رفتن به مطلب
مرورگر پیشنهادی آرساکیا گیم مرورگر های تحت موتور کرومیوم می‌باشد، برای دانلود روی مرورگر انتخابی خود کلیک کنید
Google Chrome Microsoft Edge Ungoogled Chromium Brave Opera GX Opera

ارسال‌های توصیه شده

به نام خدا

 

درود

توجه: قبل از خوندن این مجله حتما  قسمت اول این مجله رو بخونید!

 

 

اینفرنوس جادویی (قسمت دوم)

..........

صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود!

چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟

جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم...

دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم:

420827_25gallery240.jpg

به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم...

a31c27_25gallery241.jpg

عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره!

c58a27_25IMG-20250626-010705-612.jpg

اوه پوستر اون مرد جادوگر... 

دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت!

جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم...

da3527_25gallery243.jpg

گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟

ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم!

گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ 

گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد!

البته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای!

بعد ارژنگ من خواست تا سوارش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده:

20f927_25gallery245.jpg

feb027_25IMG-20250626-010704-984.jpg

من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! 

جادوییه دیگه :D

d63b27_25gallery248.jpg

داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جادو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده!

پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه!

پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم!

مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV در بیابان بود:

eee027_25gallery239.jpg

در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت.

ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم!

گفتم: باشه.

ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه...

5ab927_25gallery249.jpg

به داخل خانه رفتم..

f27f27_25gallery250.jpg

راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم!

ارژنگ: سوار شو مهرداد

سوار شدم...

e2d127_25gallery252.jpg

رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی!

شروع کردم به گشتن کمد:

ade227_25gallery253.jpg

و بلاخره!

گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه!

بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود:

7ba427_25gallery274.jpg

0ee127_25gallery275.jpg

ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری.

گفتم: باشه..

کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم...

f56727_25gallery256.jpg

یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود!

اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود!

با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده...

با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم:

d6b927_25gallery257.jpg

بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش دراومد و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه...

از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟

گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟

هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم!

گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه!

هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم...

خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم:

c79827_25gallery258.jpg

هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه چندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم!

3a7827_25gallery259.jpg

و بعد شروع به صحبت کرد.

هوشنگ: جونم برات بگه که......

و دوباره از اونجا پرید:

856027_25gallery261.jpg

"این داستان همچنان ادامه دارد..."

 

 

امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشم‌پوشی کنید و لذت برده باشید 😁

تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم.❤️‍🔥

تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری.❤️‍🔥

و تشکر ویژه هم از @HuShaNgعزیز بابت ادیت برخی از عکس ها. ❤️‍🔥

Khabarnegar.png

 

39f316_25First-Friends-F1-5-16-2025-4-.p

𝑴𝒚 𝑨𝒄𝒄𝒐𝒖𝒏𝒕

Automat.png

 

یّاّقّوّتّ لّبّ لّعّلّ تّوّ مّرّجّاّטّ مّرّاّ قّوّتّ             یّاّقّوّتّ نّهّمّ نّاّمّ لّبّ لّعّلّ تّوّ یّاّ قّوّتّ

 قّرّبّاّטّ وّ؋ّـّاّتّمّ بّـّہّ وّ؋ّـّاّتّمّ گّذّرّےّ کّنّ               تّاّبّوّتّ هّمّےّ بّشّنّوّمّ اّزّ رّخّنّـّہّ تّاّبّوّتّ

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عالی لذت بردم اخوی🌹😎

🌿 تنهایی جنگیدن سخت است، اما اگر به حق باشی، همان تنهایی بوی آزادی می‌دهد.

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803709
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عالی بود 💯

                        🤍(𝑯𝒂𝒓𝒅 𝒅𝒂𝒚𝒔 𝒑𝒂𝒔𝒔

9f3105_25f8c504-25om-resize-2-.gif

HoBiT.png

9f3105_25f8c504-25om-resize-2-.gif

 

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803714
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

13 دقیقه قبل، McQueen گفته است:

به نام خدا

 

درود

توجه: قبل از خوندن این مجله حتما  قسمت اول این مجله رو بخونید!

