Opera GX Opera

تخته امتیازات

  1. Gisu

    Gisu

    عضو


    • امتیاز

      8

    • تعداد ارسال ها

      251


  2. Sanaka

    Sanaka

    عضو


    • امتیاز

      5

    • تعداد ارسال ها

      809


  3. kopli

    kopli

    عضو


    • امتیاز

      5

    • تعداد ارسال ها

      179


  4. BiHan

    BiHan

    لیدر اقلیت


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      915


مطالب محبوب

در حال نمایش مطالب دارای بیشترین امتیاز در 04/25/2024 در همه بخش ها

  1. • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: - • توضیحات: ادمین انقدر بی ادب؟ • مدارک (فیلم یا عکس): ارسال شد.
    5 امتیاز
  2. نام داستان: سفر به ماه اثر: ژول ورن برای دیدن قسمت اول اینجا کلیک کنید برای دیدن قسمت دوم اینجا کلیک کنید (3) کاپیتان نیکول و اشکالات وقتی سخنان رئیس جمهور به اینجا رسید، تالار بزرگ و پر جمعیت اسلحه را سکوت سنگینی پر کرد. همه حاضرین ساکت بودند، تا حدی که میشد صدای بال مگسی را شنید. اما این سکوت چند لحظه ای بیشتر دوام نیاورد. از انتها سالن صدایی برخواست که برای رئیس جمهور صدای اشنایی بود. و این صدای کاپیتان نیکول، دشمن و رقیب قدیمی باربیکن بود. نیکول مردی بود ریز نقش و سرخ چهره. او در زمان جنگ یکی از بزرگ ترین تولید کنندگان فولاد بود و در تمام طول جنگ یک لحظه از رقابت با باربیکن غافل نشد. وقتی باربیکن سلاح جدیدی میساخت که گلوله ان قادر بود از میان هر نوع فولادی بگذرد، نیکول بی درنگ دست به کار تولید فولادی میشد که بتواند در مقابل گلوله های سلاح جدید مقاومت کند اما درست در زمانی که جنگ به پایان میرسد باربیکن موفق به ساختن سلاح تازه ای شد که نیکول فرصت ساختن فولاد مناسب برای مقابله با ان را پیدا نکرد و در نتیجه نیکول کینه و نفرتی را که ازین بابت پیدا کرده بود هرگز فراموش نکرد و حالا او فرصتی یافته بود تا به مبارزه با باربیکن بپردازد. همه به سمت ته سالن برگشتند تا ببینند نخستین کسی که سکوت سنگین تالار را شکسته کیست. نیکول با قیافه ای حق به جانب گفت: "آقای رئیس جمهور، همه اینها که میگویی ظاهرا بسیار ساده و راحت به نظر میرسند اما اگر کسی با دقت به حرف های شما فکر کند آن وقت متوجه میشود که فقط زدن این حرف ها ساده است و در عمل اشکالات زیادی به بار میاورد. در درجه اول برای آنکه گلوله بتواند خود را از نیرو جاذبه زمین خلاص کند باید سرعت بسیار بسیار زیادی داشته باشد، باید بتواند دست کم با سرعت 7 مایل در ثانیه حرکت کند. حالا شما فکر میکنید ماده محترقه‌ای که بتواند چنین سرعتی به گلوله شما بدهد در دنیا پیدا میشود؟" پچ و پچ و همهمه سالن را پر کرد. حرفای کاپیتان نیکول همه را به فکر انداخته بود. به نظر میرسید طرح پرزیدنت باربیکن در همان قدم اول با مشکل لاینحلی مواجه شده است. باربیکن چند لحظه سکوت کرد تا همهمه فرو بنشیند و بعد با صدایی آرام و متین گفت: "بله، چنین ماده‌ای وجود دارد و اسمش هم اتومیت است." گرچه این پاسخ تردیدی را که حرفای کاپیتان نیکول بوجود آورده بود بر طرف کرد اما خود کاپیتان نیکول حاضر نبود به این زودی از میدان در برود و دست از مبارزه بردارد. لذا همانطور که ایستاده بود رو به باربیکن کرد و گفت: "بسیار خب، شما میگویید چنین ماده ای وجود دارد به فرض که اینطور باشد، اما خود اسلحه را چه میگویید؟ آیا چنین اسلحه ای هم پیدا میشود؟ من که فکر نمیکنم در دنیا فولادی باشد که بتوان با ان چنین اسلحه‌ای ساخت. در واقع هیچ کدام از انواع فولاد های شناخته شده قادر به مقاومت در مقابل نیرویه چنین انفجاری نیست. البته احتیاجی نیست من به آقای باربیکن ثابت کنم که اطلاعات من درباره انواع فولاد تا چه حد دقیق و کامل است چون خود ایشان از این قضیه به خوبی اطلاع دارند. حالا منتظرم ببینم پاسخ ایشان به این مسئله چیست؟" باربیکن باز هم با همان صدای ملایم و آهسته پاسخ داد: "قرار نیست اسلحه ای که میگویم از فولاد ساخته شود. در حال حاضر فلزاتی زیادی هستند که به مراتب از فولاد قویتر و مقاوم ترند. سلاح مورد نظر ما از همین فلزها ساخته خواهد شد. گلوله هایی که قوی ترین فولاد های شمارا در هم شکست و از آنها عبور کرد هم از همین فلزا ساخته شده بود، آقای نیکول." چهره نیکول از آنچه بود سرخ تر شد. در مقابل پاسخی که شنیده بود نمیدانست چه بگوید در مانده و خجل همانجا ایستاده بود و حتی قدرت نگاه کردن به صورت حاضرین را نداشت. درست در همین لحظه پیرمرد موقری با موی سفید در قسمت دیگری از سالن بپا خاست و شروع به صحبت کرد. او دکتر بلفاست بود، یکی از معروف ترین دانشمندانی که علاوه بر دانش وسیعی که در زمینه طرح و ساختن سلاح های مختلف داشت به علم ستاره شناسی نیز کاملا مسلط بود و باربیکن اورا به خوبی میشناخت. صدای دکتر بلفاست چنان آهسته و ضعیف بود که حاضرین با وجود سکوتی که سالن را فرا گرفته بود به سختی حرف هایش را میشنیدند. او با همان صدای آهسته اما مطمئن پرسید: "شما از کجا میدانید که گلوله مذکور به ماه خواهد رسید؟ ما میدانیم که کوچک ترین شیئی که بتوان ان را از این فاصله حتی به کمک جدید ترین تلسکوپ ها دید باید دست کم 3متر قطر داشته باشد." باربیکن با همان خونسردی جواب داد: "کمی بیش از 2متر و نیم، تصور میکنم و طرحی که برای ساختن گلوله مورد نظر ریخته ام هم کمی بیش از این اندازه است یعنی در حدود 3متر قطر گلوله خواهد بود." دکتر بلفاست گفت: "متشکرم. اگر چنان گلوله ای به طرف ماه شلیک شود، آنوقت امکان این هست که ببینیم آیا به ماه میرسد یا نه. از طرفی میشود از یک نور درخشان به عنوان علامت برای دریافت خبر رسیدن گلوله به ماه استفاده کرد. البته من هنوز مطمئن نیستم که آیا میتوان توپی به این بزرگی ساخت که بتواند گلوله ای به آن بزرگی را شلیک کند. در واقع مدت‌ها از آن زمان که..." اما دنباله حرفای دکتر بلفاست را کسی نشنید، چرا که در همان لحظه نیکول دوباره بپا خاسته بود و بدون آنکه منتظر تمام شدن حرفای دکتر بشود، شروع به صحبت کرد و گفت: "ممکن است آقای رئیس جمهور بفرمایند، طول لوله توپی که قرار است چنین گلوله ای را شلیک کند چند متر خواهد بود؟ چون تا انجا که به عقل من میرسد طول لوله اسلحه باید چیزی در حدود 25برابر قطر گلوله آن باشد. بنابراین من تصور میکنم طول لوله توپ شما باید نزدیک به هفتاد متر باشد." ناگهان صدای فریادی در سالن پیچید. این صدای فریاد حیرت کسی بود که بیشتر عمر خود را به طراحی و ساختن سلاح های مختلف گذرانده بود. او ریچارد بیلزبی بود، همان کسی که چند روز پیس تصمیم گرفته بود معلم مدرسه بشود و حالا دوباره برق امید را میشد در چشمانش دید. با فریاد گفت: "هفتاد متر؟ خنده دار است این یک طرح شگفت انگیز است واقعا شگفت انگیز. ولی باید با دقت بر روی آن فکر بشود." نیکول پرسید: "بنظر شما هفتاد متر خیلی بلند است؟" بیلزبی گفت: "فکر میکنم حتی به اندازه کافی بلند نباشد. دوستمان آقای باربیکن میفرمایند ماده محترقه ای در اختیار دارند که میتواند گلوله را به چنین فاصله بلندی بفرستد. پس باید ماده‌ای باشد که گاز زیادی طولید کند. چون مختصر گازی که مواد محترقه شناخته شده تولید میکنند به زودی نیرویی را که برای بیرون راندن گلوله از اسلحه لازم است، از دست میدهد. پس ساختن یک اسلحه بلند بی فایده خواهد بود و از طرفی میدانیم که گازی که مقدار زیادی ماده محترقه بسیار قوی تولید میکند برای انکه بتواند روی گلوله عمل کند و آن را به جلو براند به زمان بیشتری نیاز دارد و همینطور هم به اسلحه‌ای بسیار بلند تر از تمام سلاح هایی که تا کنون ساخته شده." در تمام این مدت نیکول سرپا ایستاده بود و منتظر فرصتی بود تا سوال بعدی خود را مطرح کند. و وقتی این فرصت را یافت هنگام حرف زدن حالت عجیبی در چشم هایش بود با لحنی که بیشتر کنایه آمیز بود تا پرسشگرانه پرسید: "ممکن است آقای باربیکن بفرمایند که بالاخره طول اسلحه مورد نظر ایشان چقد باید باشد؟" و باربیکن با همان لحن ملایم گفت: "دقیقا 270متر" نیکول که گویی گزک مورد نظرش را بدست آورده بود با فریاد تمسخر گفت: "عجب! و حالا بفرمایید ببینیم شما میخواهید به چه وسیله‌ای چنین هیولایی را جا به جا کنید و به سمت بالا و پایین حرکت دهید تا جهت آنرا به سمت کره ماه تنظیم بفرمایید؟" در اینجا دانشمند پیری که در انتهای سالن نشسته بود بی آنکه از جا بلند شود با لحن نکوهش گرانه ای گفت: "آقای عزیز احتیاجی نیست حتما آن را به سمت ماه نشانه گیری کنیم." باربیکن در طول تمام این صحبت ها بدون آنکه کلمه ای بگوید، آسوده و بیخیال نشسته بود و گوش میداد، از اینکه میدید مخاطبینش بر سر طرح و نقشه پیشنهادی او گفت و گو و حتی مشاجره میکنند خوشحال بود با خود فکر میکرد "هرچه این آقایان بیشتر حرف بزنند، اشتیاقشان برای عملکردن ولو به منظور اثبات اشتباه من بیشتر خواهد شد پس بگذار حرف بزنند" و حالا تام هانتر بپا خاسته بود. همان تام هانتری که رکود بازار اسلحه و طرحای جدید باعث شده بود به فکر کشاورزی بیوفتد. او که در تمام این دوران کسادی بازار اسلحه، تنها کاری که میکرد رفتن به دشت و صحرا و شکار پرندگان بود و کم کم داشت علاقه خود را به طراحی و ساختن سلاح های جدید از دست میداد، اکنون با فرا رسیدن این فرصت چشمانش دوباره برق تازه ای گرفته بود. با اشتیاق شروع به صحبت کرد و گفت: "آقایان قرار نیست شما به یک پرنده در حال پرواز شلیک کنید هدف شما جاییست که قرار است پرنده به هنگام رسیدن گلوله در آنجا باشد. به عبارتی دیگر من تصور میکنم پرزیدنت باربیکن اسلحه خود را به سمتی نشانه بروند که وقتی گلوله به آنجا میرسد ماه در همان نقطه قرار گرفته است." اینبار باربیکن سکوت خود را شکست و گفت: "همینطور است، دقیقا همینطور است." در فاصله‌ی سکوت کوتاهی که بوجود آمد، صدای آرام دکتر بلفاست دوباره شنیده شد که میگفت: "در واقع اسلحه به سمت نقطه ای در آسمان نشانه خواهد رفت که ماه درست در همان نقطه خواهد بود و فاصله آن هم به کمترین فاصله ممکن یعنی 221,463 مایل خواهد رسید." دوباره با باربیکن با هیجان گفت: "درست است، دقیقا همینطور است." یکی از حاضرین پرسید: گلوله این فاصله را ظرف چه مدت طی میکند؟ و باربیکن جواب داد: "من از دوستانم در دانشگاه شیکاگو خواهش کردم تا پاسخ دقیق این پرسش را پیدا کنند البته اگر گلوله تمام این فاصله را با سرعت ثابت طی میکرد، یعنی همان سرعتی که هنگام خروج از اسلحه داشت، آنوقت پاسخ به این سوال ساده بود. یعنی میتوانستیم همین حالا با اطمینان بگوییم که گلوله این مسافت را ظرف 9ساعت طی میکند اما قضیه به این سادگی ها نیست. چرا ک گلوله هرچه از زمین دور تر و به ماه نزدیک تر شود سرعتش کند تر خواهد شد و دوباره در نزدیکی های ماه به تدریج بر سرعتش افزوده خواهد شد تا زمانی که روی سطح ماه سقوط کند. با این ترتیب من حدس میزنم که گلوله ما این مسافت را در مدت تقریبی 97 ساعت و یه ربع ساعت طی خواهد کرد اما هنوز به این ارقام اطمینان ندارم و احتمال میدهم که محاسبات من درست نباشند و همانطور که گفتم بهتر است که منتظر پاسخ همکارانمان در دانشگاه شیکاگو به این سوال باشیم." دکتر بلفاست با عجله قلم و کاغذی از جیب خود بیرون آورد و شروع به نوشتن ارقام و اندازها کرد تا ببیند رقمی که باربیکن داده است درست است یا غلط. تام هانتر از فرصت استفاده کرد و پرسید: "پس به این ترتیب شما گلوله‌تان را به سمت نقطه‌ای که ماه با فاصله زمانی 97 ساعت و یک ربع ساعت به آنجا خواهد رسید، نشانه خواهید رفت." باربیکن گفت: "درست است. البته نه به این دقت چون همانطور که گفتم در مورد زمان رسیدن گلوله به نقطه مذکور مطمئن نیستم اما گمان میکنم چیزی در همین حدود خواهد بود." و دوباره نگاهی به دکتر بلفاست که هنوز با عجله مشفول محاسبه روی تکه ای کاغذ بود انداخت. برای چند لحظه تالار اسلحه در سکوت فرو رفت. اما دوباره صدای وزوزی که بی شباهت با پرواز زنبور نبود تالار را پر کرد. همه افراد حاضر در سالن به پچ پچ و گفت‌وگو باهم مشغول شدند، عده ای سوال میکردن و عده ای دیگر پاسخ میدادند و برخی از حاضرین نیز فقط زمزمه اعتراض و مخالفت سر داده بودند. در میان این دسته حتی کسانی بودند که طرح مزبور را یک رویای کودکانه و حتی ابلهانه میدانستند و معتقد بودند چنین نقشه و آرزویی هرگز تحقق به خود نخواهد گرفت. و همه این حرف ها را ناشی از توهمات و تخیلات بی اساس باربیکن میدانستند. تا اینکه دوباره کاپیتان نیکول بپا خاست، باربیکن متوجه او شد و فریاد زد: "ساکت" همه حاضرین یکباره سکوت کردند نیکول با همان جدیت و سماجتی که برای مغلوب کردن باربیکن داشت اینطور شروع به صحبت کرد: "فرض میکنیم که نیازی به حرکت دادن اسلحه مورد نظر شما نباشد. فرض میکنیم بتواند اسلحه را در حالیکه به طرف نقطه ای از اسمان که قرار است بعد از 97 ساعت و یک ربع ساعت به آنجا برسد نشانه رفته اید، ثابت کنید شما آقای باربیکن آیا فکرش را کرده ای که برای یک میله دراز که به قول شما 270 متر طول داشته باشد و فقط یک سر آن روی زمین قرار گرفته و ثابت شده باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا فکر میکنید که چنین میله یا دقیق تر بگویم، چنین لوله بلندی میتواند به طور مستقیم در هوا بماند؟ من که با اطمینان میگویم چنین چیزی ممکن نیست. لوله اسلحه تان را هرچه محکم تر که دلتان میخواهد بسازید، اما باز هم فایده‌ای نخواهد داشت، چرا که نیروی جاذبه زمین سر آزاد لوله را به سمت پایین خواهد کشید و در نتیجه انحنایی در لوله بوجود خواهد آمد. حالا با یک سانتی متر و یا صد سانتی متر به هر حال خمیدگی ایجاد خواهد شد. و اگر بخواهید لوله را محکم بسازید سنگینی آن بیشتر خواهد شد و هرچه سنگین تر باشد، خمیدگی بیشتر خواهد بود. البته ممکن است دوستان دانشمند آقای باربیکن در دانشگاه شیکاگو فکر این مسئله را هم کرده و مشغول محاسبه درباره آن باشند. به هر حال ممکن است آقای باربیکن بفرمایند چطور میخواند کره ماه را به وسیله ی گلوله ای که از دهانه یک لوله یا توپ خمیده خارج میشود نشانه بگیرند؟" در اینجا دوباره دکتر بلفاست تکه کاغذی از جیب بیرون آورد و به ترسیم خطوط و نوشتن ارقامی بر روی آن مشغول شد. برخی حاضرین از شنیدن حرف های کاپیتان نیکول به شدت به خنده افتادند و برخی دیگر فریاد خشم سردادند باربیکن کوشید با کوبیدن میله آهنی بر روی میز دوباره سکوت را برقرار کند، اما کسی توجه نمیکرد. تا اینکه بعد از چند دقیقه دوباره جلسه ساکت شد و حاضرین صدای ضعیف و آرام دکتر بلفاست را شنیدند که میگفت: "اکر لوله اسلحه فقط یک اینچ انحنا پیدا کند آنوقت گلوله چندین مایل از هدف اصلی خود منحرف خواهد شد. اگر آقایان اجازه بدهند به صبر داشته باشند به شما خواهم گفت که دقیقا این انحراف چند مایل خواهد بود." کاپیتان نیکول که حالا لبخند رضایتی روی لب هایش نقش بسته بود از فرصت دوباره استفاده کرد و گفت: "من شک ندارم که آقای دکتر بلفاست درست میگویند و بنابر این جناب رئیس جمهور میخواهند با صرف صدها هزار دلار، گلوله را به سمت نقطه ای در آسمان پرتاب کنند که چندین مایل دورتر از هدف اصلی ایشان یعنی ماه خواهد بود!" باربیکن گفت: "چرا آقای نیکول تصور میکند که اسلحه مورد نظر ما هم مثل سایر توپ های ارتش با توپ هایی که روی کشتی های جنگی کار گذاشته میشود فقط در قسمت انتهایی و وسط لوله حالت ثابت و متصل به زمین خواهد داشت؟" نیکول با همان لحن تمسخر آمیز گفت: "شاید شما خیال دارید دیواری به بلندی 270 متر بسازید و لوله توپتان را به آن تکیه بدهید! چون به هیچ طریقی ممکن نیست لوله توپ شما مستقیم به سمت ماه نشانه گیری شود، مگر اینکه مثلا دیواری ..." باربیکن که کم کم حوصله اش از طعنه ها و تمسخر های نیکول سر رفته بود گفت: "البته من از تلاشی که آقای نیکول برای پیشبرد این طرح میکند بسیار سپاس گذارم ولی باید به عرضتان برسانم که من خیال ساختن دیواری به آن بلندی را ندارم. بلکه خیال دارم روی زمین گودالی حفر کنم و توپ را در گودال بسازم. به این ترتیب نیروی مقاومت زمین به توپ استحکام مورد نیاز را خواهد بخشید و باعث خواهد شد که لوله توپ انحنا مورد نظر شما را پیدا نکند و در نتیجه خواهیم توانست آن را به طور مستقیم به طرف ماه نشانه روی کنیم. کاملا مستقیم. حالا متوجه شدید؟" در اینجا یکباره زمزمه تعجب حاضرین از طرح باربیکن فضا را پر کرد. نشانه های حیرت و تحسین در چهره اکثر حاضرین به وضوح دیده میشد. تا اینکه سرانجام بپا خاستن جی.تی.ماتسون دوباره سکوت را برقرار کرد. او آرام و با وقار از میان حاضرین گذشت و به طرف جلو سالن رفت و با متانت رو به آنها کرد و گفت: "آقایان، همگی ما از اینکه جنگ به پایان رسیده خوشحالیم. اما در عین حال اکثر ما از تصور پایان گرفتن رشته مطالعاتمان در زمینه این علم با ارزش احساس تاسف میکنیم. و حالا آقای باربیکن با مطرح کردن نقشه های خود انگیزه تازه ای به ما بخشیده اند انگیزه ای که دوباره مارا با امیدی تازه به سراغ کتاب ها و جزوهامان میفرستد. اما در عین حال این را هم میدانیم که هیچ انسانی حاضر نیست وقتش را فقط با خواندن مشتی کتاب و کاغذ پاره بگذراند، فقط کودکان و افراد خردسال و ناتوان قادر اند خود را با رویاهایی که ممکن است در آینده تحقق پیدا کنند، سرگرم کنند. من، دوستمان آقای باربیکن را خیلی خوب میشناسم و مطمئنم که ایشان هرگز طرحی که تحقق آن غیر ممکن باشد به ما پیشنهاد نخواهند کرد. من شخصا معتقد ام که اجرای این طرح امکان پذیر است و حتی اضافه میکنم که اجرای آن انقدر ها هم مشکل و پیچیده نیست. البته شک ندارم که انجام چنین نقشه ای به پول نیاز دارد کسانی که در تمام طول جنگ با فروش سلاح های مختلف پول کلانی به جیب زده‌اند، حالا میتوانند