McQueen ارسال شده در 16 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 16 ساعت قبل به نام خدا درود توجه: قبل از خوندن این مجله حتما قسمت اول این مجله رو بخونید! اینفرنوس جادویی (قسمت دوم) .......... صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود! چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟ جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم... دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم: به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم... عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره! اوه پوستر اون مرد جادوگر... دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت! جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم... گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟ ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم! گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد! البته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای! بعد ارژنگ من خواست تا سوارش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده: من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! جادوییه دیگه داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جادو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده! پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه! پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم! مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV در بیابان بود: در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت. ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم! گفتم: باشه. ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه... به داخل خانه رفتم.. راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم! ارژنگ: سوار شو مهرداد سوار شدم... رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی! شروع کردم به گشتن کمد: و بلاخره! گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه! بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود: ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری. گفتم: باشه.. کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم... یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود! اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود! با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده... با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم: بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش دراومد و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه... از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟ گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟ هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم! گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه! هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم... خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم: هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه چندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم! و بعد شروع به صحبت کرد. هوشنگ: جونم برات بگه که...... و دوباره از اونجا پرید: "این داستان همچنان ادامه دارد..." امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشمپوشی کنید و لذت برده باشید تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم. تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری. و تشکر ویژه هم از @HuShaNgعزیز بابت ادیت برخی از عکس ها. مخفی کننده @HuShaNg @FaiL @Mohny @Olden @LordMeysam @Buff @Vinak @Zarathos @Nigga @AbneR @HamedKhan @SuperMaN @Bogart @Alonso @SaIeh @Kiya @Azure @DoNaLd @Elinasan @Exile @Enter @EzraeeI @HemosO @New @Pooriya @AliExpert @SajjiLey @Kamyab @Tab و باقی عزیزان... 7 نقل قول 𝑴𝒚 𝑨𝒄𝒄𝒐𝒖𝒏𝒕 یّاّقّوّتّ لّبّ لّعّلّ تّوّ مّرّجّاّטّ مّرّاّ قّوّتّ یّاّقّوّتّ نّهّمّ نّاّمّ لّبّ لّعّلّ تّوّ یّاّ قّوّتّ قّرّبّاّטّ وّ؋ّـّاّتّمّ بّـّہّ وّ؋ّـّاّتّمّ گّذّرّےّ کّنّ تّاّبّوّتّ هّمّےّ بّشّنّوّمّ اّزّ رّخّنّـّہّ تّاّبّوّتّ لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/ به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
HamedKhan ارسال شده در 16 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 16 ساعت قبل عالی لذت بردم اخوی نقل قول تنهایی جنگیدن سخت است، اما اگر به حق باشی، همان تنهایی بوی آزادی میدهد. لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803709 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Hobit ارسال شده در 16 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 16 ساعت قبل عالی بود نقل قول (: 𝑯𝒂𝒓𝒅 𝒅𝒂𝒚𝒔 𝒑𝒂𝒔𝒔 لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803714 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
CeLiL ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل 13 دقیقه قبل، McQueen گفته است: به نام خدا درود توجه: قبل از خوندن این مجله حتما قسمت اول این مجله رو بخونید! اینفرنوس جادویی (قسمت دوم) .......... صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود! چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟ جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم... دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم: به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم... عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره! اوه پوستر اون مرد جادوگر... دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت! جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم... گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟ ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم! گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد! لبته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای! و بعد ارژنگ من خواست تا سواش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده: من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! جادوییه دیگه داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جدو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده! پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه! پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم! مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV در بیابان بود: در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت. ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم! گفتم: باشه. ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه... به داخل خانه رفتم.. راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم! ارژنگ: سوار شو مهرداد سوار شدم... رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی! شروع کردم به گشتن کمد: و بلاخره! گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه! بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود: ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری. گفتم: باشه.. کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم... یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود! اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود! با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده... با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم: بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش درمود و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه... از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟ گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟ هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم! گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه! هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم... خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم: هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه ندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم! و بعد شروع به صحبت کرد. هوشنگ: جونم برات بگه که...... و دوباره از اونجا پرید: "این داستان همچنان ادامه دارد..." امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشمپوشی کنید و لذت برده باشید تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم. تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری. نمایش محتوا مخفی @HuShaNg @FaiL @Mohny @Olden @Buff @Vinak @Zarathos @Nigga @AbneR @HamedKhan @SuperMaN @Bogart @Alonso @SaIeh @Kiya @Azure @DoNaLd @Elinasan @Exile @Enter @EzraeeI @HemosO @New @Pooriya @AliExpert و باقی عزیزان... درود عالی بود خسته نباشید. موفق باشید. نقل قول :𝑴𝒚 𝑨𝒄𝒄𝒐𝒖𝒏𝒕 لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803733 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Mehrdad ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل عالی بنازم انشالله خودم قسمت ۳ رو ادامه میدم به همراه خودتو Endway و کامیاب در قسمت ۳ نقل قول :My accounts لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803745 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Shon ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل خسته نباشی نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803750 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