 

 

اینفرنوس جادویی (قسمت دوم)

..........

صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود!

چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟

جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم...

دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم:

420827_25gallery240.jpg

به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم...

a31c27_25gallery241.jpg

عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره!

c58a27_25IMG-20250626-010705-612.jpg

اوه پوستر اون مرد جادوگر... 

دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت!

جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم...

da3527_25gallery243.jpg

گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟

ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم!

گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ 

گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد!

لبته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای!

و بعد ارژنگ من خواست تا سواش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده:

20f927_25gallery245.jpg

feb027_25IMG-20250626-010704-984.jpg

من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! 

جادوییه دیگه :D

d63b27_25gallery248.jpg

داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جدو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده!

پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه!

پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم!

مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV  در بیابان بود:

eee027_25gallery239.jpg

در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت.

ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم!

گفتم: باشه.

ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه...

5ab927_25gallery249.jpg

به داخل خانه رفتم..

f27f27_25gallery250.jpg

راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم!

ارژنگ: سوار شو مهرداد

سوار شدم...

e2d127_25gallery252.jpg

رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی!

شروع کردم به گشتن کمد:

ade227_25gallery253.jpg

و بلاخره!

گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه!

بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود:

7ba427_25gallery274.jpg

0ee127_25gallery275.jpg

ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری.

گفتم: باشه..

کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم...

f56727_25gallery256.jpg

یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود!

اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود!

با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده...

با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم:

d6b927_25gallery257.jpg

بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش درمود و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه...

از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟

گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟

هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم!

گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه!

هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم...

خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم:

c79827_25gallery258.jpg

هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه ندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم!

3a7827_25gallery259.jpg

و بعد شروع به صحبت کرد.

هوشنگ: جونم برات بگه که......

و دوباره از اونجا پرید:

856027_25gallery261.jpg

"این داستان همچنان ادامه دارد..."

 

 

امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشم‌پوشی کنید و لذت برده باشید 😁

تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم.❤️‍🔥

تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری.❤️‍🔥

Khabarnegar.png

 

درود

عالی بود

خسته نباشید.

موفق باشید.

e0df08_251746381174979.gif

:𝑴𝒚 𝑨𝒄𝒄𝒐𝒖𝒏𝒕

CeLiL.png

081808_25Picsart-25-04-18-18-24-16-841.j

e0df08_251746381174979.gif

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803733
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عالی بنازم انشالله خودم قسمت ۳ رو ادامه میدم

به همراه خودتو Endway و کامیاب در قسمت ۳

:My accounts

Mehrdad.png

b6c620_25842519-25GIF-20250620-015405-54

Ronaldo.png

b6c620_25842519-25GIF-20250620-015405-54

5bad20_25animation.gif

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803745
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خسته نباشی 

4f4303_25146102-251000035516.gif

c38603_251748779357828.jpg

4f4303_25146102-251000035516.gif

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803750
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خیلی عالی بود خسته نباشی واقعا. منتظر قسمت های بعد هستیم ❤❤✨

                                      وقتی میرسی به قدرت و اون بالا ها میشینی  

مراقب رفتارت با آدما باش                                  

                      یه روزی برمیگردی پایین همون ادم هارو میبینی   

 

112223_25dabd13-25e5b113-2435d604-24a136

Marble.png

112223_25dabd13-25e5b113-2435d604-24a136

 

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803762
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

35 دقیقه قبل، McQueen گفته است:

به نام خدا

 

درود

توجه: قبل از خوندن این مجله حتما  قسمت اول این مجله رو بخونید!

 

 

اینفرنوس جادویی (قسمت دوم)

..........

صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود!

چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟

جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم...

دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم:

420827_25gallery240.jpg

به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم...

a31c27_25gallery241.jpg

عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره!

c58a27_25IMG-20250626-010705-612.jpg

اوه پوستر اون مرد جادوگر... 

دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت!

جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم...

da3527_25gallery243.jpg

گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟

ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم!

گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ 

گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد!

لبته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای!

و بعد ارژنگ من خواست تا سواش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده:

20f927_25gallery245.jpg

feb027_25IMG-20250626-010704-984.jpg

من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! 

جادوییه دیگه :D

d63b27_25gallery248.jpg

داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جدو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده!

پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه!

پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم!

مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV  در بیابان بود:

eee027_25gallery239.jpg

در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت.

ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم!

گفتم: باشه.

ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه...

5ab927_25gallery249.jpg

به داخل خانه رفتم..

f27f27_25gallery250.jpg

راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم!

ارژنگ: سوار شو مهرداد

سوار شدم...

e2d127_25gallery252.jpg

رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی!

شروع کردم به گشتن کمد:

ade227_25gallery253.jpg

و بلاخره!

گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه!

بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود:

7ba427_25gallery274.jpg

0ee127_25gallery275.jpg

ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری.

گفتم: باشه..

کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم...

f56727_25gallery256.jpg

یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود!

اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود!

با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده...

با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم:

d6b927_25gallery257.jpg

بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش درمود و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه...

از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟

گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟

هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم!

گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه!

هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم...

خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم:

c79827_25gallery258.jpg

هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه ندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم!

3a7827_25gallery259.jpg

و بعد شروع به صحبت کرد.

هوشنگ: جونم برات بگه که......

و دوباره از اونجا پرید:

856027_25gallery261.jpg

"این داستان همچنان ادامه دارد..."

 

 

امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشم‌پوشی کنید و لذت برده باشید 😁

تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم.❤️‍🔥

تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری.❤️‍🔥

Khabarnegar.png

 

چون از من تشکر ویژه نکردی ناراحت شدم

ولی محشر شد پسر عالی و پر قدرت 🔥

 

c4cc16_25First-Friends-F1-5-16-2025-4-.p

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - FIRST FRIENDS - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

ePiRuS.png

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - F1 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803765
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عالی بود بچه ها خسته نباشید ♥️

                                                                

45ac26_25f98f10-259fc427-2525f913-2560bd

Daniial.png

45ac26_25f98f10-259fc427-2525f913-2560bd

 

               

        

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803767
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آفرین 

Myaccount

Fajeeh.png

.Hatake..png

I L O V E  Y OU 🦧

emperori.png

imAmin.png

 

    f6b616_25InShot-۲۰۲۵۰۳۱۶-۲۳۰۱۴۹۴۵۳.jpg

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803777
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

داداش بنازم، ایشالا قسمت های بعدی❤️

Destroyer.png

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803784
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

59 دقیقه قبل، McQueen گفته است:

به نام خدا

 

درود

توجه: قبل از خوندن این مجله حتما  قسمت اول این مجله رو بخونید!

 

 

اینفرنوس جادویی (قسمت دوم)

..........

صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود!

چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟

جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم...

دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم:

420827_25gallery240.jpg

به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم...

a31c27_25gallery241.jpg

عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره!

c58a27_25IMG-20250626-010705-612.jpg

اوه پوستر اون مرد جادوگر... 

دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت!

جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم...

da3527_25gallery243.jpg

گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟

ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم!

گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ 

گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد!

لبته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای!

و بعد ارژنگ من خواست تا سواش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده:

20f927_25gallery245.jpg

feb027_25IMG-20250626-010704-984.jpg

من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! 

جادوییه دیگه :D

d63b27_25gallery248.jpg

داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جدو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده!

پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه!

پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم!

مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV  در بیابان بود:

eee027_25gallery239.jpg

در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت.

ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم!

گفتم: باشه.

ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه...

5ab927_25gallery249.jpg

به داخل خانه رفتم..

f27f27_25gallery250.jpg

راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم!

