Schizophrenia ارسال شده در August 16 اشتراک گذاری ارسال شده در August 16 نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده، یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند. با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم. خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود. شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی... اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده .... 1 1 نقل قول بعد این همه بارون خون بالاخره پیداش میشه رنگین کمون... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
LoverBoy ارسال شده در August 16 اشتراک گذاری ارسال شده در August 16 ۱ ساعت قبل، Schizophrenia گفته است: نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده، یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند. با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم. خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود. شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی... اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده .... فوتبالو یادته؟ نقل قول آنکـہ راخوبےکنیم هارےنگیرבآرزوستـ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Mehrdad ارسال شده در August 16 اشتراک گذاری ارسال شده در August 16 یادش بخیر شرافت کاپ اصغر آقا بفرما Sara_maleki و.... نقل قول :My Account ________________________________________________ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Loner ارسال شده در August 17 اشتراک گذاری ارسال شده در August 17 همه ما قطعا خاطراتی داریم که هیچ موقع فراموشن نمیشن یکی امسال یکی هم سال های قبل. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
UpRoaR ارسال شده در August 17 اشتراک گذاری ارسال شده در August 17 هعب عمو محسن نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
VioletHeart ارسال شده در August 17 اشتراک گذاری ارسال شده در August 17 ماشین sunrise همهیههههههه پلیر ها داشتن هیچکس نمی نداشته باشه نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
CalaCe ارسال شده در August 19 اشتراک گذاری ارسال شده در August 19 هعی روزگار بسوزد زندان نقل قول ✼ ҉ جایی که برادر به برادر نکند رحم! بیگانه برای تو برادر شدنی نیست. ҉ ✼ لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
MamadSaleh ارسال شده در August 20 اشتراک گذاری ارسال شده در August 20 در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 15:23، Saly گفته است: جواد خیابانی: ماشین sunrise همهیههههههه پلیر ها داشتن هیچکس نمی نداشته باشه چی میگی نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
SprideR ارسال شده در November 1 اشتراک گذاری ارسال شده در November 1 نقل قول همیشه از کسی ضربه میخوریم که فکر میکردیم این دیگه با بقیه فرق داره…! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
iTopraK ارسال شده در November 6 اشتراک گذاری ارسال شده در November 6 خاطرات هیچ وقت از یاد آدم نمره نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Shana ارسال شده در November 7 اشتراک گذاری ارسال شده در November 7 نقل قول دختری با بال هایی از جنس غرور لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Mahdi91 ارسال شده در November 8 اشتراک گذاری ارسال شده در November 8 در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 01:34، Schizophrenia گفته است: نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده، یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند. با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم. خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود. شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی... اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده .... یادش بخیر نقل قول سپهبد حاج قاسم سلیمانی: ولله هرکه تیر سمت این نظام انداخت آواره شد! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Jaden ارسال شده در November 8 اشتراک گذاری ارسال شده در November 8 در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 06:06، Loner گفته است: همه ما قطعا خاطراتی داریم که هیچ موقع فراموشن نمیشن یکی امسال یکی هم سال های قبل. دیگه اون زمان ها دوباره تکرار نمیشه حیف شد ولی تجربه شد نقل قول (Call Out My Name) لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
Mahdi91 ارسال شده در November 13 اشتراک گذاری ارسال شده در November 13 در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 01:34، Schizophrenia گفته است: نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده، یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند. با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم. خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود. شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی... اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده .... پل فیش . جزیره یادمه کنار پل فیش یه جایی بود که مثل مجتمع مسکونی بود هرکسی پول برای خونه خریدن نداشت میرفت اونجا خونه می خرید مثلا 100k جمع می کردیم میرفتیم ماشین می خریدیم حتی موقعی که هنوز صبح نشده بود و سرور هنوز تاریک بود حتی غروب های سرور و شب هاش حتی جیل فدیم این ها تکرار شدنی نیست ولی خوب که توی ذهنمون موند و موقعی که اینها بود درست ازش استفاده کردیم و هدر ندادیم نقل قول سپهبد حاج قاسم سلیمانی: ولله هرکه تیر سمت این نظام انداخت آواره شد! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
MoSSaKeN ارسال شده در چهارشنبه در 10:29 اشتراک گذاری ارسال شده در چهارشنبه در 10:29 در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 01:34، Schizophrenia گفته است: نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده، یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند. با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم. خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود. شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی... اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده .... به خودت میای و میبینی همه ی رفیقات بای دادن و.... میفهمی زمان تو هم رسیده.. نقل قول نه تو آنی که همانی | نه من انم، که تو دانی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
ارسالهای توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید.
توجه: strong> مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.