وضعیت روحی خودش:
شما که صیگما بودی خان آقا آرش این صحبتا رو نکن
اگر بزرگان جمع رخصت این امر رو به بنده ی حقیر بدهند من یک مصرع به این پاره شعری زیبا بیافزایم:
به انگشتت بگو
به شصت تازنینت
بگو لب های مرا لمس کنند
چرا که من قصد دارم
باز کنم
در رحمتم را
به روی انگشتت
و این سعادت را بیابم
که اندر دهانم
جرعه ای آب و تکه ای نان
مهمانش کنم