با در اختیار گذاشتن بخشی از آن ثروت کلان به ساخت اسلحه‌ای کمک کنند که به هیچ کس آسیبی نخواهد رساند و این حداقل کاریست که میتوانند بکنند چرا که همه ما میدانیم روی سطح ماه هیچ موجود زنده ای نیست." دکتر بلفاست با صدایی که به زمزمه شباهت داشت گفت: "من هنوز اطمینان ندارم ولی خب، هیچکاری غیر ممکن نیست." باربیکن با همان صدای آرام همیشگی گفت: "اگر گلوله ما به ماه برسد آنوقت دانش ما درباره دنیای بزرگی که در همسایه‌گی ماست به مراتب بیش از آنچه که تا کنون بوده افزایش خواهد یافت... حالا از شما میخواهم اگر با شروع کار رویه این طرح موافقید نظرتان را اعلام کنید." حاضرین در تالار یک پارچه فریاد زدند "آری" و در میان فریاد پرشور همگانی فقط یک صدا بود که گفت "نه" و این صدای کاپیتان نیکول بود. از طرفی تنها یکی از حاضرین ساکت ماند و پاسخی نداد و او دکتر بلفاست بود. پیر مرد بعد از آنکه سینه‌ای ساف کرد تا شاید بتواند بلندتر حرف هایش را بزند گفت: "چطور ممکن است بدون آنکه کسی به ماه برود دانش ما درباره این کره زیاد تر شود. از طرفی خود من مطمئنا حاضر نیستم تن به چنین سفری بدهم." و با این جمله از سالن خارج شد. ادامه دارد ... ____________________________________________________________________ امیدوارم لذت برده باشید اگه دوست داشتید با لایک و کامنت مثبت بهم انرژی بدید تا بریم برای قسمت چهارم سفر به ماه.
    3 امتیاز
  3. با سلام، قصد مطرح کردن چند پیشنهاد در رابطه با اقلیت های دسته ویژه را دارم که روند کاری این اقلیت را میتونه بهبود بخشیده و تعدادی از مشکلات را هم حل کند. برای دستگیری وانتد ها در داخل دریا می بایست از قایق استفاده کرد اما قایق ها دارای مشکلاتی می باشند مثل عدم امکان استفاده از /HCU در قایق (امکان استفاده از /Handsup در قایق وجود ندارد) و برداشتن قایق همانند دیگر وسایل نقلیه اقلیت نیازمند /Deleteveh می باشد که این امر Arrest کردن شخص وانتد دار را به صورت تک نفره بسیار سخت می کند. (مکانی برای Arrest کردن وانتد ها در آب وجود ندارد) هنگامی که یک شخص وانتد دار با /HCU دستگیر می کنید این شخص همچنان می تواند آزادانه حرکت کند و بدون محدودیت کار هایی را انجام دهد (نظیر فروش Gun). این در حالی هست که بعنوان یک Cop تنها با 3 اخطار MS میتوانید به این شخص وانتد Running دهید که وقتی شخص دستگیر شده تقریبا بی معنی می باشد. پیشنهاد من این هست در صورتی که فاصله شخص از یک حد مشخص شده ای (به طور مثال 30) با فرد Cop بیشتر شد امکان دادن وانتد Running به شخص باشد. متاسفانه دستوری برای جمع آوری Spike های انداخته شده وجود ندارد و تنها پس از یک دقیقه Spike ها از بین می رود و در این حین ممکن هست تعداد زیادی از افراد بدون اینکه هدفی برای Spike باشند بر روی آن حرکت کنند. این مورد به خصوص در مکان های پر تردد بسیار واضح می باشد. Spike ها معمولا به صورت لحظه ای کاربرد دارند و بعد از آن دیگر کاربردی ندارند. همانند پیشنهاد شماره 2 میتوان یک فاصله مشخصی را تعیین کرد (بین Spike و شخصی که Spike را انداخته است) و اگر مقدار فاصله بیشتر از حد مشخص شده بود Spike از بین برود. (مختص به PD) در حال حاضر امکان رد شدن همزمان دو نفر از SpeedC وجود دارد و برای اعضای PD امکان جریمه کردن همزمان آن دو نفر به دلیل وجود تایمر بر روی Ticket وجود ندارد و می بایست مدت زیادی صبر کرد تا دومین شخص را جریمه کرد. راه حل اول: تایمر اشتراکی بر روی SpeedC و Ticket حذف شود و این تایمر فقط بر روی SpeedC قرار داده شود. راه حل دوم: غیر فعال شدن SpeedC و Find کردن اولین شخصی که توسط SpeedC شناسایی می شود. که در ادامه این پیشنهاد می توان دستور MT را همانند MS تغییر داد تابه افراد Find شده بدون نیاز به وارد کردن اسم یا ID اخطار دهد. اضافه شدن مکان های بیشتر برای Arrest تغییر بسیار مثبتی خواهد بود که در مورد 1 بهش اشاره شده. صرفا اضافه کردن چند مکان Arrest جدید در نقاط دور افتاده نقشه (یا در دیگر مکان های شهر) روند رسیدگی به وانتد ها را بسیار آسان می کند و دیگر وقت زیادی صرف رفت و آمد طولانی بین شهر ها نخواهد شد. (مختص PD) اضافه شدن محدوده لول 40-59 برای جریمه سرعت غیر مجاز. توضیح به خصوصی در این مورد وجود ندارد. فاصله لول بین بازیکنان سرور بسیار زیاد شده و به نظرم وقتش هست که یک محدوده جدید به این لیست اضافه شود.
    2 امتیاز
  4. https://uploadkon.ir/uploads/570f24_24Wonder1.mp4 بهت اجازه ندادم هولی بکشی
    2 امتیاز
  5. عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: • توضیحات: توهین و فحاشی • مدارک (فیلم یا عکس): https://up.20script.ir/do.php?filename=df1c-ooo.rar
    2 امتیاز
  6. • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: ۱۳ • اسم واقعی: محمد حسین • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: کاری، صبور، گیمر، فعال، جذاب، خوش تیب، مهربون، حرفه ای، دوستدار محیط زیست، دوستدار دنیای گیم، عاشق ارساکیا، آرزوی موفقیت، علاقه به خدمت و کمک، عاشق رانندکی و دعوا، علاقه به حیوانات خانگی • روزانه چقدر بازی می کنید؟ ۱۲ • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): ۱۲ بعد ظهر تا ۱۲ شب • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:اومدن به این فکشن • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): کمک به مردم،علاقه به خدمت و کمک به مردم و ارتقای سطح • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ در کنار لیدر با تجربه تجربه کسب کنم • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ ۸
    2 امتیاز
  7. https://uploadkon.ir/uploads/1e1125_24km-20240425-540p-30f-20240425-165945.mp4 میثم داداش بهت افتخار میکنم ملقب به فاسدترین NG شدی
    2 امتیاز