ارژنگ: سوار شو مهرداد

سوار شدم...

e2d127_25gallery252.jpg

رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی!

شروع کردم به گشتن کمد:

ade227_25gallery253.jpg

و بلاخره!

گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه!

بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود:

7ba427_25gallery274.jpg

0ee127_25gallery275.jpg

ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری.

گفتم: باشه..

کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم...

f56727_25gallery256.jpg

یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود!

اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود!

با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده...

با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم:

d6b927_25gallery257.jpg

بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش درمود و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه...

از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟

گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟

هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم!

گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه!

هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم...

خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم:

c79827_25gallery258.jpg

هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه ندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم!

3a7827_25gallery259.jpg

و بعد شروع به صحبت کرد.

هوشنگ: جونم برات بگه که......

و دوباره از اونجا پرید:

856027_25gallery261.jpg

"این داستان همچنان ادامه دارد..."

 

 

امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشم‌پوشی کنید و لذت برده باشید 😁

تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم.❤️‍🔥

تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری.❤️‍🔥

Khabarnegar.png

 

سلام و درود .

میدونم خیلی زحمت کشیدید و خیلی هم عالی شده

لذت بردم حقیقتا :) عالی بود همچنین منتظر قسمت بعدی ایم.

شامگاه خوش.

ویرایش شده توسط VamPa

      fc3626_25IMG-20250626-151215-363.jpg

     أمة إيران أمة الشهادة والمقاومة ضد الصهيوني        

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803798
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بنازم آقا علی

3f2129_2565097a54bc9cd.gif

 

TabNak.png

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803850
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خیلی خفن بود بچه‌ها همگی خسته نباشید 🔥

          End of the Line          

|----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------|

Superman.png

|----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------|

 

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803886
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با سلام 

خسه نباشید 👌

d34d27_251751017649774.png

Cartoon.png

𝕿𝖍𝖆𝖓𝖐 𝕲𝖔𝖉.

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-803952
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با سلام و درود خدمت شما @McQueen

مجله شما تایید شد.

موفق باشید.

ba3126_25rast.pngAlonso.png4f1226_25chap.png
 

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804067
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Nice 👍 

 

REMY.png

 

 

 

                            

 

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804070
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

11 ساعت قبل، McQueen گفته است:

به نام خدا

 

درود

توجه: قبل از خوندن این مجله حتما  قسمت اول این مجله رو بخونید!

 

 

اینفرنوس جادویی (قسمت دوم)

..........

صدا رو که شنیدم کمی شوکه شدم؛ به سمت جای پارک ارژنگ رفتم اما نبود!

چیزی به ذهنم نمیرسید و کمی مردد بودم، یعنی ارژنگ کجا بود؟ چطور میتونست خود به خود حرکت کنه مگه نگفته بود بدون جادوگر قدرتی ندارم؟

جواب سوالات من در خرابه ی SF بود و اینو خوب میدونستم...

دوچرخه رو برداشتم و راهی شدم؛ بدون ارژنگ طی کردن مسیر سخت و طاقت فرسا بود، اما بلاخره به مکان مد نظرم رسیدم:

420827_25gallery240.jpg

به همون بخشی رفتم که ارژنگ رو خریده بودم...

a31c27_25gallery241.jpg

عجیب بود! ارژنگ اونجا بود و جایی بود که اطمینان داشتم هیچ ماشین عادی ای نمیتونه بره!

c58a27_25IMG-20250626-010705-612.jpg

اوه پوستر اون مرد جادوگر... 

دقیقا همونی که بهم ارژنگ رو فروخت!

جلو رفتم و سعی کردم با ارژنگ صحبت کنم؛ واقعا امیدوار بودم که ازش جوابی بشنوم...

da3527_25gallery243.jpg

گفتم: ارژنگ..ارژنگ خوبی؟

ارژنگ در کمال تعجب جواب داد: سلام مهرداد دوست خوب من! از اینکه مجدد باهات صحبت میکنم خیلی خوشحالم!

