-
تعداد ارسال ها
454 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
11
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
تمامی مطالب نوشته شده توسط Mehrdad
-
انشالله هفته بعد میزارم لیدر جدیدttc و رکورد اینوایت در گینس
-
به نام خدا باسلام، اومدم براتون اخبار این هفته رو پوشش بدم ،امیدوارم روز خوبی رو داشته باشید. خب بریم سراغ خبر های داغ این هفته: 1:برخی از مردم اهالی شهر SF از مهاجرت سرخ پوستان به این شهر خبر میدهند.تصویر محل سکونت سرخ پوستان: 2:وجود قاتل سریالی در شهر LS:متاسفانه در چند روز گذشته چند نفر از اهالی شهر به قتل رسیدن و نیروی انتظامی به دنبال دستگیر کردن قاتل یا قاتلین برای جلوگیری از قتل های احتمالی هستند.تصاویر افراد به قتل رسیده: البته پلیس محل قاتل رو پیدا کردند اما قاتل بعد از فهمیدن ماجرا فرار کرده است.محل پیدا شده: 3:آلوده شدن رود شهر LV:رود شهر LV به دلیل ریختن بیش از حد زباله و مواد شیمیایی، آلوده شده است و مسعولین این شهر برای جلوگیری از این آلودگی،سنگ هایی بین آب آلوده و تمیز گذاشتند که ادامه رود آلوده نشود.تصاویر این راهکار: 4:یک فرد ادعا میکند که آدم فضایی ها در روی زمین هستند و به طور مخفی در یک مکان درحال فعالیت مشکوک هستند.تصویر اراعه شده توسط این مرد: 5:افزایش 20 درصدی مصرف مشروبات الکی توسط مردم: بنا بر گزارشات به دست رسیده، فروش مشروبات الکی در این ماه نسبت به ماه گذشته 20 درصد افزایش یافته و مسعولین به دنبال راهکاری برای کاهش این موضوع هستند. تصویر فردی که از مصرف مشروبات الکلی مسموم شده است: پایان خبر ها. اکنون توجه شما را به چند عکس از شهر ها جلب میکنم: امیدوارم از این مقاله لذت برده باشید. پایان.
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 15 • اسم واقعی: متین • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ،منظم،بامرام،خلاق • روزانه چقدر بازی می کنید؟۶ ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 14:00 - 20:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:تاحالا هیچ فکشنی نبودم • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): علاقه مندی و تجربه جدید در بازی • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون به این فکشن علاقه دارم و جایی خوبی برای تجربه جدید است • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟۱۰+ بار
-
منو لو دادی دیگه دنبال گارگر نمیرم?
- 37 پاسخ
-
- 1
-
عالی دادا به نکته خوبی اشاره کردی ?
-
به نام خدا بعد از مدت ها تلاش ،با کار کردن در کار کشاورزی و اتوبوس رانی تونستم پول خرید اینفرنوس رو جور کنم. در CNN،تبلیغ [Need infernus] گذاشتم.بعد از مدت 2 ساعت یک نفر زنگ زد و گفت :«اگه اینفرنوس میخوای بیا خرابه نزدیک بانک SF». به آن محل رفتم و دیدم مردی که شبیه جادوگر بود در آنجا وایساده؛پیش وی رفتم و او گفت :«این اینفرنوس رو دارم و میخوام به دلیل نیاز های مالی بفروشمش؛قیمتش 6 میلیونه». من به او گفتم :« قیمتش خیلی گرونه وبا 4/6 میلیون میتونم یدونه New بخرم!». مرد گفت :« این ماشین با بقیه ماشین ها فرق داره و از خریدش پشیمان نمیشی.