-
تعداد ارسال ها
5090 -
تاریخ عضویت
-
روز های برد
14
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
تمامی مطالب نوشته شده توسط MohammadAli
-
به نام خدا عکس محیط کاربری: داستان: صدای جیر جیر در، توجه همه را به سمت او جلب میکند. https://www.uplooder.net/img/image/89/694a901c3894f34d051ae6c9252dfc0a/A.png آقای رئیس در را می بندد و با استقبالم کنارم مینشیند. بعد از سلامی سرد سیگار برگش را خاموش میکند و با اَخم از من میپرسد: داستان رو آماده کردی؟! https://www.uplooder.net/img/image/8/f4885960edf331fd6538b3ea51e107cd/B.png من هم با استرس جواب دادم: بَ بَ... بله! مایلید قسمتی از آن را برایتان بخوانم؟ او نیز با تکان دادن سر تأیید کرد. https://www.uplooder.net/img/image/51/fda2a05687201b8ae7720c7fb03ac512/C.png من اینگونه شروع کردم: به نام خدا چشمانش برق می زند... -یعنی خوشش میآد؟ -راستش پارسال که میگفت دیگه بچه نیستم ولی خب؛ ولی خب من نمیدونم چی دوست داره! -فقط می دونم وقتی بچه بود عروسک دوست داشت... -اگه فکر کنه براش ارزش قائل نیستم چی؟ -آخه من توی سال فقط روز تولدش باهاش هستم و می خوام از این روز بهش خوش بگذره... تو این فکرها بودم که صدای فروشنده مرا به خود آورد: +آقا... آقا حالتون خوبه؟ منم سریع گفتم: بله، اگه میشه قیمت این رو میگید؟ +قابل شما رو نداره. پول را دادم و از مغازه خارج شدم... https://www.uplooder.net/img/image/15/577c82025ba50c26e7093572b7e9fc1f/D.png سوار ماشین فلوکس واگن قدیمی و آبی رنگم شدم و به خانهام رفتم. https://www.uplooder.net/img/image/24/583c8327b3d96ba3d3672fa3297f319c/E.png روی تختم نشستم و منتظر ماندم تا مادر ریحانه زنگ بزند. 1 ساعت، 2 ساعت، 3 ساعت! خبری نشد. کم کم داشتم نگران میشدم که تازه یادم آمد مادر ریخانه قرار را به روز بعد از تولدش به تاخیر انداخته بود. آن شب چشم هایم تا دیر وقت روی هم نرفت. .......................................... .......................................... .......................................... گیج خوابم و صدای آهنگ معروف مایکل جکسون من را بیدار میکند. https://www.uplooder.net/img/image/81/5f114a1b90cdb69fa3bafd7fdb0e4d0e/F.png حس جواب تلفن دادن رو نداشتم. یه نگاه انداختم به موبایل. -خودشه! مادرش زنگ زده! بدون درنگ تلفن را جواب دادم: -الو سلام!!! عجیبه! نه صدای ریحانه بود و نه مادرش. +سلام، همسر سابقتان در یک حادثه تصادف جان خود را از دست داده است و دخترتان هم در بیمارستانِ "مرکز آموزشی و درمانی شهداء" بستری شده است. لطفا خودتون رو زود برسونید اینجا. از شدت ناراحتی گوشیم را به زمین کوبیدم و صدای شکستن موبایلم از غم این تصادف دردناکتر بود (!!). https://www.uplooder.net/img/image/16/de26a87f51022495f5fc1234265cbac2/G.png به سرعت سوار ماشینم شدم و به طرف اون بیمارستانِ که نیم متر اسم داشت رفتم. https://www.uplooder.net/img/image/88/78fe6bde5563922c262d55f587094bc8/H.png وقتی به بیمارستان نزدیک شدم رفتم که کیک تولد بخرم تا شاید بتونم تو بیمارستان جبران کنم. https://www.uplooder.net/img/image/72/520df2d0107190749ecbcd5282f26b94/I.png بعد به بیمارستان رفتم... https://www.uplooder.net/img/image/98/5cc8a6683f489305d438d4b9418df2bc/J.png وارد بیمارستان شدم. تمام اتاق ها شبیه به هم بودند. آنقدر هیجان داشتم و نگران بودم که حتی از منشی نپرسیدم. گشتم و گشتم تا اتاق را پیدا کردم. خسته بودم؛ روی گوشه ای از تخت کناری ریحانه نشستم. آقای دکتر گفت: -نگران نباشید اتفاق خاصی نیفتاده. خب، تنهاتون میذارم راحت باشید. و از اتاق بیرون رفت... https://www.uplooder.net/img/image/85/f8bb2099582d567882eda2cf96b5dc1e/K.png آن شب را کنار هم به یک شب خاطره انگیز تبدیل کردیم. آنقدر خوش گذشت که تمام خستگی هایم را فراموش کردم. پایان! وقتی داستانم تمام شد سر از کتاب برداشتم و دیدم چند ثانیه سکوتی قهوه خانه را احاطه کرد و سپس همه برایم دست زدند. https://www.uplooder.net/img/image/65/e7cdc4b52de14e8bedc91b8df75f62c2/L.png یک لحظه از خجالت آب شدم و بعد احساس غرور کردم. در همین حس ها بودم که... ننم با لگد بیدارم کرد گفت: پاشو مَدرِسَت دیر شده! و این بود داستان ما! حالا چرا MAMD? MAMD = Me And My Dreams خواستم اینو آخر بگم که سر این قسمت آخر سوپرایز بشید. امیدوارم که از این داستان خوشتون اومده باشه... اگه حمایت بشه قسمت های بعدی هم گذاشته میشه. و امیدوارم با این داستان وقتتون رو بیهوده نگرفته باشم. ببخشید حس تگ نبود ولی حتما لینک این تاپیک را در وضعیت میگذازم. موفق و پیروز باشید...
-
داشتم دیموت می شدم که @ArSaCiA نجاتم داد ?
-
AG:Samp | باگه تویز
MohammadAli پاسخی برای Chernobyl ارسال کرد در موضوع : باگ های فیکس شده (در انتظار جایزه)
بازی رو از نسخه Xenon خارج کن -
بازی رو از نسخه Xenon خارج کنید
-
عکس محیط کاربری شما: عکس شما: @Asir 2023/04/14
-
ستون اصلا اشتب زدی من مافییا ساده بودم Ali_SM مذاکره Boy هم تک تیر انداز بود و Everlast خبر نگار :)) به هر حالی عالی پ.ن: نمی دونم چرا هرچی ما.فیا می نویسم تبدیل میشه به دسته متوسط
-
@ArSaCiA
-
عکس محیط کاربری شما: عکس شما: 2023/04/13
-
- عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2023/12/4
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: حسین • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خوب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 4 • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 21:00-00:05 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): خوشم میاد • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ نمی دونم
