Danth ارسال شده در January 11 اشتراک گذاری ارسال شده در January 11 (ویرایش شده) در یک روزه عادی که بعد از مدت ها دوستم رو دیدم, شروع کردیم به صحبت کردن. که گفتم: محمد از زندگی چخبر؟ گفت: هیچی داداش تو چخبر؟ گفتم: داداش من جدیدا به مشکله مالی بر خوردم. گفت: چرا؟ گفتم: هر چقدر پول که در میارم رو خرجه تفریح میکنم و پول هام جمع نمیشه. گفت: اینکه مشکلی نیست راحت میتونی پول های جمع شده رو به بانک تحویل بدی و سود دریافت کنی. گفتم: مرسی برایه پیشنهادی که دادی. گفت: خواهش میکنم. این داستان ادامه دارد... ویرایش شده January 11 توسط Danth 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
ارسالهای توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید.
توجه: strong> مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.