رفتن به مطلب
مرورگر پیشنهادی آرساکیا گیم مرورگر های تحت موتور کرومیوم می‌باشد، برای دانلود روی مرورگر انتخابی خود کلیک کنید
Google Chrome Microsoft Edge Ungoogled Chromium Brave Opera GX Opera

اعضای سیاه - 1


Wandy

ارسال‌های توصیه شده

wandy.png

به نام خد

سلام من وندی هستم.

این داستان برای  یکی از کارکنان NR اتفاق افتاد.

چند شب پیش قست وام های خونم مونده بود داشتم اضافه کاری توی دفترم کار میکردم و یه سری برنامه هارو برای فردا تدوین میکردم 

93d309_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۰۴.jpg

همینطور که توی حال خودم بودم از رسیور ماهواره صدا ی اخطار اومد خیلی عجیب بود حتی تا سه چهار سال قبل از اومدن من هم این اتفاق نیفتاده ترسیدم ولی حس کنجکاوی بر ترسم چیره شد. با هر مشکلی که شد خودم رو رسوندن سر دیش اصلی که تمام ارتباطات ها با اون بود.

366c09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۴۰۵۲.jpg

کمی دست کاری کردم تا برم روی فرکانس ناشناس این کار امکان داشت با اخراج شدن از شغلم تموم بشه ولی باز هم برام مهم نبود.

2dff09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۹۴۹.jpg

دیش که تنظیم شد رفتم سراغ کامپیوترم تا ببینم از کجاست ولی ناگهان سیستم قفل شد و ری استارت شد خیلی عجیب بود 

خیلی ذهنم مشغول این موضوع شده بود که یهو یاد یکی از دوست های دوران جاهلیت و دوران جوانی افتادم  ایلیا ناسا (به خاطر سه بار اقدام به هک کردن ناسا لقب ناسا رو گرفته) زنگ زدم بهش پیشواز یا رب عالمین الله الله گذاشته بود بالاخره جواب داد

Wandy:سلام داداشم چطوری شناختی؟

ilia:به به سلام چه عجب یاد ما کردی بفرما.

Wandy:ای بابا عجب نیست درد سره والا راستش یه کمکی می‌خوام ازت میتونی کمک کنی؟

ilia:اره داش مشکل نداره بفرما.

Wandy:راستش یه گره تو کارم هست که به دست تو فقط باز میشه یه اتفاقی افتاده که نیازم به یه هکر کار بلده بیا پیش این لوکیشن که میدم تا بهت توضیح بدم.

دقایقی بعد...

Wandy:سلام عزیزم خوش اومدی یه سیگار روشن کن تا بهت بگم خب  یه سیگنال رمز گذاری شده هست که باید رمز های اون رو باز کنیم و ببینیم که به کجا و کی میرسه مهم بودن این موضوع هم برای اینه که خیلی این اتفاق نادره و توی این پنج سال ما تا حالا همچین سیگنالی دریافت نکردیم.

ilia:والا من که دیگه تو این کارا نیستم زیاد ولی چون تویی چشم.

Wandy:ای دم شما گرم بیا پشت ماشین وسایل و تجهیزات لپ تاپ هستش فقط حواست باشه که لو نریم.

7b0e09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۳۹.jpg

نزدیک به یک ساعت بعد...

Wandy:ای بابااااا چقد طول می‌کشه خسته شدیم.

ilia:او او او بدو بیا پیدا شد سیگنال رد یابی شد تا رسید به یه جایی توی حومه LS فکر کنم توی یه خونه بزرگ توی قبرستان یه روستا.

Wandy:ممنون خیلی زحمت شد برات دمت گرم 

خب بنا به اطلاعات که از ایلیا گرفتم باید اسم و رسم خونه و صاحب خونه رو پیدا کنم کار سختی نیست.

این تازه شروع داستان منه اتفاقا اشتباه ترین کار زندگیم پیگیری این سیگنال بود.

ad4709_24agpic-2024-06-09-05-15-49-37030

عه اینم خونه برم یه پرس و جویی در مورد این خونه بکنم

چند دقیقه بعد...