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: حسین • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خوب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 4 • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 21:00-00:05 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): خوشم میاد • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ نمی دونم
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: محمد علی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ, با ادب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 8 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 06:00 - 03:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون خالیه =))) • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون لیدرش خوبه • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 10بار • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: حسین • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خوب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 4 • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 21:00-00:05 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): خوشم میاد • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ نمی دونم
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: حسین • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خوب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 4 • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 21:00-00:05 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): خوشم میاد • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ نمی دونم
-
دلم می میرد اما بر تو تب نیست خب ادمین جیل بده امر دگر نیست
-
ArSaCiA Game Thumbnail
MohammadAli پاسخی برای MohammadAli ارسال کرد در موضوع : نمونه کار های گرافیکی
مرسی -
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 43 • اسم واقعی: اسکندر • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خوبم • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 23 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 23:00 - 24:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: چون که خوب نبود • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون که خوبع • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون فکر می کنم که این فکشن جای مناسبی برای منع • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 101 بار
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 43 • اسم واقعی: اسکندر • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خوبم • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 23 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 23:00 - 24:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: چون که خوب نبود • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون که خوبع • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون فکر می کنم که این فکشن جای مناسبی برای منع • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 101 بار
-
AG:SAMP یه لانچره سرور که آپدیت نمیده پروفسور
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: محمد علی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ, با ادب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 8 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 06:00 - 03:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون خالیه =))) • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون لیدرش خوبه • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 10بار
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: محمد علی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ, با ادب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 8 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 06:00 - 03:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون خالیه =))) • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون لیدرش خوبه • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 10بار
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: محمد علی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ, با ادب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 8 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 06:00 - 03:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون خالیه =))) • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون لیدرش خوبه • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 10بار
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: محمد علی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ, با ادب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 8 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 06:00 - 03:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون خالیه =))) • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون لیدرش خوبه • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 10بار
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: محمد علی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ, با ادب • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 8 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 06:00 - 03:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: FP80 • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون خالیه =))) • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون لیدرش خوبه • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 10بار