-
تعداد ارسال ها
200 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
6 -
حمایت مالی
0 تومان
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
تمامی مطالب نوشته شده توسط Exit
-
دکتر انوشه میگه:
تو زندگیتونهیچوقت بین دو تا گشنه قرار نگیرید..
یکی گشنه ی پول و یکی گشنه ی جنس مخالف¡این دو تا ذات ندارن..
به وقتش خودشونم میفروشن.. -
اگه خوبیم ؛ نظر لطفتونه
اگه بدیم ، حتما حقتونه
اگه بامرامیم ؛ چون با شما نشستیم
اگه بی معرفتیم ، صدقهسر کاراتونه
اگه احترام میزاریم ؛ لایقشید
اگه احترام نمیزاریم ؛ حتما بی احترامی دیدیم
خلاصه که ما اخلاقمون با شعور طرفمون، ارتباط مستقیم داره. -
مردم سرزمین من با نفرت به صحنه بوسیدن دو عاشق نگاه میکنند اما با شور و اشتیاق برای اعدام چند نفر جمع میشوند !
- دکتر علی شریعتی-
هیچ وقت یه روز خوب نمیاد!
همه ما درگیر بازی شده ایم، حتی سازنده ی آن هم کسی نمی شناسه و ندیده!
زندگی تهش مرگه و هرچیزی که تهش پوچ باشه ارزشی نداره.
همه ما برای تجربه چیز های جدید یا آشنا شدن با آدمای جدید امید به زندگی داریم وگرنه همه میدونن تهش پوچه!
پس با اینکه یکی باهات آشنا میشه فردا ولت میکنه کنار بیا چون همه آدم ها تا شخص مورد علاقه خودشونو پیدا نکنن دنبال نفر بعد هستند!
-
کمر شهر جلوی چشام شکست
من دیگه نمی خوام خودمو نجات بدم
(هر چی گفتیم آقا اینجا غربال می خواد
میبُرید کار خودشو انجام میداد)خب اصل کاری توپ جمع کنه
اون چوپونه که میخواد آدمهارو گوسفند کنه!
وظیفه مسئول فقط دستور به سرکوب اونه
که بهش وظیفه ها را گوشزد کنه و لاغیر
(این آدما رو شکار دیده برای صید)
(شعار میده فردا بله الان خیر)
وقت جواب به ارباب رجوع سرا غیب!
و مابین ناگفتهها کلافه ایم
همه از دم کُفری
شخصیتهای بی ثُباتِ چند قطبی!!!
کار ما داره میگذره از بطری
دادا کالیبر رو ول کن ما هم قُطریم
می بینی عدل و انصاف واسه همه تساوی نی...
کله سوت کشید از بس که ما این همه تضاد دیدیم
کاش میشد بگم مثبت اندیشم
انگ واژه جهان سوم سبب میشه
ایده هام به محض زاده شدن کفن پیچه
من واسه بیان حرفام دنبال مثال بهترم
فصلی ندیدم توو کتاب کشورم
من تلنبار خاطره از هزار و یک شبم
گوشامو باد می کنم خودم صدامو بشنوم -
دور هم جمع میشین حرف مارو نزنین،
چون ما اگه حرف بزنیم
شما دیگه نمیتونین دور هم جمع بشین!
ترسی از کسی نیست؛ ولی احترام قشنگ تره
-
اون که نردبونِ زیرتو شکوند
من نبودم*
اونه که بهت تا دینشو چپوند!
من زیستنو نوشتم تو زیستتو بخون
من اگه خطر میکنم میخرم ریسکشو به جون
من اومدم که نرم*
(اگه بخوام از اعتبار و شرف بگذرم*
که الآن باید نصفِ این شهرو سَند بزنم!*)
یه دریا بنزینم در پیِ جرقه زدن
سرَم به سَنگ نخورد سنگو زدم به سَرم*
من حتی لباسامو میشستم با عرق تنم!
#آدما_ خاکی_باشی_بازم_گِلیت_میکنن
-
یه تیکه از یه کتاب خوندم که واقعا حالمو خوب کرد، میگفت: «از رها کردن نترس. هیچکس نمیتواند چیزی که مال توست را از تو بگیرد؛ و تمام دنیا نمیتوانند؛ چیزی که مال تو نیست را حفظ کنند.» همینقدر ساده و قشنگ.
-
چقد ترسناکن
آدمایی که پشت هم بد میگن همش
ولی بعدا با هم میبینیشون...