Cervo ارسال شده در 8 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 8 ساعت قبل درود و وقت بخیر مثل روزای قبل با شهردار عزیز @OMlDREZA در حال بازدید از یکی دیگر از اچ کیو های اقلیت بودیم . که ناگهان Hirad لیدر اقلیت مدیک با شهردار تماس گرفتند . شهردار گفت : حتما الان میایم . تلفن که قطع شد سریعا به سمت اچ کیو امدادگران حرکت کردیم . در راه ازشون پرسیدم چه مشکلی دارند گفت ماشین هاشون قدیمی شدند و خیلی درگیر هستند . بخش (1) رسیدم و Hirad و شهردار خیلی با هم گرم صحبت شدند . طولی نکشید که یک دفعه یکی از دکتر های معروف به اسم Jumanji که در قدیم ها مکانیک حرفه ای هم بود درگیر با ماشین ها و هلیکوپتر ها بود و داعم در حال فریاد زدن بود و خیلی هم عصبی بود . بین خودمون بمون ها فک کنم اگه ماهی تابه میزاشتیم رو سرش تخم مرغ میزدیم سرخ میشد از شدت جوش آوردنش سپس با شهردار و لیدر مدیک به سمت Jumanji رفتیم که میگفت داعم : ماشین ها کهنه شدن باید موتور هاشون درست شن خیلی سریع . و پشت اون سریع به سمت هلیکوپتر رفت و گفت باله ها کند شدن . بعد آن یک راننده آمبولانس از راه رسید که یکی از درها پشتی مشکل داشت ولی با اون موضوع توانست یک بیمار را به بیمارستان برساند . شهردار وقتی او را دید خیلی او را گرم گرفت و به اون گفت : که کار تو ارزش بالایی دارد و حتما یک روزی برای تو درجه ای در نظر خواهد گرفته شد . بعد آن شهردار سریعا لیدر را کنار کشید و او را دعوا کرد که برای این مورد ها باید زود تر به من اطلاع میدادی . مدتی گذشت و شهردار گفت : برویم داخل که برای درست کردن ماشین ها نامه بزنم . بخش (2) به داخل اچ کیو رفتیم و شهردار به دلیل پروازی که داشتند خیلی عجله ای به سمت میز گفتار رفتند . که لیدر مدیک گفت : یک لحظه صبر کن بیا اینجا بشین یکم از خودتون پذیرایی کنید . شهردار که گشنش هم بود سریعا نشست کنار لیدر . مدتی گذشت که شهردار بلند شد و رفت سمت میز گفتار شهردار گفت : حتما چک که دارم مینویسم رو به بانک سریعا ببر چون شما شغل واقعا پر دردسری دارید . بعد به لیدر امدادگران گفت : اینجا رو امضا کن . در نهایت همه ی امدادگران خوشحال بودند . و درحال جشن گرفتن هالوین بودیم شهردار از همه عذر خواهی کرد و سریعا با تاکسی به سمت فرودگاه LV رفت . منم میخواستم برم که گفتن شما خیلی زحمت کشیدین به جشن ما بپیوندید. یکم گذشت و شب شد . بخش (3) در حال سیگار کشیدن بودم که ناگهان صدای فریاد وحشتناک شنیدم . بعد من لیدر اقلیت که با خماری اومد بیرون سریع گفت : چه خبر شده چرا صدای فریاد میاد . خیلی سریع برگشتم سمت اون ور دیوار رو نگاه کردم دیدم یکی از افراد امداد گر به قتل رسیده خیلی ترسیده بودم . صدای اره برقی که داشت حرکت میکرد واقعا قابل توصیف نبود . url=https://uploadkon.ir/][/url] خون همه جا رو گرفت بود . وقتی صدای اره برقی قطع شد به سرعت با لیدر به سمت امدادگر رفتیم . اما متاسفانه تموم کرده بود و لیدر قش کرد . من لیدر رو آروم کردم به افراد گفتم لیدر رو ببرن داخل و به پلیس خبر دادم . که نا گهان صدای خنده های شیطانی او را شنیدم . بار ها و بار ها خندید و فریاد میزد : هالوین مبببباااررررررررررررررکککککککک ها ها ها ها رفتم دنبال و قیافه وحشتناک او رو دیدم . صدای اره برقیش هنوز تو گوشمه و خیلی میترسم چون هر روز با نامه هایش من رو تهدید میکنه و میگه نفر بعدی تویی . مراقب خودتون باشید بعضی ها میگن این دلقک یک نفرینه و بخاطر هالوین میاد تا مردم رو به قتل برسونه . پایان عکاس و داستان : @Cervo بازیگران : خیلی ممنون از شما عزیزان خیلی ممنون از شهردار خیلی ممنون از لیدر امدادگران خیلی ممنون از دوستانی که در مجله بهم کمک کردن و خیلی ممنون از شمایی که داستان رو خوندین خیر پیش @OMlDREZA @Enter 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/90856-%D8%B4%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9%DB%8C/ به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
GeRDaB ارسال شده در 8 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 8 ساعت قبل عالی نقل قول My account لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/90856-%D8%B4%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9%DB%8C/#findComment-939548 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
ImYassIN ارسال شده در 2 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 2 ساعت قبل بسیار جالب نقل قول Los Santos polic department لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/90856-%D8%B4%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9%DB%8C/#findComment-939594 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