اینجا از هرکس که پرسیدم صاحب این خونه کیه خیلی عجیب جواب دادن انگار ته جواب های دست و پا شکسته ای که می دادن ترس تهش بود یعنی چی مگه میشه توی یه محله باشن مردم ولی خبر از هم نداشته باشن.

کم کم داشتم نا امید میشدم که یهو چشمم به یه املاکی افتاد رفتم تا از اونم بپرسم.

Wandy:سلام جناب بنده دنبال خونه هستم بعد خونه قبرستون این روستا خیلی جای جالبیه میخواستم با صاحب خونه صحبت کنم ولی مثل این که خیلی کم اینجا رفت و اومد دارن

Amlaki:سلام آقا خوش اومدید والا من که اطلاعاتی ندارم راجب این خونه ولی می‌دونم که صاحب خونه یه شخصیه که توی اورژانس کار می‌کنه.

Wandy:ممنون روز شما خوش خدا نگهدار 

خواستم دیگه ادامه ندم داستان رو تا این که خیلی یهویی دوست دکترم که توی اورژانس کار می‌کنه زنگ زد

Wandy:سلام داش چطوری خوب موقع ای زنگ زدی یه کار مهم برات دارم.

Roney:سلام عزیزم والا من که یه ماشین می‌خوام بفروشم گفتم مزاحمت بشم موضوع این کار مهم چیه؟

Wandy:اون که روی چشم ولی از اون مهم تر اینه که اطلاعات یکی از اعضای بیمارستان رو می‌خوام از روی خونش.

Roney:مشکل نداره لوکیشن بده تا بهت بگم.

Wandy:بفرما 

Roney:چی شده؟!!! اصلا می‌دونی این که تو دنبالش می گردی کیه؟ دراگ کل SL دست اینه توی تیر اندازی سه تا پلیس با هم زده یه نظر من دور این موضوع رو خط بکش خودتو به کشتن میدی اصلا چرا دنبالش می گردی؟

Wandy:من نمیدونستم اصلا این ماجرا از یه سیگنال شروع شد که خیلی اتفاقی ماهواره ما دریافت کردش.

Roney:تمام این نویز ها و سیگنال ها کد دار هستن کد هایی که باعث خرید و فروش ا.ن.س.ا.ن یا م.و.ا.د میشه به نظر من دیگه ادامه نده این داستان رو ولی اگر هم اسم و جای رییس این دار و دسته رو خواستی بگو.

Wandy:ممون باشه منم دیگه دنبالش نمیرم کاری نداری؟ خدا نگهدار 

وای نمیدونم چیکار کنم برم دنبالش یا نه ولی بالاخره این همه جرم و جنایت باید افشا گری بشه

این داستان ادامه دارد...

(دوستان ممنون میشم با نظراتتون و واکنش هاتون بهم انرژی بدید که قسمت بعدی هم بسازم)

ویرایش شده توسط Rezafyz
آرایش کلمات

Wandy.png
سر خم نمی کنم مدال بگیرم...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نتیجه اخلاقی: با زنتون دعوا میکنید اضافه کاری نکنید

𝐅𝐞𝐝𝐞𝐫𝐚𝐥 𝐁𝐮𝐫𝐞𝐚𝐮 𝐨𝐟 𝐈𝐧𝐯𝐞𝐬𝐭𝐢𝐠𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧

SpoiL.png

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

۱ ساعت قبل، Fail گفته است:

جالب بود..