  8. • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 15 • اسم واقعی: امیر • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: باهوش و حرفه ای آماده ترکوندن • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 7 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 12:00 تا 01:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: نداشته • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): روند کاری و در امد مناسبش، بودن در کنار دوستانم • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ +3 بار ------------------------------------------------------------------- • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: علی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: زرنگ مهربون و با انگیزه • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 6 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 11:00 تا 03:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: نداشته • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): روند کاری و در امد مناسبش، بودن در کنار دوستانم • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ +1 بار
    2 امتیاز
  9. دیگه قسم خوردی باید بزنی! مگه اینکه محدود باشی که نزنی
    1 امتیاز
  10. عالین این دوتا اینارو بدون تست باید ببرن فکشن یدککش https://uploadkon.ir/uploads/867d27_24IMG-20240227-131003-043.mp4
    1 امتیاز
  11. نام داستان: سفر به ماه اثر: ژول ورن برای دیدن قسمت اول اینجا کلیک کنید (2) طرح پرزیدنت باربیکن روز اول اکتبر فرا رسید. نزدیک غروب هجوم انبوه جمعیت، سکوت و آرامش خیابان 99 را بهم ریخت. جمعیت هیجان زده، اما بیخبر از همه‌جا به سمت درهای تالار اسلحه هجوم میبردن. تعداد شرکت کنندگان آنقدر زیاد بود که تالار بزرگ اسلحه گنجایش همه‌ی آنها را نداشت. در نتیجه فقط آنها که زودتر خود را رسانده بودند توانستند به درون تالار راه پیدا کنند. بقیه یا پشت درهای بسته گوش ایستاده بودند و یا از پشت پنجره درون را تماشا میکردند. تالار منظره‌ی شگفت انگیزی پیدا کرده بود. تالاری که مدت‌ها بود چنان شور و هیجانی به خود ندیده بود، اکنون سرتاسر دیوارهایش از تصاویر گوناگونه سلاح هایی به شکل و اندازه های مختلف پر شده بود. چراغ های تالار را بر روی ستارهایی که از قرار دادن سلاح های مختلف بر روی هم و به شکله ضربدر به وجود آمده بود، ثابت کرده بودند. همه‌ی صندلی ها را به شکل ارابه توپ ساخته بودند و صندلی رئیس جمهور را که در انتهای سالن قرار داشت از بدنه توپی که در یکی از کشتی های جنگی در جنگ ترافالگار به کار برده شده بود، ساخته بودند. سطح میز رئیس جمهور را از فولاد بدنه‌ی یکی از کشتی های معروف جنگی ساخته بودند. در سمت راست رئیس جمهور تخت سیاهی قرار داشت که کسانی که در آن جلسه صحبت میکردند به توانند فرمول ها و ارقام و عداد خود را روی آن بنویسند. یک دقیقه به ساعت 8:00 پرزیدنت باربیکن وارد سالن شد. او مردی بلند قامتو کشیده و حدودا 40 ساله بود. چشمان آبی رنگ و بی حالت داشت. کم حرف میزد و در گفتارش سعی میکرد فقط کلمات لازم را به کار ببرد، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر. باربیکن مرد خوبی بود. سابقا از طریق تجارت پول بدست میاورد، اما در زمان جنگ، در دولت دفتری دائر کرد و به خرید و فروش اسلحه مورد نیاز ارتش مشغول شد. او از یک نظر با سایر اعضای باشگاه تفاوت داشت، او کامل و سلامت بود. هر دو دست و هر دو پا و تمام انگشتانش سر جای خود بودند. تفاوت او در همین نکته بود که هیچ کدام از اعضای بدنش را از دست نداده بود. درست راس ساعت هشت پرزیدنت باربیکن بپا خاست. با یک میله آهنی که در دست داشت بر روی میز ضربه زد و بلا فاصله سکوت سراسر تالار را پر کرد. همه منتظر بودند ببینند برای چه در آن جلسه شرکت کردند. رئیس جمهور آرام شروع به صحبت کرد و گفت: "با فرا رسیدن صلح، تلاش ما هم متوقف شده، و با توجه به اینکه حالا دیگر جنگی در کار نیست، ما باید شیوه جدیدی از فعالیت جستجو کنیم. پیشرفت دانش توقف پذیر نیست در چند ماهه اخیر من روی طرح تازه‌ای کار کردم که معتقد ام ممکن است ارزش توجه را داشته باشد. همه شما ماه را دیده‌اید. همانطور که میدانید، ماه کره‌ایست در آسمان که نزدیک به 2160 مایل قطر دارد." در اینجا او تصویر ماه و زمین را روی تخته سیاه رسم کرد و قطر آنهارا نیز در مقابل هرکدام نوشت و اینطور ادامه داد: "یک تیرانداز ماهر میتواند دایره‌ای به قطر 5 سانتی متر را از فاصله 100 یا حداکثر 300 متر هدف قرار دهد. بهترین توپ های ما میتوانند دایره‌ای به قطر 60 سانتی متر را از فاصله یک مایل هدف قرار دهند. اما هدفی که من از آن حرف میزنم بیش از 2000 مایل قطر دارد. و ما یعنی اعضای باشگاه اسلحه تصمیم داریم این هدف را بزنیم و بی تردید اینکارو خواهیم کرد." افراد حاضر باشنیدن این حرف ها بر تعجب و سرگردانیشان افزوده شد و همه از هم سوال میکردند که منظور رئیس جمهور چیست. پرزیدنت باربیکن که آثار حیرت را در چهره نجوا حاضرین میدید گفت: " میدانم که از خودتان چه سوالی میکنید. بله. حدستان درست است. هدفی که من از آن حرف میزنم ماه است همان گوی درخشان و زیبایی که هرشب بالای سرتان میبینید. قصد ماه هدف قرار دادن همین گوی روشن است. حتما میخواهید بگویید ماه فاصله زیادی با ما دارد. بله، ماه بسیار از ما دور است. درواقع ماه در گردش خود به دور زمین فواصل مختلفی نسبت به ماه پیدا میکند که بیشترین این فاصله 253000 مایل یا دقیق تر بگویم 252710 مایل است و نزدیک ترین فاصله آن چیزی در حدود 221463 مایل تخمین زده میشود." یکی از حضار در اینجا دست خود را بلند کرد و گفت: "اما این فاصله بسیار زیادی است!" باربیکن که درواقع منتظر این سوال بود گفت: "بله اگر قرار باشد گلوله‌ی