رفتن به مطلب
مرورگر پیشنهادی آرساکیا گیم مرورگر های تحت موتور کرومیوم می‌باشد، برای دانلود روی مرورگر انتخابی خود کلیک کنید
Google Chrome Microsoft Edge Ungoogled Chromium Brave Opera GX Opera

Tsunami

عضو
  • تعداد ارسال ها

    101
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • حمایت مالی

    0 تومان 

پست ها ارسال شده توسط Tsunami

  1. • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: 

    tsunami.png

    • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: 

    SadrAzam.png

    • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: -

     

    • توضیحات: فحاشی کردن همه چیز در ویدیو مشخصه

     

    • مدارک (فیلم یا عکس):

    https://uploadkon.ir/uploads/144319_24InShot-۲۰۲۴۰۶۱۹-۲۲۲۲۱۲۰۵۷.mp4

    • هاها 1
  2. • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: tsunami.png

    • سن واقعی: 16

    • اسم واقعی: یوسف

    • در چند کلمه خود را توصیف کنید: صبور ، مهربون ، فعال ، درونگرا ، مغز برتر

    • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 5 تا 8 ساعت

    • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 11:00 تا 00:00

    • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:خسته کننده شد واسم

    • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل چند کلمه):علاقه به دسته ویژه

    • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون جای خوبیه

    • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 69

  3. در ۱۴۰۳/۳/۲۰ در 08:49، Rezafyz گفته است:

    wandy.png

    به نام خد

    سلام من وندی هستم.

    این داستان برای  یکی از کارکنان NR اتفاق افتاد.

    چند شب پیش قست وام های خونم مونده بود داشتم اضافه کاری توی دفترم کار میکردم و یه سری برنامه هارو برای فردا تدوین میکردم 

    93d309_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۰۴.jpg

    همینطور که توی حال خودم بودم از رسیور ماهواره صدا ی اخطار اومد خیلی عجیب بود حتی تا سه چهار سال قبل از اومدن من هم این اتفاق نیفتاده ترسیدم ولی حس کنجکاوی بر ترسم چیره شد. با هر مشکلی که شد خودم رو رسوندن سر دیش اصلی که تمام ارتباطات ها با اون بود.

    366c09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۴۰۵۲.jpg

    کمی دست کاری کردم تا برم روی فرکانس ناشناس این کار امکان داشت با اخراج شدن از شغلم تموم بشه ولی باز هم برام مهم نبود.

    2dff09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۹۴۹.jpg

    دیش که تنظیم شد رفتم سراغ کامپیوترم تا ببینم از کجاست ولی ناگهان سیستم قفل شد و ری استارت شد خیلی عجیب بود 

    خیلی ذهنم مشغول این موضوع شده بود که یهو یاد یکی از دوست های دوران جاهلیت و دوران جوانی افتادم  ایلیا ناسا (به خاطر سه بار اقدام به هک کردن ناسا لقب ناسا رو گرفته) زنگ زدم بهش پیشواز یا رب عالمین الله الله گذاشته بود بالاخره جواب داد

    Wandy:سلام داداشم چطوری شناختی؟

    ilia:به به سلام چه عجب یاد ما کردی بفرما.

    Wandy:ای بابا عجب نیست درد سره والا راستش یه کمکی می‌خوام ازت میتونی کمک کنی؟

    ilia:اره داش مشکل نداره بفرما.

    Wandy:راستش یه گره تو کارم هست که به دست تو فقط باز میشه یه اتفاقی افتاده که نیازم به یه هکر کار بلده بیا پیش این لوکیشن که میدم تا بهت توضیح بدم.

    دقایقی بعد...

    Wandy:سلام عزیزم خوش اومدی یه سیگار روشن کن تا بهت بگم خب  یه سیگنال رمز گذاری شده هست که باید رمز های اون رو باز کنیم و ببینیم که به کجا و کی میرسه مهم بودن این موضوع هم برای اینه که خیلی این اتفاق نادره و توی این پنج سال ما تا حالا همچین سیگنالی دریافت نکردیم.

    ilia:والا من که دیگه تو این کارا نیستم زیاد ولی چون تویی چشم.