برام هیچ پولی نمانده حتی پول یک نون هم ندارم و به شدت به پول نیاز دارم مگرنه به هیچ قیمتی این ماشین رو نمیفروختم». من دلم برایش سوخت واینفرنوس رو ازش خریدم. سوار اینفرنوس شدم و به خانه رفتم و اورا در کنار خانه ام پارک کردم. قرار بود 1 ساعت دیگر با دوستم عرشیا و دوستانش به راب بانک برویم.بعد از نیم ساعت استراحت سوار اینفرنوس شدم و به سوی عرشیا حرکت کردم.ناگهان صدایی شنیدم که میگفت :« نرووو .. به سمت عرشیا نروو..» پیاده شدم و دیدم اینفرنوس دوباره همین جمله رو تکرار کرد. خیلی متعجب و شگفت زده شدم و به اینفرنوس گفتم:«مگه میشه که یک ماشین بتونه صحبت کنه؟!». او گفت :«بله همانطور که جادوگر گفت من با بقیه ماشین ها فرق دارم.من یک ماشین جادویی هستم». من : بسیار خب پس چرا گفتی که پیش عرشیا بروم؟ اینفرنوس : به دلیل اینکه من قدرتی دارم که میتونم افکار بقیه را بفهمم و بیا کنم. من : چه جالب!حالا عرشیا چه افکاری داره؟ راستی میتونم تو رو ارژنگ صدا کنم؟ اینفرنوس : بله حتما. شما مالک من هستی و هر چه که دوست داری صدا کن. ارژنگ : عرشیا قصد داره تورو به بهانه راب به بانک بکشونه و بعد تورو به پلیس لو بده که به زندان بروی!. من : ای عرشیایه نامرد! حتی به دوستش ام رحم نمی کنه! ارژنگ بیا بریم پیشش ونقشش رو برملا کنیم. با ارژنگ پیش عرشیا رفتیم. عرشیا گفت :« صبر کن من به جایی بروم و 10 دقیقه دیگه میام. من بعد از اینکه رفت،با ارژنگ اورا تعقیب کردیم و دیدم که ارژنگ راست میگفت و عرشیا با پلیس در حال نقشه کشی بود. بعد از اینکه عرشیا از پیش پلیس رفت،من اون رو تعقیب کردم ودر جایی اورا گیر انداختم و با اسلحه رو اون نشونه گرفتم. من : فکر نمی کردم تو اینجور آدمی باشی !برو به جهنم..!! عرشیا رو کشتم و پلیس بعد از با خبر شدن ماجرا در تعقیب من بود.بعد از چند دقیقه فرار پلیس ها منو در جایی که کوه ودر اطراف دریا بود محاصره کردند. من کاملا ناامید شده بودم که ناگهان ارژنگ از کوه پرید و در حین افتادن در آب یهو به پرواز در آمد و به سوی شهر LV فرار کردیم که بعد از اینکه آب ها از آسیاب افتاد به شهرمون برگردیم! 1 ماه گذشت و ما به شهرمون برگشتیم .به ارژنگ گفتم دیگه چه قدرت هایی داری؟ ارژنگ گفت : قدرت های من بی شمار است ولی زمانی که جادوگر بمیرد قدرت های من از بین میرود. مدت ها بود که با ارژنگ و قدرت هایش خوش گذرانی می کردیم.در یکی از روز بعد اینکه از خواب بیدارم شدم وطبق معمول پیش ارژنگ رفتم وهر چی با صحبت کردم هیچ حرفی نمی زد. بعد چند لحظه به یاد حرف ارژنگ افتادم که می گفت اگه جادوگر بمیرد قدرت های من ازمن هم بین میرود. با سرعت رفتم به آن محلی که ارژنگ رو از آن مرد[جادوگر] خریده بودم.در آن محل بنر فوت جادوگر رو دیدم و خیلی ناراحت شدم. ای کاش بیشتر میتونستم با ارژنگ وقت بگذرونم!. بعد از چند سال در اطراف خانه ام صدایی می شنیدم که می گفت :«مهرداد.. مهرداد.. بیا به خرابه ی SF ». این داستان ادامه دارد .. باتشکر از @arshia3399
- 23 پاسخ
-
- 5
-
فرم: • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: - • توضیحات: ایشون سعی داشتن با کلاهبرداری رمز اکانت و رمز ۴ رقمی بنده را بدست آورند • مدارک (فیلم یا عکس):