رفتن به مطلب
مرورگر پیشنهادی آرساکیا گیم مرورگر های تحت موتور کرومیوم می‌باشد، برای دانلود روی مرورگر انتخابی خود کلیک کنید
Google Chrome Microsoft Edge Ungoogled Chromium Brave Opera GX Opera

خاطرات


Schizophrenia

ارسال‌های توصیه شده

نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده،   یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند.

با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم.

خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود.

شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی...

اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده

....

بعد این همه بارون خون بالاخره پیداش میشه رنگین کمون...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

۱ ساعت قبل، Schizophrenia گفته است:

نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده،   یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند.

با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم.

خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود.

شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی...

اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده

....

فوتبالو یادته؟ 😂

LoVerBoy.png

 Latino.png

آنکـہ راخوبےکنیم هارےنگیرבآرزوستـ

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یادش بخیر

شرافت کاپ

اصغر آقا بفرما

Sara_maleki

و....

:My Account

Mehrdad.png

________________________________________________

928406_24friend-gif-3-.gif

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هعی روزگار

بسوزد زندان 

:acigar:

QolBeR.png

            ✼  ҉      جایی که برادر به برادر نکند رحم! بیگانه برای تو برادر شدنی نیست.     ҉    ✼    

👑

d166442_Picsart_24-02-23_19-23-32-796.jp

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 15:23، Saly گفته است:

جواد خیابانی: ماشین sunrise همهیههههههه پلیر ها داشتن هیچکس نمی نداشته باشه 🙂

چی میگی 🤣

SuperHero.png

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 ماه بعد...
در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 01:34، Schizophrenia گفته است:

نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده،   یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند.

با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم.

خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود.

شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی...

اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده

....

یادش بخیر😔

سپهبد حاج قاسم سلیمانی: ولله هرکه تیر سمت این نظام انداخت آواره شد! 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 06:06، Loner گفته است:

🙁 همه ما قطعا خاطراتی داریم که هیچ موقع فراموشن نمیشن یکی امسال یکی هم سال های قبل.

دیگه اون زمان ها دوباره تکرار نمیشه حیف شد ولی تجربه شد 

                              (Call Out My Name) 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 01:34، Schizophrenia گفته است:

نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده،   یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند.

با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم.

خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود.

شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی...

اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده

....

پل فیش . جزیره

یادمه کنار پل فیش یه جایی بود که مثل مجتمع مسکونی بود هرکسی پول برای خونه خریدن نداشت می‌رفت اونجا خونه می خرید

مثلا 100k جمع می کردیم می‌رفتیم ماشین می خریدیم

حتی موقعی که هنوز صبح نشده بود و سرور هنوز تاریک بود حتی غروب های سرور و شب هاش 💔❤️‍🩹

حتی جیل فدیم

این ها تکرار شدنی نیست ولی خوب که توی ذهنمون موند و موقعی که اینها بود درست ازش استفاده کردیم و هدر ندادیم

سپهبد حاج قاسم سلیمانی: ولله هرکه تیر سمت این نظام انداخت آواره شد! 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۳/۵/۲۷ در 01:34، Schizophrenia گفته است:

نمیدونم چطور شروع کنم، مغزم سخت درگیره خاطرات شده،   یادم نمیره روز هایی رو که با رفیقام تا ۵ صبح توی جزیره فیش میزدیم به امیده خریده یه ماشین خوب، یادم نمیره اون روز هایی رو که تنها دقدقم این بود که بتونم یه خونه خوب بخرم، روز هایی که زود گذشت ولی یاد هایشان در ذهنم ماند.

با کلی امید و ارزو سیستم رو روشن میگردیم میومدیم با رفیقامون خوش میگذروندیم نمیدانم چرا... چرا انقدر زود گذشت، ساعت هایی که حتی با داشتن Sunrise خوشحال ترین فرد سرور بودم.

خیلی وقته اون حس رو توی خودم ندیدم، نمیدانم شاید مرده و خاک شده و از اون وقت هیچکس بیدارش نکرده چونکه بهترین دوران زندگی خودم رو با دوستانی گذراندم که حتی نزدیک به ۴سال هست ازشون هیچ نشونه ای ندارم و در گوشه ذهنم حک شدن و تا روزی که بمیرم از ذهنم نمیرود.

شاید اگر قدر اون ثانیه ها رو میدانستم حال بهتری داشتم، هروقت که میگذرد عاشق هروقت قبلی میشدم چون فکر میکردم در اون هروقت خوشحال تر بودم ولی...

اگر میتوانستم چیزی رو هرروز به بازیکنان گوشزد کنم این بود که قدر تک تک ثانیه هارو بدونید که هروقت با هروقت فرقی نداره و این ذهنِ که هروقت رو قشنگ تر نشون میده

....

به خودت میای و میبینی همه ی رفیقات بای دادن و....

 

میفهمی زمان تو هم رسیده..

             نه تو‌ آنی که همانی | نه من انم، که تو دانی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید.
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   بازگردانی قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • اضافه کردن...