-
تعداد ارسال ها
74 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
حمایت مالی
0 تومان
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
پست ها ارسال شده توسط Amirho33ein
-
-
فردی بـه پزشک مراجعه کرده بود. در حین معاینه، یک نفر بازرس از راه میرسه و از پزشک میخواد کـه مدارک نظام دکتری شو ارائه بده. پزشک بازرس رو بـه کناری میکشه و پولی دست بازرس میزاره و میگه: من پزشک واقعی نیستم. شـما این پول رو بگیر بی خیال شو. بازرس کـه پولو میگیره از در خارج میشه.
مریض یقه بازرس رو میگیره و اعتراض میکنه. بازرس میگه منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم ولی توی مریض میتونی از پزشک قلابی شکایت کنی. مریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقا من هم مریض نیستم و فقط اومده بودم گواهی بگیرم نرم سرکار!
در جامعه اي کـه هرکس بنوعی آلوده بـه فساد یا حداقل خطا !! میباشد، چگونه میشود با فساد به طور قطعی و ریشه اي مبارزه کرد؟
- 1
-
مردی با دوچرخه بـه خط مرزی میرسد، او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد، مامور مرزی می پرسد: “در کیسه ها چه داری؟” او میگوید: “شن”
مامور وی را از دوچرخه پیاده می کند و چون بـه او مشکوک بود، یک شبانه روز وی را بازداشت می کند، ولی پس از کنترل فراوان، واقعاً جز شن چیز دیگری نمییابد. بنابر این بـه او اجازه عبور میدهد.
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا…
این موضوع بـه مدت سه سال هر هفته یکبار تکرار می شود و پس از ان مرد دیگر در مرز دیده نمیشود.
یک روز ان مامور در شهر وی را میبیند و پس از درود و احوال پرسی، بـه او میگوید: من هنوز هم بـه تو مشکوکم و میدانم کـه در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردي؟
قاچاقچی میگوید: در کار قاچاق دوچرخه! بودم و تو در کسیه شن دنبال مدرک بودی بعضی وقت ها دید ما محدود میشود و موضوعات فرعی ما را بـه کلی از موضوعات اصلی غافل می کند!
- 1
-
رﻭﺯﯼ ﭘﺴﺮﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ و ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﭘﺮﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺳﺨﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﺭﻩ ﺳﻘﻮﻁ میکند.
ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻓﻮﺕ می کند ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻣﺪﺍﺩﯼ ﻧﺠﺎﺕ مییابد ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ منتقل می شود. ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺍﻭ میرود ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ می شود ﮐﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ!
ﺳﻮﺍﻝ: «ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺭﯾﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ!؟» چند ثانیه فکر کنید سپس بخوانید.
(درصد کمی از آدما متوجه میشن )
-
-
درخواست عضویت
در LSV
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل:
• اسم واقعی: امیرحسین
• در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ طبع .بامرام. مسیولیت پذیر.
• روزانه چقدر بازی می کنید؟ 8
• در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00):
• چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:16:00 الی 02:00
• برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): علاقه دارم
• چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون جنگ و جو خوبی هستم
• روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 10 -
-
در 5 ساعت قبل، mns گفته است:
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل:
• سن واقعی: 21
• اسم واقعی: علی
• در 30 کلمه خود را توصیف کنید: با هرکی مثل خودش
• روزانه چقدر بازی می کنید؟ نامعلوم
• در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): ساعت خاص نداره
• چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:خیلی وقته فکشنی نرفتم
• برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): علاقه
• چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ کلا فکر نمیکنم
• روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ قبل و بعد بازیدهنتو
-
-
-
وقتی خانمت خیلی منطقی ازت می پرسه :نظرت در مورد قیافه فلان دختر چیه؟
تو اصلا نباید منطقی نظر بدی تو در تمام مواقع باید بگی اصلا درست ندیدمش عزیزم!
(ستاد رهایی از عواقب خطرناک)
-
-
-
-
-
-
-
سن واقعی: 19
• اسم واقعی: آقا امیرحسین
• در 30 کلمه خود را توصیف کنید: با ادب مودب مهربان باهدف با شرف و مسئولیت پذیر
• روزانه چقدر بازی می کنید؟ 5 ساعت
• در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 22:00 الی 2:00
• چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:fw گرفتم اومدم بیرون دیگه حال نمیکردم با فکشن قبلیم (تاکسی)
• برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): ملت لایسنس میخوان کسی نیست بده. لیدرش آدم مشتیه
• چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون فعالم علاقه دارم بهش
• روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ بیش از 5 بار -
-
عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل:
• سن واقعی: 19
• اسم واقعی: آقا امیرحسین
• در 30 کلمه خود را توصیف کنید: با ادب مودب مهربان باهدف با شرف و مسئولیت پذیر
• روزانه چقدر بازی می کنید؟ 5 ساعت
• در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 22:00 الی 2:00
• چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:fw گرفتم اومدم بیرون دیگه حال نمیکردم با فکشن قبلیم (تاکسی)
• برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): ملت لایسنس میخوان کسی نیست بده. لیدرش آدم مشتیه
• چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون فعالم علاقه دارم بهش
• روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ بیش از 5 بار -
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل:
• سن واقعی: 19
• اسم واقعی: امیرحسین
• در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ طبع ولی جدی باجنبه مسیولیت پذیر
• روزانه چقدر بازی می کنید؟8
• در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): از 22:00الی4:00
• چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:ّ FWگرفتم دیگه اومدم بیرون
• برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): خیلی دوست دارم بعد معلم تو ساعت شب نداریم میخوام معلم باشم
• چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ علاقه دارم
• روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 3 -
گزارش اعضا
در TRM
-
-
عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل:
• سن واقعی: 19
• اسم واقعی: امیرحسین
• در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شوخ طبع . با جنبه . فعال . مسئولیت پذیر
• روزانه چقدر بازی می کنید؟ ۹ ساعت
• در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 20:00 الی 4:00
• چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: نداشتم
• برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): چون علاقه دارم به این فکشن و دوست دارم هیل بدم به بقیه
• چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون علاقه دارم و فعال هست
• روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟۳ تا ۵ بار
-
.سن واقعی: 19
• اسم واقعی: امیرحسین
• در 30 کلمه خود را توصیف کنید: شاد.شوخ طبع . بامزه . مسئولیت پذیر
• روزانه چقدر بازی می کنید؟ ۶تا ۸
• در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ از ساعت 22:00تا 05:00
• چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:نداشتم
• برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟علاقه دارم . شب ها هم هیچ کس تاکسی نیستش اصلا شب تاکسی نداریم
• چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ بازیکن های تازه وارد جا به جا کنم
• روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 5بار
آموزنده
در گفتگوی آزاد
ارسال شده در
طبق گفته Richard Carlson " چيزهاي بي ارزش را نچشيد "،
اين بدان معني است كه خيلي از مردم خود را درگير استرس و به انجام رساندن كارهاي بي ارزش مي كنند كه در نهايت در مقابل اهداف اصلي زندگي ، هيچ ارزشي ندارند وقتي آنقدر خود را درگير اين مسائل كوچك مي كنيم ديگر جايي براي نيل به آرزوهايمان باقي نگذاشته ايم و از لحظات خود هيچ لذتي نمي بريم