-
تعداد ارسال ها
337 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
تمامی مطالب نوشته شده توسط KurDBoY
-
شب را همه در عالم مستی بودم
گویی از خود به در دور ز هستی بودم
کارم از عشق گذشت ودلم از دوست گسست
یادم آمد که چه بیگانه پرستی بودم
مرغ آزاد دلم را به قفس خو کردی
ای دریغا که عجب ظلم پرستی بودم
خانه عشق خراب و خانه عقل خراب
ای خدابین که چه ویرانه پرستی بودم
قصه عشق شنودم ز رهم دور شودم
وای برمن که چه افسانه پرستی بودم
شیداتوچه دانی زغم شمع مکن یاد زسوز
عمریست که همچو شمع پروانه پرستی بودم