    Wandy:ای دم شما گرم بیا پشت ماشین وسایل و تجهیزات لپ تاپ هستش فقط حواست باشه که لو نریم.

    7b0e09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۳۹.jpg

    نزدیک به یک ساعت بعد...

    Wandy:ای بابااااا چقد طول می‌کشه خسته شدیم.

    ilia:او او او بدو بیا پیدا شد سیگنال رد یابی شد تا رسید به یه جایی توی حومه LS فکر کنم توی یه خونه بزرگ توی قبرستان یه روستا.

    Wandy:ممنون خیلی زحمت شد برات دمت گرم 

    خب بنا به اطلاعات که از ایلیا گرفتم باید اسم و رسم خونه و صاحب خونه رو پیدا کنم کار سختی نیست.

    این تازه شروع داستان منه اتفاقا اشتباه ترین کار زندگیم پیگیری این سیگنال بود.

    ad4709_24agpic-2024-06-09-05-15-49-37030

    عه اینم خونه برم یه پرس و جویی در مورد این خونه بکنم

    چند دقیقه بعد...

    اینجا از هرکس که پرسیدم صاحب این خونه کیه خیلی عجیب جواب دادن انگار ته جواب های دست و پا شکسته ای که می دادن ترس تهش بود یعنی چی مگه میشه توی یه محله باشن مردم ولی خبر از هم نداشته باشن.

    کم کم داشتم نا امید میشدم که یهو چشمم به یه املاکی افتاد رفتم تا از اونم بپرسم.

    Wandy:سلام جناب بنده دنبال خونه هستم بعد خونه قبرستون این روستا خیلی جای جالبیه میخواستم با صاحب خونه صحبت کنم ولی مثل این که خیلی کم اینجا رفت و اومد دارن

    Amlaki:سلام آقا خوش اومدید والا من که اطلاعاتی ندارم راجب این خونه ولی می‌دونم که صاحب خونه یه شخصیه که توی اورژانس کار می‌کنه.

    Wandy:ممنون روز شما خوش خدا نگهدار 

    خواستم دیگه ادامه ندم داستان رو تا این که خیلی یهویی دوست دکترم که توی اورژانس کار می‌کنه زنگ زد

    Wandy:سلام داش چطوری خوب موقع ای زنگ زدی یه کار مهم برات دارم.

    Roney:سلام عزیزم والا من که یه ماشین می‌خوام بفروشم گفتم مزاحمت بشم موضوع این کار مهم چیه؟

    Wandy:اون که روی چشم ولی از اون مهم تر اینه که اطلاعات یکی از اعضای بیمارستان رو می‌خوام از روی خونش.

    Roney:مشکل نداره لوکیشن بده تا بهت بگم.

    Wandy:بفرما 

    Roney:چی شده؟!!! اصلا می‌دونی این که تو دنبالش می گردی کیه؟ دراگ کل SL دست اینه توی تیر اندازی سه تا پلیس با هم زده یه نظر من دور این موضوع رو خط بکش خودتو به کشتن میدی اصلا چرا دنبالش می گردی؟

    Wandy:من نمیدونستم اصلا این ماجرا از یه سیگنال شروع شد که خیلی اتفاقی ماهواره ما دریافت کردش.

    Roney:تمام این نویز ها و سیگنال ها کد دار هستن کد هایی که باعث خرید و فروش ا.ن.س.ا.ن یا م.و.ا.د میشه به نظر من دیگه ادامه نده این داستان رو ولی اگر هم اسم و جای رییس این دار و دسته رو خواستی بگو.

    Wandy:ممون باشه منم دیگه دنبالش نمیرم کاری نداری؟ خدا نگهدار 

    وای نمیدونم چیکار کنم برم دنبالش یا نه ولی بالاخره این همه جرم و جنایت باید افشا گری بشه

    این داستان ادامه دارد...

    (دوستان ممنون میشم با نظراتتون و واکنش هاتون بهم انرژی بدید که قسمت بعدی هم بسازم)

    خوب بود

×
×
  • اضافه کردن...