رفتن به مطلب
مرورگر پیشنهادی آرساکیا گیم مرورگر های تحت موتور کرومیوم می‌باشد، برای دانلود روی مرورگر انتخابی خود کلیک کنید
Google Chrome Microsoft Edge Ungoogled Chromium Brave Opera GX Opera

Intelligent

شخص بسیار مهم (VIP)
  • تعداد ارسال ها

    1630
  • تاریخ عضویت

  • روز های برد

    2

Intelligent آخرین بار در روز September 23 برنده شده

Intelligent یکی از رکورد داران بیشترین تعداد پسند مطالب است!

درباره Intelligent

اطلاعات شخصی

  • نام کاربری در بازی
    Intelligent

آخرین بازدید کنندگان نمایه

21925 بازدید کننده نمایه

دستاورد های Intelligent

مرشد

مرشد (12/14)

  • خیلی محبوب نادر
  • دنبال شده مشتی
  • متعهد
  • اولین ارسال
  • همکار

نشان‌های اخیر

544

اعتبار در سایت

  1.  

    در تابستان 1345 در روستای آینه ورزان دماوند چشم به جهان گشود. از همان زمان کودکی به حق الناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود. در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان می‌داد. همه می‌دانستند که اگر در مقابل او غیبت کسی را بکنند با آن‌ها برخورد سختی خواهد کرد. او در تاریخ 27 بهمن ماه سال 64 و در سن 19 سالگی طی عملیات والفجر8 به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت رسید. احمدعلی یکی از شاگردان خاص آیت الله حق شناس بود.

    «دکتر محسن نوری» یکی از دوستان شهید بود که از دوران کودکی با او همراه بوده و خاطرات مشترکی با این شهید والامقام و عارف مسلک داشته است. او در مورد نحوه تحول این شهید که با وجود سن کمش اما مراتب عرفانی زیادی را طی کرده بود به ذکر خاطره‌ای از زبان خود شهید اشاره می‌کند. این خاطره در کتاب «عارفانه» کاری از «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» نقل شده است که در ادامه می‌آید:

    رفتار و عملکرد احمد با بقیه فرق چندانی نداشت. در داخل یک جمع همیشه مثل آن‌ها بود با آن‌ها می‌خندید با آن‌ها حرف می‌زد و... احمد هیچ گاه خود را از دیگران بالاتر نمی‌دانست. در حالی که همه می‌دانستیم که او از بقیه به مراتب بالاتر است. از همان دوران راهنمایی که درگیر مسائل انقلاب شدیم احساس کردم که از احمد خیلی فاصله گرفتم. احساس کردم که احمد خداوند را به گونه‌ای دیگر می‌شناسد و بندگی می‌کند! ما نماز می‌خواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم اما دقیقا می‌دیدم که احمد از نماز و مناجات با خدا  لذت می‌برد. شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عارف و عالم طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه 12 ساله عجیب بود. من سعی می کردم بیشتر با او باشم تا ببینم چه می‌کند. اما او رفتارش خیلی عادی بود و مثل بقیه می‌گفت و می‌خندید. من فقط می‌دیدم اگر کسی کار اشتباهی انجام می‌داد خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر می‌داد. احمد امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نمی‌کرد. فقط زمانی برافروخته می‌شد که می‌دید کسی در یک جمعی غیبت می‌کند و پشت سر دیگران صحبت می‌کرد در این شرایط دیگر ملاحظه بزرگی و کوچکی را نمی‌کرد با قاطعیت از شخص غیبت کننده می‌خواست که ادامه ندهد. من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را  بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.

    نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.»

    بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»

    شهید عارف احمد علی نیری.

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 1
    2. BooSMooS

      BooSMooS

      درود جالب نبود،موفق باشید

    3. Intelligent

      Intelligent

      بله کامل مطالعه شده.

    4. amirdii

      amirdii

      به راه راست هدایت بشی پسر خوب

  2. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-20
  3. Intelligent

    Insult on microphone in public place - Whalter

    • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: • توضیحات: توهین در مکان عمومی از طریق میکروفون. • مدارک (فیلم یا عکس): Agrec - Click 08:50:000
  4. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-19
  5. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-18
  6. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-17
  7. شهید ابراهیم همت: مبادا ضعف برخی مسئولان شما را ضعیف کند مبادا دنیا زدگی برخی مدیران شمارا از هواداری انقلاب دور کند ما رزمندگان تا آخرین نفس پای انقلاب بودیم.

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 1
    2. Spi
    3. Movie

      Movie

      دیگه دیره. 

    4. Intelligent

      Intelligent

      دیره؟ پس مثال ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه نیست؟

  8. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-16
  9. Intelligent

    Insult on microphone in public place - Najwa

    • عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: • توضیحات: با سلام و درود توهین در مکان عمومی از طریق میکروفون. • مدارک (فیلم یا عکس): Click - Agrec 01:10:000
  10. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-15
  11. امام مهدی (عج): به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زینب علیه السلام تا فرج مرا نزدیک گرداند

     

    اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ 

     

    یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد.

    1. نمایش دیدگاه های قبلی  بیشتر 6
    2. Intelligent

      Intelligent

      نه متاسفانه شما نمی‌فهمید چه گفته شد باش شما راست ما دروغ به مسیرتان ادامه دهید و مراقب موانع مشکلات باشید 

       یک نفر مانده از این قوم که بر میگردد 

      یا علی.

    3. iMohammadAmin

      iMohammadAmin

      وَه مِن اَللهُ توفیق 

    4. amirdii
  12. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-14
  13. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-13
  14. Intelligent

    عکس های روزانه خبرنگاران

    - عکس محیط کاربری شما: - 1 عکس شما: 2025-10-12
  15. Intelligent

    درخواست عضویت

    • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 19 • اسم واقعی: ابوالفضل • در چند کلمه خود را توصیف کنید: پسر خوب با ادب مهربان شوخ باحال • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 4 ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 13:00 تا 16:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: اخراج شدم • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل چند کلمه): علاقه شدید به این فکشن دارم • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ قبلا بودم تجربه دارم علاقه دارم عضو شم • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 7
×
×
  • اضافه کردن...