-
تعداد ارسال ها
281 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
تمامی مطالب نوشته شده توسط KINGBATMAN
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
آیا میدانستید که در داخل هرم بزرگ یک دالان به عمق 45 متر و ارتفاع 10 متر وجود دارد؟ آیا میدانستید که در داخل این تونل از سنگ گرانیت قرمز استفاده شده است؟ آیا میدانستید که سنگ گرانیت قرمز در داخل خوده مصر وجود ندارد بلکه از اسوان در هزار کیلومتر آن طرف تر آورده اند؟ آیا میدانستید که هرم بزرگ در واقع یک نیروگاه است که انرژی الکتریکی بوده است؟ آیا میدانستید که در هرم ملکه اثری از روی هیدراته و هیدرو کلریک اسید پیدا شده است که واکنش این 2 ماده شیمیایی تولید هیدروژن است؟ میدونید با این هیدروژن چه کار ها میشود کرد؟ آیا میدانستید با انرژی حاصل از هیدروژن میتوان دستگاه های زیادی گرفته از لوازم خانگی ساده تا فضاپیما های پیشرفته را به کار انداخت؟ تا مستندی دیگر بدرود.
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: عکس شما:
-
با سلام خدمت خواننده های مجله روزانه امیدوارم حالتون خوب باشه با ادامه داستان شورش در شهر در خدمت شما هستیم. آن ها بیرحمانه مردم را میکشند یکی را در نزیکی خروجی زخمی کردند. آن شخصی را که در نزیکی خروجی زخمی کردند به سختی خود را به پایین پله ها رساند و جان سپرد. آن ها یکی را در نزدیکی پله های طاقی کشتند. یکی را در نزدیکی بار کشتند. آن ها یکی را بر روی فرش قرمز نزدیک طاقی کشتند. و آخرین نفر را که سعی در پنهان شدن در پشت میز بار را داشت کشتند. حال بار از زندگی خالی شده است. این هم از پایان قصه شورش در شهر تمیدوارم که خوشتون اومده باشه. تا یک مجله دیگر خداحافظ
-
عکس محیط کاربری شما: عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
با یک آشکار سازی دیگر در خدمت شما هستیم امروز میخوایم در مورد قاچاق درخت عکس هایی را نشان دهیم که باعث حیرت شما میشود و باور نمیکنید این عکس به ما نشان میدهد که در شهر زیبای LS دارند درخت قاچاق میکنند. این افراد کی هستند چرا دارند این کار را میکنند. چه کسی به آنها این اجازه را داده است؟ به نقل از خبرنگار ما آقای KingMostafa این قاچاقچیان درخت از صبح تا شب در حاله قطع درخت هستند. و از هیچکس و هیچ چیزی نمیترسند. آنها با اره برقی های خود بیرحمانه به جان درخت ها افتاده اند. و در صدد نابودی انسان ها هستند. آیا این جمله را شنیده اید که میگوید قطع درخت قطع زندگیست؟ ظاهرا قرار نیست کسی جلوی آن ها را بگیرد. آنها همچنان دارند درخت ها را قطع میکنند. و اینطور که پیداست همچنان ادامه دارد. قطع نکنید نامردا این درخت ها زندگی ما هستند. این ها کی قرار است دست از این جنایت بردارند؟ اینطور که پیداست دوستانشان نیز به آنها ملحق شده اند. حال قطع درختان شدت بیشتری گرفته است. اینطور که پیداست مسئولین قصد ندارند جلوی این قاچاقچیان را بگیرند. انگار کسی قادر به جلوگیری از ین جنایت نیست. حالا فهمیدم قضیه چیست. این افراد همدست هایی در پلیس دارند. به همین دلیل است که کسی جلوی آنها را نمیگیرد. قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید. امیدوارم از این قصه پند و اندرز گرفته باشیم و به محیط زیست احترام بگذاریم تا مجله ای دیگر بدرود.
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما: https://s2.uupload.ir/files/gallery242_jas9.jpg
-
[/u آی قصه قصه قصه نون و پنیر رو پسته در شهر زیبای LS همه چی امن و امان بود که ناگهان اتفاقی افتاد. یک ماشین خبرنگار در شهر منفجر میشود. عده ای در شهر شورش کردند و پلیس برای سرکوب شورش حرکت میکند. انفجاری دیگر در شهر رخ میدهد. افراد این گروه به جایی دیگر حمله میکنند. پلیس با ماشین ضد شورش سعی در متفرق سازی این افراد دارد. اما به نضر میرسد که وضعیت از قبل هم بدتر شده است چرا مه شورشیان افراد در کازینو را به قتل رسانده اند. آن ها ابتدا افراد حاضر در رستوران را کشتند. سپس شخصی را در جلوی مجسمه کشتند. یکی را در طاقی کشتند. یکی را در وسط کازینو کشتند. و همینطور به جنایتشان ادامه دادند. این داستان ادامه دارد.
-
عکس محیط کاربری شما: 1 عکس شما:
-
باز چند قدم دیگر میروم و میبینم چند افسر دیگر بر روی تابوت های چوبی دست و پا بسته شده است. چند قدم بیشتر میروم و میبینم در در یاچه شهر SF چند کوسه در حاله شنا کردن هستند. اما این کوسه چگونه از شهر SF سر درآوردند؟ در حال خروج از پارک بودم که دیدم در سمت خروجی یک قفس دیگر با زامبی و افسران زحمت کش پلیس در آن هستند. قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست تا داستانی دیگر بدرود.
-
باز چند قدم دیگر میروم و میبینم در سوی دیگر پارک چند افسر پلیس به تیر چوبی بسته شده اند.