-
تعداد ارسال ها
815 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
9
دستاورد های Movie
-
ما یه مشت سربازیم جون به کف عزرائیل با اکیپ ما جوره پس
میخوام برن دستا بالا بالاتر صفر دو یک بالا تا ابد
یه مشت سرباز با حال باهامن که هر کدوم واسه خودشون داستانا دارن -
فرار کردیم... از آنجا که نفسهایمان را در سینه خفه میکرد، از دیوارهای بلندی که آرزوهای کوچکمان را زندانی کرده بود. مدیر حتی نفهمید چطور از چنگ آن جهنم گریختیم—شاید چون هرگز باور نداشت که قلبهای کوچک ما هم جرئت شکستن قفس را دارد.
اما حالا... حالا ترسم از این است که مادر بفهمد. مادری که دستهایش از کار کردنِ شبانهروزی پینه بسته، چشمانش از انتظار فرسوده... اگر بفهمد که بهجای درسخواندن، از ترس و ناامیدی فرار کرده ایم، آنوقت چه؟ آنوقت آخرین ذره امیدش هم میمیرد... و من تحمل دیدن نگاه شکستهاش را ندارم.
فرار کردیم... ولی حالا گمشدهایم در خیابانهای سردی که هیچکس منتظرمان نیست. شاید مدرسه جهنم بود، ولی بیرون، این دنیا چهقدر بیرحمتر است... و من فقط میترسم روزی مادر، با چشمانی پر از اشک، بپرسد: **"فرزندم، کجا گم شدی؟"
-
"The image above was created using the following tools:"
- GIMP
- Krita
- Adobe Illustrator
- Blender
- ChatGPT
این تصویر رو ساختیم چون بازیکنای عزیز از آفریقا و کشورهایی مثل یمن، افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، عراق، سوریه، عربستان، اسرائیل، لبنان، اردن و سایر مناطق میتونن به سرور ارساکیا متصل بشن
حالا دیگه میتونید تجربیات منحصر به فرد مثل: بازار سیاه، قاچاق ، و سیستم بانکی ناعادلانه رو تو سرور ارساکیا شبیهسازی کنید
و درنهایت معذرت بابت تاخیر
-
"اسیر نمیگیریم! سر ببرید! بگذارید جویبارها از خونشان سرخ شود!"
(نادر شاه افشار - پس از فتح دهلی) -
- نمایش دیدگاه های قبلی بیشتر 1
-
اعداد 4، 8، 15، 16، 23، 42 بهطور خاص بهخاطر سریال مشهور آمریکایی Lost (گمشده) شناخته شدهاند. این اعداد در داستان سریال نقشی مرموز، مهم و نمادین دارند.
-
@Movie ممنونم
-
-
سرزمینی که در رگهایش خون تاریخ جاریست،
و در نفسهایش بوی حماسه و غم پیچیده.ایران یعنی هزاران سال ایستادن در میان طوفانها،
و هنوز پابرجا ماندن...
مثل کوهی که هر بار تیشهاش میزنند،
بلندتر میشود.ایران یعنی آفتاب سوزان کویر،
و برفِ آرامِ قلههای سرکش.
یعنی شعر حافظ که در سینهها میتپد،
و صدای شجریان که در گوش زمان میپیچد.اما ایران،
همین امروز هم زخمی ست که خون میچکاند،
و عاشقی ست که هنوز،
پشت پنجرهی انتظار نشسته.ما فرزندان این خاکیم،
با دلهای پر از مهر،
و چشمانی که هنوز،
به فردایی روشن مینگرند...
**فردایی که میآید.**