HajTaha ارسال شده در 2 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 2 ساعت قبل 6 ساعت قبل، Cervo گفته است: درود و وقت بخیر مثل روزای قبل با شهردار عزیز @OMlDREZA در حال بازدید از یکی دیگر از اچ کیو های اقلیت بودیم . که ناگهان Hirad لیدر اقلیت مدیک با شهردار تماس گرفتند . شهردار گفت : حتما الان میایم . تلفن که قطع شد سریعا به سمت اچ کیو امدادگران حرکت کردیم . در راه ازشون پرسیدم چه مشکلی دارند گفت ماشین هاشون قدیمی شدند و خیلی درگیر هستند . بخش (1) رسیدم و Hirad و شهردار خیلی با هم گرم صحبت شدند . طولی نکشید که یک دفعه یکی از دکتر های معروف به اسم Jumanji که در قدیم ها مکانیک حرفه ای هم بود درگیر با ماشین ها و هلیکوپتر ها بود و داعم در حال فریاد زدن بود و خیلی هم عصبی بود . بین خودمون بمون ها فک کنم اگه ماهی تابه میزاشتیم رو سرش تخم مرغ میزدیم سرخ میشد از شدت جوش آوردنش سپس با شهردار و لیدر مدیک به سمت Jumanji رفتیم که میگفت داعم : ماشین ها کهنه شدن باید موتور هاشون درست شن خیلی سریع . و پشت اون سریع به سمت هلیکوپتر رفت و گفت باله ها کند شدن . بعد آن یک راننده آمبولانس از راه رسید که یکی از درها پشتی مشکل داشت ولی با اون موضوع توانست یک بیمار را به بیمارستان برساند . شهردار وقتی او را دید خیلی او را گرم گرفت و به اون گفت : که کار تو ارزش بالایی دارد و حتما یک روزی برای تو درجه ای در نظر خواهد گرفته شد . بعد آن شهردار سریعا لیدر را کنار کشید و او را دعوا کرد که برای این مورد ها باید زود تر به من اطلاع میدادی . مدتی گذشت و شهردار گفت : برویم داخل که برای درست کردن ماشین ها نامه بزنم . بخش (2) به داخل اچ کیو رفتیم و شهردار به دلیل پروازی که داشتند خیلی عجله ای به سمت میز گفتار رفتند . که لیدر مدیک گفت : یک لحظه صبر کن بیا اینجا بشین یکم از خودتون پذیرایی کنید . شهردار که گشنش هم بود سریعا نشست کنار لیدر . مدتی گذشت که شهردار بلند شد و رفت سمت میز گفتار شهردار گفت : حتما چک که دارم مینویسم رو به بانک سریعا ببر چون شما شغل واقعا پر دردسری دارید . بعد به لیدر امدادگران گفت : اینجا رو امضا کن . در نهایت همه ی امدادگران خوشحال بودند . و درحال جشن گرفتن هالوین بودیم شهردار از همه عذر خواهی کرد و سریعا با تاکسی به سمت فرودگاه LV رفت . منم میخواستم برم که گفتن شما خیلی زحمت کشیدین به جشن ما بپیوندید. یکم گذشت و شب شد . بخش (3) در حال سیگار کشیدن بودم که ناگهان صدای فریاد وحشتناک شنیدم . بعد من لیدر اقلیت که با خماری اومد بیرون سریع گفت : چه خبر شده چرا صدای فریاد میاد . خیلی سریع برگشتم سمت اون ور دیوار رو نگاه کردم دیدم یکی از افراد امداد گر به قتل رسیده خیلی ترسیده بودم . صدای اره برقی که داشت حرکت میکرد واقعا قابل توصیف نبود . url=https://uploadkon.ir/][/url] خون همه جا رو گرفت بود . وقتی صدای اره برقی قطع شد به سرعت با لیدر به سمت امدادگر رفتیم . اما متاسفانه تموم کرده بود و لیدر قش کرد . من لیدر رو آروم کردم به افراد گفتم لیدر رو ببرن داخل و به پلیس خبر دادم . که نا گهان صدای خنده های شیطانی او را شنیدم . بار ها و بار ها خندید و فریاد میزد : هالوین مبببباااررررررررررررررکککککککک ها ها ها ها رفتم دنبال و قیافه وحشتناک او رو دیدم . صدای اره برقیش هنوز تو گوشمه و خیلی میترسم چون هر روز با نامه هایش من رو تهدید میکنه و میگه نفر بعدی تویی . مراقب خودتون باشید بعضی ها میگن این دلقک یک نفرینه و بخاطر هالوین میاد تا مردم رو به قتل برسونه . پایان عکاس و داستان : @Cervo بازیگران : خیلی ممنون از شما عزیزان خیلی ممنون از شهردار خیلی ممنون از لیدر امدادگران خیلی ممنون از دوستانی که در مجله بهم کمک کردن و خیلی ممنون از شمایی که داستان رو خوندین خیر پیش @OMlDREZA @Enter عالی ، خسته نباشی نقل قول لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/90856-%D8%B4%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9%DB%8C/#findComment-939595 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
GodAboL ارسال شده در 1 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 1 ساعت قبل عالیه. نقل قول ادعای بزرگی نداریم ، ولی از ذات خودمون مطمعن هستیم! زیباست هر آنچه که نصیب ما نشد !🕊 این نیز بگذرد... my: لینک به دیدگاه https://forum.arsacia.ir/topic/90856-%D8%B4%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9%DB%8C/#findComment-939599 به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
ارسالهای توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید.
توجه: strong> مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.