ما تمام این فاصله را از میان هوا طی کند در حقیقت فاصله بسیار بسیار زیادی است. اما همه شما میدانید که ما هرچه از زمین به سمت ماه دور میشویم غلظت هوا تدریجا کمتر و کمتر میشود. تا جایی که در فاصله 200 مایلی زمین دیگر هوایی وجود ندارد. در نتیجه گلوله بقیه مسافت مذکور را در بی هوایی یا به اصطلاح در خلاء طی میکند." همان شخص دوباره گفت: "با وجود این هنوز هم فاصله زیادیست. شما کدام گلوله را سراغ دارید که بتواند حتی یک فاصله 200 مایلی را بپیماید. بعلاوه طی مسافتی که میگویید در خلاء حرکت میکند هم به هر حال مسئله کوچکی نیست." باربیکن گفت: "راجع به وسیله‌ای که بتواند گلوله مذکور را به فاصله 200 مایلی پرتاب کند بعدا صحبت خواهیم کرد. و اما در مورد باقی مانده مسافت باید ارز کنم مشکل مارا خود طبیعت حل میکند، چرا که تقریبا 5/6 فاصله مذکور را گلوله ما تحت تاثیر جاذبه ماه قرار گرفته و به طرف آن حرکت خواهد کرد. در حقیقت اگر بخواهم رقم نسبتا دقیق بدهم، باید بگویم که چیزی در حدود 37000 مایل از مسافت مذکور را، گلوله ما بدون آنکه به نیرویی نیاز داشته باشد، به سمت ماه سقوط خواهد کرد." ادامه دارد ... ____________________________________________________________________ امیدوارم لذت برده باشید اگه دوست داشتید با لایک و کامنت مثبت بهم انرژی بدید تا بریم برای قسمت سوم سفر به ماه (قسمت بعدی 3 برابر اینه اما زودتر در اختیارتون قرار میگیره)
    1 امتیاز
  12. • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: - • توضیحات: توضیحات در پیام شخصی برای @EnDWaY، @SFC و @DawN ارسال می‌شه • مدارک (فیلم یا عکس): ارسال می‌شه Note
    1 امتیاز
  13. • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: • توضیحات: درود و عرض ادب طبق قانون زیر: اخلاق خارج از زندگی ممکن است به عنوان سوء استفاده از دستورات در هنگام وقوع اتفاقات و یا ایجاد اختلال در روند طبیعی بازی و غیرعادی کردن آن محسوب شود. - سطوح 1-5: 15 دقیقه Ajail. - سطوح 6-9: 30 دقیقه Ajail. - سطوح 10-19: 60 دقیقه Ajail. - سطوح 20-39: 120 دقیقه Ajail. - سطوح +40: 240 دقیقه Ajail. نمونه‌هایی از اخلاق خارج از زندگی: - درخواست‌‌های بی دلیل و غیرضروری (مانند mechanic یا medic) در زمانی که به آنها نیازی ندارید. • مدارک (فیلم یا عکس): برای مسئولین شکایات فرستاده میشود !
    1 امتیاز
  14. فرم: • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: • توضیحات: ادب نشانه شخصیت شماست • مدارک (فیلم یا عکس):
    1 امتیاز
  15. فرم: • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: • توضیحات: اسپم • مدارک (فیلم یا عکس):
    1 امتیاز
  16. فرم: • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: ندارم. • توضیحات: بن بدون دلیل من ازم فوروم شکایتی نشده است ایشون بن داده اند • مدارک (فیلم یا عکس):
    1 امتیاز
  17. • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • توضیحات: باسلام این دوست ازیز لحن بدیی صحبت می کرد وخیلی بی ادبه لطفاً رسیدگی کنید • مدارک (فیلم یا عکس): https://uupload.ir/view/screenrecorder-2024-04-24-08-59-49-648_2gzs.mp4/ https://uupload.ir/view/screenrecorder-2024-04-24-08-59-49-648_v10r.mp4/ https://uupload.ir/view/screenrecorder-2024-04-24-08-58-56-420_76ts.mp4/
    1 امتیاز
  18. درود گفتیم یه تنوعی بدیم و روزگار از خود ترولی سازیم
    1 امتیاز
  19. عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: • توضیحات: تبلیغات در مدارک موجوده • مدارک (فیلم یا عکس):ارسال شد برای @PabloEscobar
    1 امتیاز
  20. سلام، فکر کنم این رو قبلا گزارش دادن و حل شده
    1 امتیاز
  21. • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: - • توضیحات: فحاشی • مدارک (فیلم یا عکس):
    1 امتیاز
  22. با عرض سلام خدمت اعضای زحمتکش Paramedic به اطلاع می رساند جلسه هفتگی این هفته در روز پنجشنبه مورخ 02-05-2024 ساعت 17:00 برگزار خواهد شد. لطفا تا دقایقی قبل از شروع شدن جلسه در HQ حضور داشته باشید. * لازم به ذکر است عدم حضور در جلسه بدون مرخصی سبب دریافت اخطار اقلیت و عدم دریافت حقوق میگردد. * توضیحات و نکات مربوط به جلسه در دقایق اول ذکر میگردد.
    1 امتیاز
  23. عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: صالح • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: باهوش خون سرد دانا پایه بند به قوانین • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 6 • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 11.17 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:خستگی • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): فکشن خوبی است و میخوام فکشن های مختلف سرویس رو امتحان کنم • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ هرکی جای خودش • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید 3
    1 امتیاز
  24. • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: محمد جواد • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خونسرد، افسرده، علاقه مند به زندگی کردن، خسته • روزانه چقدر بازی می کنید؟ یک ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 04:00 -24:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:تو میتینگ بودم ولی سرور حساب نکرد • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): لیدر گل • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ اکتیویتی ساده • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید:20 بار
    1 امتیاز
  25. - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما:
    1 امتیاز
  26. موافقم ولی اینا یه طرف دوج چلنجر هم یه طرف