 @LordMeysam رفتی تو قبرستون خونه خریدی؟ خبر نداریم؟

داداش خودت میدونی جنازه هارو کنار HQ NR خاک میکنیم  قبرستون مال زیردستامه.

iMeysam.png

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بنازم خلاقیت

-Dead_Side.png-

-Swear.png-

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

                                   ╝╔╗╚╝╔╗╚╝╔               ℑ 𝔞𝔪 𝔩𝔢𝔞𝔯𝔫𝔦𝔫𝔤 𝔱𝔥𝔞𝔱 𝔴𝔥𝔬               ╝╔╗╚╝╔╗╚╝╔

                  ╝╔╗╚╝╔╗╚╝╔                       ╝╔╗╚╝╔╗╚╝╔             . ℑ 𝔞𝔪 𝔦𝔰 𝔫𝔬𝔱 𝔰𝔬 𝔟𝔞𝔡            ╝╔╗╚╝╔╗╚╝╔                     ╝╔╗╚╝╔╗╚╝╔

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خوشم اومد

ᴺᴼ ᴼᴺᴱ ᴵˢ ᴹᴼᴿᴱ 

       ᴵᴹᴾᴼᴿᵀᴬᴺᵀ ᵀᴴᴬᴺ ᵞᴼᵁ‌‌

  🩶𝐓𝐡𝐞 𝐛𝐞𝐬𝐭 𝐫𝐞𝐯𝐞𝐧𝐠𝐞 𝐢𝐬 𝐭𝐨 𝐛𝐞 𝐚𝐭 𝐭𝐡𝐞 𝐭𝐨𝐩

e0a516_2457990745982526494123.gif

Peak.pnge0a516_2457990745982526494123.gif

                                     ☠

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۳/۳/۲۰ در 09:49، Rezafyz گفته است:

wandy.png

به نام خد

سلام من وندی هستم.

این داستان برای  یکی از کارکنان NR اتفاق افتاد.

چند شب پیش قست وام های خونم مونده بود داشتم اضافه کاری توی دفترم کار میکردم و یه سری برنامه هارو برای فردا تدوین میکردم 

93d309_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۰۴.jpg

همینطور که توی حال خودم بودم از رسیور ماهواره صدا ی اخطار اومد خیلی عجیب بود حتی تا سه چهار سال قبل از اومدن من هم این اتفاق نیفتاده ترسیدم ولی حس کنجکاوی بر ترسم چیره شد. با هر مشکلی که شد خودم رو رسوندن سر دیش اصلی که تمام ارتباطات ها با اون بود.

366c09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۴۰۵۲.jpg

کمی دست کاری کردم تا برم روی فرکانس ناشناس این کار امکان داشت با اخراج شدن از شغلم تموم بشه ولی باز هم برام مهم نبود.

2dff09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۹۴۹.jpg

دیش که تنظیم شد رفتم سراغ کامپیوترم تا ببینم از کجاست ولی ناگهان سیستم قفل شد و ری استارت شد خیلی عجیب بود 

خیلی ذهنم مشغول این موضوع شده بود که یهو یاد یکی از دوست های دوران جاهلیت و دوران جوانی افتادم  ایلیا ناسا (به خاطر سه بار اقدام به هک کردن ناسا لقب ناسا رو گرفته) زنگ زدم بهش پیشواز یا رب عالمین الله الله گذاشته بود بالاخره جواب داد

Wandy:سلام داداشم چطوری شناختی؟

ilia:به به سلام چه عجب یاد ما کردی بفرما.

Wandy:ای بابا عجب نیست درد سره والا راستش یه کمکی می‌خوام ازت میتونی کمک کنی؟

ilia:اره داش مشکل نداره بفرما.

Wandy:راستش یه گره تو کارم هست که به دست تو فقط باز میشه یه اتفاقی افتاده که نیازم به یه هکر کار بلده بیا پیش این لوکیشن که میدم تا بهت توضیح بدم.

دقایقی بعد...

Wandy:سلام عزیزم خوش اومدی یه سیگار روشن کن تا بهت بگم خب  یه سیگنال رمز گذاری شده هست که باید رمز های اون رو باز کنیم و ببینیم که به کجا و کی میرسه مهم بودن این موضوع هم برای اینه که خیلی این اتفاق نادره و توی این پنج سال ما تا حالا همچین سیگنالی دریافت نکردیم.

ilia:والا من که دیگه تو این کارا نیستم زیاد ولی چون تویی چشم.

Wandy:ای دم شما گرم بیا پشت ماشین وسایل و تجهیزات لپ تاپ هستش فقط حواست باشه که لو نریم.

