دزدی که به راه راست هدایت شد!

[Syd]

1- یه روز داشتم تو خیابون قدم میزدم....

 

2- که یه چیزی رو در دل تاریکی شب دیدم!

 

3- از اونجایی که من قبلا پلیس مخفی بودم همیشه تفنگم رو با خودم حمل میکنم ( برای دفاع شخصی!!)

پس اسلحم رو اماده کردم که به جنگ ظلم و پلیدی برم.

 

4- مثل اینکه خونه خالی بوده و اقا دزده امده دزدی....چیزی که متوجه نمیشم اینه که چرا وقتی کسی خونه نیست 

یواشکی راه میرفت؟!

 

5- منم با ذکر  !!FBI Open Up گویان با یه حرکت ژانگولری طوری پریدم داخل که آقای دزد خودش ریخت برگاش موند!!

 

6- وقتی من رو دید خیلی ترسید و گریه میکرد و پشیمون شده بود.

 

7- منم نصیحتش کردم و بهش گفتم پسرم این کارا اخر عاقبت نداره ، برو مسجد محلتون توبه کن... باشد تا رستگار شوی! 

 

8- به آغوش کشیدمش و گفت: خوبه که هنوز مراپ و معرفت زندس!!

 

[Exit]

سوال اینه چجوری اونجوری پریدی
جالب بود

[Cocaine]

در 7 ساعت قبل، Syd گفته است:

مثل اینکه خونه خالی بوده و اقا دزده امده دزدی....چیزی که متوجه نمیشم اینه که چرا وقتی کسی خونه نیست 

یواشکی راه میرفت؟!

 

داری میگی مثل اینکه، شاید صاب خونه با همسرش طبقه بالا اره و دزدم از فرصت استفاده کرده بره داخل خونه.

[Syd]

در 4 ساعت قبل، Exit گفته است:

سوال اینه چجوری اونجوری پریدی
جالب بود

جلوه های ویژه 

       

در 26 دقیقه قبل، FindMyName گفته است:

 

داری میگی مثل اینکه، شاید صاب خونه با همسرش طبقه بالا اره و دزدم از فرصت استفاده کرده بره داخل خونه.

ایناس که بده!!!!

[TabahKar]

خوب بود ولی طولانی تر میکردیش بهتر میشد.

[Seyedalii]

[Syd]

در 4 ساعت قبل، TabahKar گفته است:

خوب بود ولی طولانی تر میکردیش بهتر میشد.

امشب با پارت بعدی همراه ما باشید

[Abolfaazl]

[FBI]

سلام خیلی عالی بود موفق باشی.

[Syd]

در 1 ساعت قبل، AboIfazl گفته است:

سلام خیلی عالی بود موفق باشی.

سپاس 

در 3 ساعت قبل، Abolfazlm گفته است:

[Syd]

دوستان با کلیک روی " اینجا " میتونید پارت 2 این داستان را مشاهده کنید!