در مورد این کلوپ
می شود سوخت
ولی ساخته دست ببینیم
میشود ماند
ولی هیچ نبینیم
من میان این همه ی ي ي
ساخته و سوخته ها
سردرگمم
گم شده ام
بازهم محتاج با تو بودنم
سوخته ام و دیده ام
عشق را بین دو منقار پرنده
در بین بال گرم هر پرنده
من نه پرنده شده ام
- جدید ترین اتفاق های این کلوپ