7b0e09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۳۹.jpg

نزدیک به یک ساعت بعد...

Wandy:ای بابااااا چقد طول می‌کشه خسته شدیم.

ilia:او او او بدو بیا پیدا شد سیگنال رد یابی شد تا رسید به یه جایی توی حومه LS فکر کنم توی یه خونه بزرگ توی قبرستان یه روستا.

Wandy:ممنون خیلی زحمت شد برات دمت گرم 

خب بنا به اطلاعات که از ایلیا گرفتم باید اسم و رسم خونه و صاحب خونه رو پیدا کنم کار سختی نیست.

این تازه شروع داستان منه اتفاقا اشتباه ترین کار زندگیم پیگیری این سیگنال بود.

ad4709_24agpic-2024-06-09-05-15-49-37030

عه اینم خونه برم یه پرس و جویی در مورد این خونه بکنم

چند دقیقه بعد...

اینجا از هرکس که پرسیدم صاحب این خونه کیه خیلی عجیب جواب دادن انگار ته جواب های دست و پا شکسته ای که می دادن ترس تهش بود یعنی چی مگه میشه توی یه محله باشن مردم ولی خبر از هم نداشته باشن.

کم کم داشتم نا امید میشدم که یهو چشمم به یه املاکی افتاد رفتم تا از اونم بپرسم.

Wandy:سلام جناب بنده دنبال خونه هستم بعد خونه قبرستون این روستا خیلی جای جالبیه میخواستم با صاحب خونه صحبت کنم ولی مثل این که خیلی کم اینجا رفت و اومد دارن

Amlaki:سلام آقا خوش اومدید والا من که اطلاعاتی ندارم راجب این خونه ولی می‌دونم که صاحب خونه یه شخصیه که توی اورژانس کار می‌کنه.

Wandy:ممنون روز شما خوش خدا نگهدار 

خواستم دیگه ادامه ندم داستان رو تا این که خیلی یهویی دوست دکترم که توی اورژانس کار می‌کنه زنگ زد

Wandy:سلام داش چطوری خوب موقع ای زنگ زدی یه کار مهم برات دارم.

Roney:سلام عزیزم والا من که یه ماشین می‌خوام بفروشم گفتم مزاحمت بشم موضوع این کار مهم چیه؟

Wandy:اون که روی چشم ولی از اون مهم تر اینه که اطلاعات یکی از اعضای بیمارستان رو می‌خوام از روی خونش.

Roney:مشکل نداره لوکیشن بده تا بهت بگم.

Wandy:بفرما 

Roney:چی شده؟!!! اصلا می‌دونی این که تو دنبالش می گردی کیه؟ دراگ کل SL دست اینه توی تیر اندازی سه تا پلیس با هم زده یه نظر من دور این موضوع رو خط بکش خودتو به کشتن میدی اصلا چرا دنبالش می گردی؟

Wandy:من نمیدونستم اصلا این ماجرا از یه سیگنال شروع شد که خیلی اتفاقی ماهواره ما دریافت کردش.

Roney:تمام این نویز ها و سیگنال ها کد دار هستن کد هایی که باعث خرید و فروش ا.ن.س.ا.ن یا م.و.ا.د میشه به نظر من دیگه ادامه نده این داستان رو ولی اگر هم اسم و جای رییس این دار و دسته رو خواستی بگو.

Wandy:ممون باشه منم دیگه دنبالش نمیرم کاری نداری؟ خدا نگهدار 

وای نمیدونم چیکار کنم برم دنبالش یا نه ولی بالاخره این همه جرم و جنایت باید افشا گری بشه

این داستان ادامه دارد...

(دوستان ممنون میشم با نظراتتون و واکنش هاتون بهم انرژی بدید که قسمت بعدی هم بسازم)

داداش نخوندم ولی بخاطر گرفتن اسکیل فروم‌مجبورم نقل قول بزارم

عالی بود 

 

Hamaster.png

17f312_24ijtcoecyuhftxex-1710281503523.g

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

با سلام خدمت خبرنگار عزیز @Rezafyz

مجله هفتگی شما تایید شد.