    1 امتیاز
  27. - عکس محیط کاربری شما: - عکس شما:
    1 امتیاز
  28. با سلام خدمت شاکی محترم @POLICE شکایت شما پذیرفته شد! فرد خاطی مجازات شدند.
    1 امتیاز
  29. - عکس محیط کاربری شما: - عکس شما:
    1 امتیاز
  30. درود مرسی بابت پیشنهادهای عالی شما [ + ] یک پیشنهاد هم من دارم که Cmd Cop attack به صورت خودکار داده بشه یا زمانش رو کمی افزایش بدن چون وسط FTP بیشتر درگیر کیل دادن متهم هستن و این وسط افراد بدون وانتد اذیت میکنن ممنون شاید بگید خوب طرف بیاد بزنه یا نفهمه شلیک کنه وانتد C-6 میشه دو سه باری این اشتباه رو بکنه دیگه از این کارا انجام نمیده و میشه تجربه براش
    1 امتیاز
  31. • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: • توضیحات: • مدارک (فیلم یا عکس): مدارک برای @Pokers و @PabloEscobar ارسال شد.
    1 امتیاز
  32. با عرض سلام خدمت شاکی محترم. شکایت شما در حال بررسی می باشد.
    1 امتیاز
  33. با عرض سلام خدمت شاکی محترم. لطفا مدارک خود را ظرف 24 ساعت آینده مجددا ارسال نمایید.
    1 امتیاز
  34. • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: سوده • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: بی اخلاق, جوگیر و بی ادب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 2 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 11:00 تا 23:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: نداشته • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): برای اینکه کنار بهترین رفیقش باشه • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 2 بار
    1 امتیاز
  35. عکس از اطلاعات کنترل پنل شما: • عکس از اطلاعات کنترل پنل شخصی که می خواهید گزارش دهید: • توضیحات: برای @BiHan داده شد. • شاهد ها: به قول خودش «خدا» • مدرک/عکس یا فیلم: برای @BiHan فرستاده شد. پ.ن: @ArmanRespect بدخواهاتو ...
    1 امتیاز
  36. • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 21 • اسم واقعی: آیسا • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: منظبت و تابع قوانین • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 4 • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 18:00 - 22:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: اولین فکشنه • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): علاقه به فعالیت در حوضه امدادگری • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ به علت آنکه رشته واقعیم پرستاری است • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 2
    1 امتیاز
  37. • عکس از اطلاعات کنترل پنل شما: • عکس از اطلاعات کنترل پنل شخصی که می خواهید گزارش دهید: • توضیحات: نمونه‌هایی از استفاده از زبان ناپسند در برابر همکاران و یا سایر بازیکنان که با اخراج از اقلیت با 80FP پاسخ داده خواهد شد: توهین‌های با شدت بالا بدون سانسور شدن. • شاهد ها: • مدرک/عکس یا فیلم: برای لیدر مربوطه @Syd ارسال شد.
    1 امتیاز
  38. با سلام و احترام خدمتِ شما شاکی عزیز @Sanaka اوقات به کام: طی بررسی های انجام شده... شما نباید صحبت هایی که توسط مسئولتان به شما به ارجاع گذاشته می شود را افشا کنید و همچنین مسئولِ مربوطه تمامی هماهنگی های لازم را انجام داده اند. شما بلکه صحبت های مسئول را به ارجاع گذاشتید، نه دلیلِ اخراج اَز اَقلیت. +عملکردِ مسئولِ مربوطه صحیح بوده اَست. شکایتِ شما رد شد. +موفق باشید. +بسته شد!
    1 امتیاز
  39. 1 امتیاز
  40. بشینیم دادا پایه ام
    1 امتیاز
  41. هاا داداش تو خیلی مثبتی. هاا خوبه بچه ها سیستم بغل کردن. آخر هفته ها بشینیم ها.
    1 امتیاز
  42. • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 18 • اسم واقعی: امیر • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خوش دل, مردمی • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 8 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 14:00 تا 01:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: نداشته • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): روند کاری و در امد مناسبش، بودن در کنار دوستانم • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ +18 بار
    1 امتیاز
  43. نام داستان: سفر به ماه اثر: ژول ورن کوتاه درباره نویسنده: "ژول ورن" نویسنده اندیشمند و آینده‌نگر فرانسوی در سال 1828 در شهر "نانت" به دنیا آمد و در مارس 1905 چشم از جهان فروبست. او نویسنده‌ی پرکار و تلاشگری بود که هیچگاه از نوشتن احساس خستگی نمیکرد. ژول‌ورن در طی سالهای فعالیت خود در زمینه نویسندگی, بیش از هشتاد رمان بزرگ و گوچک به رشته‌ی تحریر در آورد که در نوع خود بسیار بدیع و جالب توجه است. مشخص ترین نکته در آثار این نویسنده‌ی نامدار, تحول عظیمی بود که در کار پیوند دادن علم با ادبیات به وجود آورد. فرضیه‌های علمی ژول‌ورن گرچه بر تخیل و پندار نویسنده استوار بود, معهذا طرح مسایل علمی در متن رمانها و قدرت شگرف وی در ارائه خیال پردازانه آنها, موجب ابداع و اختراع ماشین‌ها و وسایلی شد که امروزه, رویاهای او را تحقق بخشیده است. عمده آثار برجسته‌ی این نویسنده‌ی نامدار فرانسوی عبارتند از: جنگلهای تاریک آمازون. تونل زیر دریایی. سفر به ماه. بیست هزار فرسنگ زیر دریا. ناخدای پانزده ساله. کشتی شکستگان. شکار شهاب. دور دنیا در هشتاد روز. جزیره‌ی اسرار آمیز. پایان دنیا. سیاره سرگردان ومیشل استروگف (1) باشگاه اسحله در شهر بالتیمور آمریکا، ساختمان بزرگی هست که به آن، تالار اسحله میگویند. به این ساختمان فقط کسانی که کارشان ساختن اسلحه است و یا دانشمندانی که طرح آن را میریزند، راه دارند. این اشخاص یعنی سازندگان و طراحان اسلحه، "باشگاه