-
تعداد ارسال ها
4227 -
تاریخ عضویت
-
روز های برد
13
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
تمامی مطالب نوشته شده توسط MohammadAli
-
شبی در محفلی با آه و سوزی شنیدستم که مرد پاره دوزی
چنین می گفت با پیر عجوزی گِلی خوش بوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
گرفتم آن گِل و کردم خمیری خمیری نرم و نیکو چون حریری
معطر بود و خوب و دلپذیری بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟
که از بوی دل آویز تو مستم
همه گِل های عالم آزمودم ندیدم چون تو و عبرت نمودم
چو گِل بشنید این گفت و شنودم بگفتا من گِلی ناچیز بودم
ولیکن مدتی با گٌل نشستم
گٌل اندر زیر پا گسترده پر کرد مرا با همنشینی مفتخر کرد
چو عمرم مدتی با گٌل گذر کرد کمال همنشین بر من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
حواستون به گٌل انتخابیتون باشه
امام صادق می فرمایند: همنشینی با خوبان موجب خوش اخلاقی می شود.