موفق باشید.

                                                                        Revengers

                             ━━━━━━━━━━━━━━๑۩۞۩๑━━━━━━━━━━━━━

                                                                      if i Had A Pair Of Wings          i Would Fly Far Away

                                         ━━━━━━━━━━━━━━๑۩۞۩๑━━━━━━━━━━━━━

LoGiCaL.png

                                     ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━    NewMooN.png

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۳/۳/۲۰ در 08:49، Rezafyz گفته است:

ایلیا

جانم داداش😂

در ۱۴۰۳/۳/۲۰ در 08:49، Rezafyz گفته است:

wandy.png

به نام خد

سلام من وندی هستم.

این داستان برای  یکی از کارکنان NR اتفاق افتاد.

چند شب پیش قست وام های خونم مونده بود داشتم اضافه کاری توی دفترم کار میکردم و یه سری برنامه هارو برای فردا تدوین میکردم 

93d309_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۰۴.jpg

همینطور که توی حال خودم بودم از رسیور ماهواره صدا ی اخطار اومد خیلی عجیب بود حتی تا سه چهار سال قبل از اومدن من هم این اتفاق نیفتاده ترسیدم ولی حس کنجکاوی بر ترسم چیره شد. با هر مشکلی که شد خودم رو رسوندن سر دیش اصلی که تمام ارتباطات ها با اون بود.

366c09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۴۰۵۲.jpg

کمی دست کاری کردم تا برم روی فرکانس ناشناس این کار امکان داشت با اخراج شدن از شغلم تموم بشه ولی باز هم برام مهم نبود.

2dff09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۹۴۹.jpg

دیش که تنظیم شد رفتم سراغ کامپیوترم تا ببینم از کجاست ولی ناگهان سیستم قفل شد و ری استارت شد خیلی عجیب بود 

خیلی ذهنم مشغول این موضوع شده بود که یهو یاد یکی از دوست های دوران جاهلیت و دوران جوانی افتادم  ایلیا ناسا (به خاطر سه بار اقدام به هک کردن ناسا لقب ناسا رو گرفته) زنگ زدم بهش پیشواز یا رب عالمین الله الله گذاشته بود بالاخره جواب داد

Wandy:سلام داداشم چطوری شناختی؟

ilia:به به سلام چه عجب یاد ما کردی بفرما.

Wandy:ای بابا عجب نیست درد سره والا راستش یه کمکی می‌خوام ازت میتونی کمک کنی؟

ilia:اره داش مشکل نداره بفرما.

Wandy:راستش یه گره تو کارم هست که به دست تو فقط باز میشه یه اتفاقی افتاده که نیازم به یه هکر کار بلده بیا پیش این لوکیشن که میدم تا بهت توضیح بدم.

دقایقی بعد...

Wandy:سلام عزیزم خوش اومدی یه سیگار روشن کن تا بهت بگم خب  یه سیگنال رمز گذاری شده هست که باید رمز های اون رو باز کنیم و ببینیم که به کجا و کی میرسه مهم بودن این موضوع هم برای اینه که خیلی این اتفاق نادره و توی این پنج سال ما تا حالا همچین سیگنالی دریافت نکردیم.

ilia:والا من که دیگه تو این کارا نیستم زیاد ولی چون تویی چشم.

Wandy:ای دم شما گرم بیا پشت ماشین وسایل و تجهیزات لپ تاپ هستش فقط حواست باشه که لو نریم.

7b0e09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۳۹.jpg

نزدیک به یک ساعت بعد...

Wandy:ای بابااااا چقد طول می‌کشه خسته شدیم.

ilia:او او او بدو بیا پیدا شد سیگنال رد یابی شد تا رسید به یه جایی توی حومه LS فکر کنم توی یه خونه بزرگ توی قبرستان یه روستا.

Wandy:ممنون خیلی زحمت شد برات دمت گرم 

خب بنا به اطلاعات که از ایلیا گرفتم باید اسم و رسم خونه و صاحب خونه رو پیدا کنم کار سختی نیست.