گفتم: ارژنگ خیلی خوشحالم که دوباره میتونم باهات حرف بزنم، اما چطوری الان داری صحبت میکنی؟ 

گفت: بعد از فوت جادوگر انرژی های من از بین رفت و دیگه توانایی صحبت رو باهات نداشتم! اما مجدد قدرت هام برگشت؛ به لطف مرد غریبه که خودش رو پسر جادوگر معرفی کرد! اون بعد از دادن قدرت هام تورو صدا کرد و ناگهان ناپدید شد و من رو به اینجا آورد؛ وقتی از پسر جادوگر پرسیدم که چرا اینکار رو داره میکنه؛ گفت پدرم داستان من و تو رو براش تعریف کرده و از من خواسته تا صمیمیت بین شمارو چک کنم و یک ماموریت به من داد!

البته اگه نمیومدی قدرت های من مجدد از بین میرفت؛ اما الان واقعا خوشحالم که تونستی بیای!

بعد ارژنگ من خواست تا سوارش بشم و بهم ماموریتی که پسر جادوگر بهش گفته رو توضیح بده:

20f927_25gallery245.jpg

feb027_25IMG-20250626-010704-984.jpg

من کاملا مطمئن بودم که نمیشه از اینجا همراه با ارژنگ خراج شد؛ اما ناگهان ارژنگ خارج شد! 

جادوییه دیگه :D

d63b27_25gallery248.jpg

داخل راه بهم توضیح داد که به گفته ی پسر جادوگر، جز خود ارژنگ یک اینفرنوس دیگه هم وجود داره و پدرش (جادوگر) اون رو برای پسرش به ارث گذاشته؛ اما پسر علاقه ای به ماشین نداره، چون خودش میتونه با جادو همه کارهای شخصی خودش رو انجام بده!

پس تصمیم گرفته بود که اینفرنوس دوم رو هم به من ( مهرداد ) هدیه بده؛ اما قبلش باید مطمئن میشده که لیاقت این رو دارم یا نه!

پیدا کردن اینفرنوس دوم هم چندتا مرحله داشت؛ مثل یک نقشه ی گنج! اما با کمک ارژنگ و راهنمایی هایی که پسر جادوگر به ارژنگ کرده بود؛ تقریبا میدونستیم چطوری باید به دنبال ماشین دوم بریم!

مکانی که باید میرفتیم نزدیک LV در بیابان بود:

eee027_25gallery239.jpg

در انتهای این مسیر 2 خونه وجود داشت.

ارژنگ: مهرداد! به گفته ی پسر جادوگر باید اول کلید گاراژ رو از خونه ی قبلی جادوگر پیدا کنیم!

گفتم: باشه.

ارژنگ کنار یک خونه ایستاد و گفت: فکر میکنم همین باشه...

5ab927_25gallery249.jpg

به داخل خانه رفتم..

f27f27_25gallery250.jpg

راستش هیچ ایده ای نداشتم که کجا ممکنه باشه؛ تا اینکه یهو ارژنگ رو جلوم دیدم!

ارژنگ: سوار شو مهرداد

سوار شدم...

e2d127_25gallery252.jpg

رفت سمت یک کمد و ارژنگ گفت: فکر میکنم بهتره اون کمد رو بگردی!

شروع کردم به گشتن کمد:

ade227_25gallery253.jpg

و بلاخره!

گفتم: آها ایناهاش! یه پاکت نامه که روش نوشته "برای مهرداد" و یه کلید داخلشه!

بعد از اون رفتیم به گاراژی که نزدیک خونه جادوگر بود:

7ba427_25gallery274.jpg

0ee127_25gallery275.jpg

ارژنگ: پسر جادوگر گفته من نباید بیام داخل گاراژ؛ اینجاش رو باید خودت تنها بری.

گفتم: باشه..

کلید رو انداختم داخل قفل و وارد گاراژ شدم...

f56727_25gallery256.jpg

یک اینفرنوس آبی دقیقا شکل ارژنگ داخل گاراژ بود!

