-
تعداد ارسال ها
778 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
نوع محتوا
نمایه ها
تالارهای گفتگو
ثبت نام ها
فروشگاه
وبلاگها
تقویم
Articles
تمامی مطالب نوشته شده توسط Abolfaazl
-
به نام خدا باسلام و درود خدمت همهی شما عزیزان?? اومدیم با قسمت دوم کمی خنده امیدوارم خوشتون بیاد. ................................................ رفتم کبابی چلو کبابش شیرین بود! گفتم آقا چرا شیرینه کبابتون؟ گفت پیاز گرونه موز چرخ کردم! ........................................... به یارو گفتن: اگه پلنگ دنبالت کنه چکارمیکنی؟ گفت: میرم بالای درخت. گفتن: اگه اومد بالای درخت چی؟ گفت: میرم سر شاخه درخت. گفتن: اگه اومد سر شاخه چی؟ گفت: والا پلنگ ولم میکنه، ولی تو ولم نمیکنی! ................................................ کی میگه ما مردا احساسات نداریم؟ من خودم هر روز نزدیکای ساعت یک شدیدا احساس گشنگی میکنم شاید باورتون نشه ولی بعدش که ناهارمو خوردم تازه احساس تشنگیه که ول کن نیست! ................................................ یکی از بزرگترین حسرتام مال وقتیه که میری خونهی کسی واسش شیرینی خامهای میبری، بعدش تا آخر مهمونی منتظر میشی بلکه یه تیکشو بیاره با چایی بخوریم ولی نمیاره ................................................ خانمه میره بانک سهامشو رو بگیره، بانکیه میگه: بریزمش به حساب جاریتون؟ خانمه میگه: نه بریز به حساب خودم، جاریم چی کارست این وسط، چقدرم شانس داره تو بانکم هواشو دارن! ................................................ کشتی در حال غرق شدن بود، کاپیتان سراسیمه پرسید: کسی دعا کردن بلده؟ یک نفر با افتخار گفت: من کارم دعا کردنه کاپیتان گفت: پس شما برای خودت دعا کن، ما به بقیه جلیقه نجات میدیم، چون یه جلیقه کم داریم!! ................................................ بَ رَ بَ بَ چیست؟ به معنای برو باباست که ایرانیها در پارهای مواقع با دهن کجی، برای تضعیف روحیه طرف مقابل بکار میبرند!! الان دارید امتحان میکنید؟؟ تبریک میگم شما یک ایرانیه اصیل هستید! ............................................... دیروز رفتم نمایشگاه ماشین یه دونه مازراتی دیدم خیلی خوشم اومد این ماه حقوقمو که بگیرم… یه آژانس میگیرم میرم دوباره میبینمش! ................................................ @Seyedalii @Syd @Jamaica @Guardian @GodWorld @TabahKar @AdmBot @Astroid @Alarm @OddiN @Iliya @JohnnyDepp @ORTEGA @Omid @Piece @HamidCPT .............................................. باتشکر از مطالعه شما?? منتظر نظرات شما عزیزان هستیم! تا مطلبی دیگر و درودی دیگر بدورد!
-
- عکس بخش "اطلاعات کاربری" در UCP: - آیا شما مطمئن هستید که می خواهید از اقلیت خارج شوید؟ بله - برای چه از اقلیت استعفاء می دهید؟ خستگی - پیشنهادات و انتقادات خود را راجع به اقلیت و Leader آن بنویسید: عالی ودرجه یک???
-
باتشکر از نظرت، خیلی ممنون??
-
باتشکر از نظرت، مرسی?❤? ???
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 14 • اسم واقعی: امیرعلی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: خوش و اخلاق و صمیمی • روزانه چقدر بازی می کنید؟ +5 • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 12:00-22:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید:نداشتم • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): فکشن خوبیه و علاقه دارم • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ هست • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟+7
-
?❤
-
?❤ متشکرم دادا?❤
-
باتشکر از نظرت عزیز، خیلی ممنون?? فدات دادا?
-
به نام خدا باسلام و عرض خسته نباشید خدمت تمامی شما عزیزان داستان تخته سنگ: در زمانهای گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند، خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بیتفاوت از کنار تخته سنگ میگذشتند؛ بسیاری هم غر میزدند که این چه شهری است که نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مردی است و...… با وجود این هیچکس تخته سنگ را از وسط بر نمیداشت. نزدیک غروب، یک مرد روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسهای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکههای طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: 《هر سد و مانعی میتواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد.》 ...................................... @Seyedalii @Syd @Jamaica @Astroid @TabahKar @BraveGod @Exit @OddiN @Iliya @Rick @LasTBroke @Alarm @KINGBATMAN و بقیه عزیزان........ ........................................ منتظر نظرات شما هستیم?? باتشکر از مطالعه شما?? تا مطلبی دیگر بدرود!
-
خیلی ممنون دادا??❤ ممنون از نظر شما با تشکر??
-
مسجد_دعا_کسانی که دعا میکنن? نمیدونم بازم??
-
خیلی ممنون عزیز??❤ ممنون بابت نظرت دادا❤?? متشکرم دادا?❤?
-
عالی و مفید بود
-
باسلام و درود خدمت شما عزیزان داستان اتوبوس مدرسه: مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر» ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند. پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …. اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.» مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاه معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.» مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. 《خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.》 ................................. @Seyedalii @ORTEGA @3epeR @BraveGod @Alarm @TabahKar @Rick @Syd @Astroid @Jamaica و بقیه عزیزان..... منتظر نظرات شما هستیم با تشکر از مطالعه ی شما? تا مطلبی دیگر بدرود!?
-
به نام خدا ................................... 1_قدیما طرف خونه کرایه میکرد بهش میگفتیم ایشالا سال دیگه بتونی همینو بخری الان جوری شده که بهش میگیم ایشالا سال دیگه بتونی همینو تمدید کنی ............................ 2_دقت کردین دو جا جاذبه زمین هیچ شمرده شده؟ یکیش تو خارج از جو زمینه یکی دیگشم تو کارتون فوتبالیست ها ................................. 3_یکی از مشکلات دوران تحصیل اینه که وقتی گرسنت می شه نمی تونی درس بخونی وقتی هم که سیر می شی نمی تونی درس بخونی ولی مشکل اصلی تر اینه که حد وسط نداره یا گرسنه ای یا سیر ................................................ 4_امروز 50 متر دنبال تاکسی دویدم.بعد راننده نگه داشت. گفت میخوای سوار بشی ؟؟ گفتم نه داداش فقط میخواستم بگم که سفر خوشی رو برات آرزو کنم .............................. 5_یارو معتاده کنار خیابون نشسته کله اش چسبیده به کف آسفالت، دوستم میگه معتاده؟! میگم نه ژیمناستیک کاره داره انعطاف بدنیشو به رخ ملت میکشه ....................... باتشکر از مطالعه ی شما?? تا مطالبی دیگر بدرود!
-
??