اسلحه" را پایه‌گذاری کرده‌اند. جلسات اعضای این کلوپ بطور معمول در تالار اسلحه، به نشانی، ایالات متحده آمریکا - بالتیمور خیابان 99 شماره 263، برگزار میشود. آنشب، پس از مدتها در این تالار جلسه‌ای برگزار میشد. در این جلسه سه نفر از اعضاء طراز اول باشگاه حضور داشتند. اما فضای جلسه مثل همیشه نبود. از تحرک و جنبشی که سابقا در این جلسات به چشم میخورد، اکنون خبری نبود. شرکت کنندگان همگی افسرده و ساکت بودند و دلیل آنهم روشن بود، مدتها بود که جنگ به پایان رسیده بود و دیگر اسلحه‌ای ساخته نمیشد. و دیگر کسی طرح تازه‌ای برای ساختن یک اسلحه جدید نمیداد. آن سه مرد، ساکت و غمزده روی صندلی هایشان نشسته بودند. گویی هیچ کدامشان حرفی برای زدن ندارند. گهگاه هر یک از آنها، زیرچشمی، نگاهی به دیگران می‌انداخت. به نظر میرسید منتظر است تا دیگری سر صحبت را باز کند. سرانجام یکی از آنها طلسم سکوت را شکست. او تام هانتر بود، یکی از طراحان اسلحه، که در گذشته آوازه‌اش، زبانزد خاص و عام بود، وحالا تنها چیزی که برایش مانده بود، حسرت آن روزها بود و بس. هانتر با لحنی افسرده گفت: "چه زندگی دردناکی. دیگر کاری نمانده. دیگر به اسلحه احتیاجی نیست و شاید تا ابد هم کسی به آن احتیاج پیدا نکند. کارمان تمام است." بیلزبی، یکی دیگر از آن سه تن که احساساتی تر و جوان سال تر از دیگران بود و یک دستش را موقع آزمایش یکی از ساخته‌های خود از دست داده بود، با دستی که هنوز برایش مانده بود، به تصاویری که چند سلاح مدرن گذشته، به دیوار مانده بود، اشاره کرد و با لخند تلخی گفت: "یادگارهای خوش گذشته. زمانی، دولتمردان بزرگ پشت در این تالار صف می‌کشیدند. سربازان برجسته پیش پای ما زانو میزدند و التماس میکردند که: اسلحه بدهید! اسلحه بدهید! به ماه سلاح‌های بیشتر بدهید، سلاح‌های بهتر بدهید. حالا دولتمردان به تجارت پرداخته‌اند، حالا فقط به فکر ماشین‌های بهتر و بیشترند. و سربازها بدنبال هرکاری که بتوانند با آن شکم خود را سیر کنند میگردند." نفر سوم جی تی ماستون میان حرفش دوید و گفت: "امروز صبح داشتم به طرح یک سلاح جدید و فوق‌العاده شگفت انگیز فکر میکردم. سلاحی که تا بحال هیچکسی حتی تصورش را هم نکرده است. اما فایده‌اش چیست؟ هیچ! هیچکس طالب آن نیست." جی تی ماستون یکی از معروف ترین طراحان و دانشمندان اسلحه در سراسر جهان بود و در بین تمام آنها که بنوعی با جنگ و اسلحه سر و کار داشتند کمتر کسی پیدا می‌شد که دست کم یکبار سر و کارش با او نیفتاده باشد. او مردی بود بلند قد و تنومند که دو نفر دیگر در کنار او به دو نوجوان خرد سال می‌مانستند. او چشمانش را بست و به صندلی‌اش تکیه داد و با صدایی گرفته دوباره تکرار کرد: "هیچکس دیگر طالب سلاح جدید من نیست." تام هانتر با لبخند تلخی گفت: "من که خیال دارم به گاوداری بپردازم. و همونطور که مشغول دوشیدن گاوها هستم، رویاهایم را درباره سلاح‌های جدید مرور کنم." بیلزبی گفت: "من چه کنم؟ من که با یک دست، کشاورزی هم نمی‌توانم بکنم. از تجارت هم چیزی نمیدانم. ناچار باید معلم مدرسه بشوم. در مدرسه میتوانم برای بچه‌ها از اسلحه حرف بزنم و در عین حال (x+y) ²=x²+y²+²xy را یادشان بدهم. بچه‌ها از اسلحه خوششان می‌آید و فکر میکنم درس ریاضیات را در کنار حرف اسلحه بهتر یاد بگیرند." جی تی ماستون گفت: "اما من، من به طراحی سلاح‌های تازه ادامه میدهم. ولو اینکه هیچکس تا ابد آنها را نسازد. چون من نه از گاو خوشم می‌آید و نه تدریس را دوست دارم. و هیچ کار دیگری را هم دوست ندارم جز اسلحه. فقط اسلحه." دوباره سکوت اتاق را پر کرده و سه مرد ساکت و آرام به صندلی‌های خود تکیه دادند و با نگاه خیره به آتشی که در بخاری میسوخت؛ چشم دوختند. در این لحظه در اتاق باز شد و پیشخدمت بدرون آمد. در دستش سه نامه بود. پیشخدمت در سکوت هر یک از نامه‌ها را به یکی از آن سه نفر داد، یکی برای تام هانتر، یکی برای بیلزبی و دیگری برای ماستون. آن سه مرد همانطور که به صندلی‌ها تکیه داده بودند در سکوت نامه‌ها را باز نموده و شروع به خواندن کردند. مضمون تمام نامه‌ها یکی بود: در روز اول اکتبر جلسه‌ای با حضور اعضاء باشگاه اسلحه برگزار خواهد شد. من در این جلسه حرف مهمی دارم که گفتنش ضروریست. امیدوارم تمام اعضاء در این جلسه حضور داشته باشند. با تشکر. ایمپی باربیکن هفدهم سپتامبر رئیس جمهور ادامه دارد ... ____________________________________________________________________ امیدوارم لذت برده باشید اگه دوست داشتید با لایک و کامنت مثبت بهم انرژی بدید تا بریم برای قسمت دوم سفر به ماه
    1 امتیاز
  44. - عکس محیط کاربری شما: - عکس شما:
    1 امتیاز
  45. سلام خسته نباشید خدمت شما دوست عزیز. لطفا اگر نظر یا پیشنهادی دارد در قسمت (انتقادات و پیشنهادات) مطرح کنید. پ ن پ: در قسمت طنز و غیره.... و این موضوع بار ها اعلام شده هست و در دست پیگیری هست.
    1 امتیاز
  46. - عکس از محیط کاربری که می خواهید جوایز را دریافت کنید: - توضیح کامل باگ: بنده به عنوان عضوی از PD به شخصی وانتد Cop Attack دادم که اولین وانتد این شخص بوده اما پس از کشتن وانتد با پیغامی مواجه میشم مبنی بر اینکه رسیدگی به وانتد مذکور برای اقلیت بنده امکان پذیر نیست. - قرار دادن عکس و فیلم کم حجم شده (در صورت لزوم): https://imgurl.ir/uploads/f27336_gta_sa_2024-04-03_18-25-41-004.jpg - توضیح دادن این که چگونه می توانیم خودمان با آن باگ برخورد کنیم. (چگونه آن باگ را Reproduce کنیم): اطلاعی ندارم، به صورت خیلی اتفاقی این باگ برای بنده اتفاق افتاد.
    1 امتیاز
  47. با عرض سلام خدمت شاکی محترم. شکایت شما تایید شد و فرد خاطی مجازات شد، موفق باشید. +بسته شد.
    0 امتیاز
  48. دروغ که تو کارت نیست کیومرث
    0 امتیاز
این صفحه از تخته امتیازات بر اساس منطقه زمانی تهران/GMT+03:30 می باشد
×
×
  • اضافه کردن...