-
تعداد ارسال ها
84 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
11 -
حمایت مالی
0 تومان
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
بروزرسانی وضعیت ارسال شده توسط Meliva
-
-- خداوند به اندازه ی ذره ای به کسی ظلم نمیکند! اگر کار نیکی باشد،آن را چند برابر میکند و از جانب خویش پاداش میدهد... --
(سوره ی نســاء آیـــه ی 40)- نمایش دیدگاه های قبلی بیشتر 3
-
@Quintin من حافظ مینویسم اشکال که نداره؟
-
-
@Alikhan آرتیمانی فوق العادست من خیلی دوسش دارم
-
{من احمقم که خیال کردم تنها سفر کردهام!
در هر فرودگاهی که فرود آمدم،
تو را در چمدانم یافتند...!}
#نزار_قبانی -
#ملیوانوشت
اینکه هرچی میشه میدوام اولین نفر تعریف کنم برات حتی وقتایی که دعوامونه
اینکه دورادور هوای همو داریم
اینکه گاها دلمون تنگ میشه پی ام نمیدیم ولی یواشکی سَرَک میکشیم...
اینکه غرورمون نمیذاره از این نزدیک تر بشیم
اینکه وقتی صدای همو میشنویم کل روز یه جوری ذوق داریم و حالمون خوبه که همه میفهمن
اینکه وقتی بعد دعوا حرفایی که از رو اعصبانیت رو میزنی پاک میکنی
یا حتی اینکه بعضی وقتا انقدر همو اذیت میکنیم که فقط برای یک روز از هم متنفر میشیم
اینا طبیعیه یا من خیلی زیاد دوست دارم؟:)
# -
میگه: در آغاز سال اتفاق خاصی نمی افته. فقط دوست داشتنت را از سالی به سال دیگه می برم. وعطرت را، و صدایت را، تورا می بینند که می غلطی در صدایم و زیر پوست تنم جا خوش کرده ای...
چه خوب که تو محبوب منی...
-
آبی که برآسود
زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود
که پیوسته روان است...
-هوشنگ ابتهاج-
@Universe لطفا روی نمایه تون کلیک کنید. بعد روی ''ویرایش نمایه'' کلیک کنین و گزینه ی به روز رسانی نمایه فعال باشد رو تیکشو بزنین...
حالا میتونین وضعیت ارسال کنین اگر بازهم نشد پی ام شخصی ارسال کنین کمک کنم
-
آدم خوبه ی قصه هامی
نصفِ همهِ نصفه هامی
مثل ما نی
احتیاج به یه اتفاق بود و تورو دیدم اتفاقی:)
یهو دیدم خود همون اتفاقی... -
امروز به فردا نرسد میمیرد...
خوابی که به رویا نرسد میمیرد...
از شوق رسیدن است جاری شده ایم...
رودی که به دریا نرسد میمیرد
--خیام-- -
انقدر مشغول ارتقای خودت باش،
که فرصت نداشته باشی دیگران رو قضاوت کنی... -
اون شبی که بهت پیام دادم،شب خوبی نبود...
بعد شیش ماه از صمیم قلب میخواستم چیزی رو از حرفات پیدا کنم که شاید برعکس فکر میکردم و همیشه دوسم داشتی:)
تمام خاطراتی که اثری از تمام بی علاقگی هات بود توی سرم مرور شد:)
هیچی پیدا نکردم که به خودم ثابت کنم که شاید یه روزی چیزی بوده.
اما بازم با بغض تایپ کردم "چطوری؟"
وقتی دیدم شمارمو هم پاک کردی،با اشک همون پی امم پاک کردم....
...........
میدونی اون شب هم صبح شد ولی یه شعر از شادمهر همیشه تو سرم میچرخه:
تهِ چشمات اون روز ،دنبالِ یه خرده احساس بودم...-
@Meliva دوباره بده شماررو سیو کنم دستم خورد پاک شد
-
این زن که دستش را رها کردی
قسمت شده مردِ خودش باشد! -
ایندفعه بحث دلتنگی نیست
غر زدن هم نیست(هرچند از همشون خبر داری)
بحث نبودنت،نداشتنت،حس نکردنت و...
هیچکدوم از اینا نیست!
قبل اینکه بگم چرا دارم مینویسم میخوام از خودم تشکر کنم که شبای سختی رو گذروندم و صبح روز بعدش قوی تر بودم!
و حالا از تو تشکر میکنم که باعث شدی این حس رو تجربه کنم...
یادمه شبی که رفتی بهم گفتی یروز خودت میفهمی که چی بهتره!
الان دارم میفهمم،هرچند ما اونور داستانو هیچوقت تجربه نکردیم که بسنجیم ، ولی اینورشو خیلی دوست دارم....
ازت ممنونم ک تمام شبای دلتنگیم اجازه نداشتم باهات حرف بزنم اینجوری یاد گرفتم هیچکس حتی کسی ک وسط داستانه قرار نیست حال منو درک کنه و دیگه راجع بهش حرف نزدم با کسی...
ممنون ک با تمام وجود باورت کردم و بهم نشون دادی هیچکس اون چیزی نیست که میگه پس نباید کسیو باور کنم!
و بیشتر از همه ممنونم ک بهم ادمای اطرافمون نشون دادی...
الان بیشتر از همیشه برام ارزشمندی و قابل احترامی چون یه ملیوای جدید و قوی ساختی ولی بدون حسای گذشتش...?
برای MiPaz -
با اینکه خیلی وقته حتی صدای همو نشنیدیم ولی... :
تو شلوغی، هرجایی... حس کردی تنهایی
منو یادت بیار...
هرجا کم آوردی، از زندگی خوردی
منو یادت بیار...
تو که خودت میدونی،تو قلب من میمونی
لا اقل بمون یه کاری ،به ظاهر بی قراری کن
آبرو داری کن،نرو....
---------
میس یو
:مغرور/اشوان