اما خراب بود و فقط صدای تق تق موتورش میومد و کلی دود کرده بود!

با خودم فکر کردم که اگه شبیه ارژنگ باشه قطعا الان حالش خیلی بده...

با وسایلی که اونجا بود سعی کردم تعمیرش کنم:

d6b927_25gallery257.jpg

بعد از اینکه تعمیر شد؛ یهو صداش دراومد و گفت: ممنونم ازت مرد جوان! مدت ها بود پسر جادوگر بهم میگفت بلاخره یکی پیدا میشه...

از دیدنت خوشحالم؛ پسر جادوگر من رو همیشه هوشنگ صدا میکرد، میتونم اسمت رو بپرسم؟

گفتم: من مهرداد ام؛ از آشناییت خوشحالم اما من متوجه نمیشم دقیقا برای چی تو خراب بودی! اصلا چرا خود پسر جادوگر تورو تعمیر نمیکرده؟

هوشنگ: خب داستان طولانی ای داره؛ لطفا سوار شو تا در مسیر بهت بگم!

گفتم: اما بیرون ارژنگ منتظر منه!

هوشنگ: نگران ارژنگ نباش؛ با قدرت هام بهش خبر دادم و نگرانیش رو برطرف کردم؛ بیا بالا تا برات توضیح بدم...

خیالم از بابت ارژنگ راحت شد؛ پس سوار شدم:

c79827_25gallery258.jpg

هوشنگ با خوشحالی راه افتاد و قبل اینکه حرفی بزنه چندتا پرش حسابی انجام داد که کلی حال کردم!

3a7827_25gallery259.jpg

و بعد شروع به صحبت کرد.

هوشنگ: جونم برات بگه که......

و دوباره از اونجا پرید:

856027_25gallery261.jpg

"این داستان همچنان ادامه دارد..."

 

 

امیدوارم که اگه کوتاه بود و یا مشکلی داشت چشم‌پوشی کنید و لذت برده باشید 😁

تشکر خیلی خیلی ویژه از @Mehrdad عزیز بابت همفکری و اجازه انتشار قسمت دوم.❤️‍🔥

تشکر بسیار بسیار ویژه از @Destroyer عزیز بابت تمام همکاری های صحنه های عکس برداری.❤️‍🔥

و تشکر ویژه هم از @HuShaNgعزیز بابت ادیت برخی از عکس ها. ❤️‍🔥

Khabarnegar.png

 

به به داداش داستانات عالیه دادا

ܝ‌ࡄࡅ࡙ܥ‌ܩܢ‌ߊ߬‌ܟ߭ܝ‌ܟ߭ߕ‌،ܭܟ߲ߊ‌ࡅ࡙ܨࡅ࡛ߊ‌ܩܫܝ‌ܦ߭ࡅߺ߳ࡉ؟‌⎇‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‎‍‌‌‎‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‎‎‌-

 

 

b25c19_25WEcC-d.gif

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804086
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

عالیی بود

خسته نباشید ایشالا قسمت بعدی ☕✨

47d728_25IMG-20221229-090804-594.jpg

Unique

ویرایش شده توسط Elinasan

                      °. " 𝘔ᥡ Ꭿƈᥴ𝙊υ𝙉𝘵 ".°

Elinasan.png

~•                                ,☆,                                   •~  ‌ 

♡.                                                                     .♡ 025f02_25GIF-20250202-110345-631.gif

                           🦋°.𝘽𝙈𝙒.°🦋

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804099
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Nice

⁸Angels playing disguised with devil's faces

 

2e1f02_24image0-2-2-2-2-1-gif-ef3bfa88a5

Nightfall.png

2e1f02_24image0-2-2-2-2-1-gif-ef3bfa88a5

[N1]

لینک به دیدگاه
https://forum.arsacia.ir/topic/74533-%D8%A7%DB%8C%D9%86%D9%81%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-2/#findComment-804306
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید.
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   بازگردانی قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • اضافه کردن...