EzraeeI ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل خیلی عالی بود خسته نباشی واقعا. منتظر قسمت های بعد هستیم ❤❤ نقل قول وقتی میرسی به قدرت و اون بالا ها میشینی مراقب رفتارت با آدما باش یه روزی برمیگردی پایین همون ادم هارو میبینی لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803762 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
HuShaNg ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل 35 دقیقه قبل، McQueen گفته است: به نام خدا درود توجه: قبل از خوندن این مجله حتما قسمت اول این مجله رو بخونید! اینفرنوس جادویی (قسمت دوم) .......... صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود! چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟ جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم... دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم: به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم... عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره! اوه پوستر اون مرد جادوگر... دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت! جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم... گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟ ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم! گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد! لبته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای! و بعد ارژنگ من خواست تا سواش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده: من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! جادوییه دیگه داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جدو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده! پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه! پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم! مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV در بیابان بود: در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت. ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم! گفتم: باشه. ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه... به داخل خانه رفتم.. راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم! ارژنگ: سوار شو مهرداد سوار شدم... رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی! شروع کردم به گشتن کمد: و بلاخره! گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه! بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود: ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری. گفتم: باشه.. کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم... یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود! اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود! با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده... با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم: بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش درمود و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه... از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟ گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟ هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم! گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه! هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم... خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم: هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه ندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم! و بعد شروع به صحبت کرد. هوشنگ: جونم برات بگه که...... و دوباره از اونجا پرید: "این داستان همچنان ادامه دارد..." امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشمپوشی کنید و لذت برده باشید تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم. تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری. مطالب پنهان @HuShaNg @FaiL @Mohny @Olden @Buff @Vinak @Zarathos @Nigga @AbneR @HamedKhan @SuperMaN @Bogart @Alonso @SaIeh @Kiya @Azure @DoNaLd @Elinasan @Exile @Enter @EzraeeI @HemosO @New @Pooriya @AliExpert و باقی عزیزان... چون از من تشکر ویژه نکردی ناراحت شدم ولی محشر شد پسر عالی و پر قدرت نقل قول - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - FIRST FRIENDS - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - F1 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803765 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
PasTiL ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل عالی بود بچه ها خسته نباشید نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803767 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
aMobin ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل Good نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803769 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Fajeeh ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل آفرین نقل قول Myaccount I L O V E Y OU لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803777 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Destroyer ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل داداش بنازم، ایشالا قسمت های بعدی نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803784 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
VamPa ارسال شده در 15 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 15 ساعت قبل (ویرایش شده) 59 دقیقه قبل، McQueen گفته است: به نام خدا درود توجه: قبل از خوندن این مجله حتما قسمت اول این مجله رو بخونید! اینفرنوس جادویی (قسمت دوم) .......... صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود! چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟ جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم... دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم: به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم... عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره! اوه پوستر اون مرد جادوگر... دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت! جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم... گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟ ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم! گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد! لبته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای! و بعد ارژنگ من خواست تا سواش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده: من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! جادوییه دیگه داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جدو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده! پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه! پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم! مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV در بیابان بود: در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت. ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم! گفتم: باشه. ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه... به داخل خانه رفتم.. راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم! ارژنگ: سوار شو مهرداد سوار شدم... رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی! شروع کردم به گشتن کمد: و بلاخره! گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه! بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود: ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری. گفتم: باشه.. کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم... یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود! اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود! با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده... با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم: بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش درمود و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه... از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟ گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟ هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم! گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه! هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم... خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم: هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه ندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم! و بعد شروع به صحبت کرد. هوشنگ: جونم برات بگه که...... و دوباره از اونجا پرید: "این داستان همچنان ادامه دارد..." امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشمپوشی کنید و لذت برده باشید تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم. تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری. نمایش محتوا مخفی @HuShaNg @FaiL @Mohny @Olden @Buff @Vinak @Zarathos @Nigga @AbneR @HamedKhan @SuperMaN @Bogart @Alonso @SaIeh @Kiya @Azure @DoNaLd @Elinasan @Exile @Enter @EzraeeI @HemosO @New @Pooriya @AliExpert و باقی عزیزان... سلام و درود . میدونم خیلی زحمت کشیدید و خیلی هم عالی شده لذت بردم حقیقتا عالی بود همچنین منتظر قسمت بعدی ایم. شامگاه خوش. ویرایش شده 15 ساعت قبل توسط VamPa نقل قول أمة إيران أمة الشهادة والمقاومة ضد الصهيوني لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803798 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Tab ارسال شده در 14 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 14 ساعت قبل بنازم آقا علی 1 نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803850 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
SuperMaN ارسال شده در 13 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 13 ساعت قبل خیلی خفن بود بچهها همگی خسته نباشید نقل قول End of the Line |----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------| |----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------| لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803886 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
FaiL ارسال شده در 11 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 11 ساعت قبل با سلام خسه نباشید نقل قول 𝕿𝖍𝖆𝖓𝖐 𝕲𝖔𝖉. لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803952 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Alonso ارسال شده در 5 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 5 ساعت قبل با سلام و درود خدمت شما @McQueen مجله شما تایید شد. موفق باشید. نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804067 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Remy ارسال شده در 5 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 5 ساعت قبل Nice نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804070 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Masdod ارسال شده در 4 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 4 ساعت قبل 11 ساعت قبل، McQueen گفته است: به نام خدا درود توجه: قبل از خوندن این مجله حتما قسمت اول این مجله رو بخونید! اینفرنوس جادویی (قسمت دوم) .......... صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود! چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟ جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم... دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم: به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم... عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره! اوه پوستر اون مرد جادوگر... دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت! جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم... گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟ ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم! گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد! البته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای! بعد ارژنگ من خواست تا سوارش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده: من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! جادوییه دیگه داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جادو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده! پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه! پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم! مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV در بیابان بود: در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت. ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم! گفتم: باشه. ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه... به داخل خانه رفتم.. راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم! ارژنگ: سوار شو مهرداد سوار شدم... رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی! شروع کردم به گشتن کمد: و بلاخره! گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه! بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود: ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری. گفتم: باشه.. کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم... یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود! اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود! با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده... با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم: بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش دراومد و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه... از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟ گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟ هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم! گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه! هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم... خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم: هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه چندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم! و بعد شروع به صحبت کرد. هوشنگ: جونم برات بگه که...... و دوباره از اونجا پرید: "این داستان همچنان ادامه دارد..." امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشمپوشی کنید و لذت برده باشید تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم. تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری. و تشکر ویژه هم از @HuShaNgعزیز بابت ادیت برخی از عکس ها. نمایش محتوا مخفی @HuShaNg @FaiL @Mohny @Olden @LordMeysam @Buff @Vinak @Zarathos @Nigga @AbneR @HamedKhan @SuperMaN @Bogart @Alonso @SaIeh @Kiya @Azure @DoNaLd @Elinasan @Exile @Enter @EzraeeI @HemosO @New @Pooriya @AliExpert @SajjiLey @Kamyab @Tab و باقی عزیزان... به به داداش داستانات عالیه دادا نقل قول ܝࡄࡅ࡙ܥܩܢߊ߬ܟ߭ܝܟ߭ߕ،ܭܟ߲ߊࡅ࡙ܨࡅ࡛ߊܩܫܝܦ߭ࡅߺ߳ࡉ؟⎇- لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804086 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Elinasan ارسال شده در 4 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 4 ساعت قبل (ویرایش شده) عالیی بود خسته نباشید ایشالا قسمت بعدی . Unique ویرایش شده 4 ساعت قبل توسط Elinasan نقل قول °. " 𝘔ᥡ Ꭿƈᥴ𝙊υ𝙉𝘵 ".° ~• ,☆, •~ ♡. .♡ °.𝘽𝙈𝙒.° لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804099 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
AFK ارسال شده در 58 دقیقه قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 58 دقیقه قبل Nice نقل قول ⁸Angels playing disguised with devil's faces [N1] لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804306 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
ارسالهای توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید.
توجه: strong> مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.