این تازه شروع داستان منه اتفاقا اشتباه ترین کار زندگیم پیگیری این سیگنال بود.

ad4709_24agpic-2024-06-09-05-15-49-37030

عه اینم خونه برم یه پرس و جویی در مورد این خونه بکنم

چند دقیقه بعد...

اینجا از هرکس که پرسیدم صاحب این خونه کیه خیلی عجیب جواب دادن انگار ته جواب های دست و پا شکسته ای که می دادن ترس تهش بود یعنی چی مگه میشه توی یه محله باشن مردم ولی خبر از هم نداشته باشن.

کم کم داشتم نا امید میشدم که یهو چشمم به یه املاکی افتاد رفتم تا از اونم بپرسم.

Wandy:سلام جناب بنده دنبال خونه هستم بعد خونه قبرستون این روستا خیلی جای جالبیه میخواستم با صاحب خونه صحبت کنم ولی مثل این که خیلی کم اینجا رفت و اومد دارن

Amlaki:سلام آقا خوش اومدید والا من که اطلاعاتی ندارم راجب این خونه ولی می‌دونم که صاحب خونه یه شخصیه که توی اورژانس کار می‌کنه.

Wandy:ممنون روز شما خوش خدا نگهدار 

خواستم دیگه ادامه ندم داستان رو تا این که خیلی یهویی دوست دکترم که توی اورژانس کار می‌کنه زنگ زد

Wandy:سلام داش چطوری خوب موقع ای زنگ زدی یه کار مهم برات دارم.

Roney:سلام عزیزم والا من که یه ماشین می‌خوام بفروشم گفتم مزاحمت بشم موضوع این کار مهم چیه؟

Wandy:اون که روی چشم ولی از اون مهم تر اینه که اطلاعات یکی از اعضای بیمارستان رو می‌خوام از روی خونش.

Roney:مشکل نداره لوکیشن بده تا بهت بگم.

Wandy:بفرما 

Roney:چی شده؟!!! اصلا می‌دونی این که تو دنبالش می گردی کیه؟ دراگ کل SL دست اینه توی تیر اندازی سه تا پلیس با هم زده یه نظر من دور این موضوع رو خط بکش خودتو به کشتن میدی اصلا چرا دنبالش می گردی؟

Wandy:من نمیدونستم اصلا این ماجرا از یه سیگنال شروع شد که خیلی اتفاقی ماهواره ما دریافت کردش.

Roney:تمام این نویز ها و سیگنال ها کد دار هستن کد هایی که باعث خرید و فروش ا.ن.س.ا.ن یا م.و.ا.د میشه به نظر من دیگه ادامه نده این داستان رو ولی اگر هم اسم و جای رییس این دار و دسته رو خواستی بگو.

Wandy:ممون باشه منم دیگه دنبالش نمیرم کاری نداری؟ خدا نگهدار 

وای نمیدونم چیکار کنم برم دنبالش یا نه ولی بالاخره این همه جرم و جنایت باید افشا گری بشه

این داستان ادامه دارد...

(دوستان ممنون میشم با نظراتتون و واکنش هاتون بهم انرژی بدید که قسمت بعدی هم بسازم)

درکل عالی بود ،حال کردم

 

 ✯ M2S ✯

McClane.png

 

𝑺𝒂𝒚 𝒊𝒎 𝒅𝒐𝒐𝒎𝒆𝒅 𝒕𝒐 𝒂𝒄𝒉𝒊𝒆𝒗𝒆 𝒈𝒐𝒐𝒅 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈𝒔

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۳/۳/۲۰ در 08:49، Rezafyz گفته است:

wandy.png

به نام خد

سلام من وندی هستم.

این داستان برای  یکی از کارکنان NR اتفاق افتاد.

چند شب پیش قست وام های خونم مونده بود داشتم اضافه کاری توی دفترم کار میکردم و یه سری برنامه هارو برای فردا تدوین میکردم 

93d309_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۰۴.jpg

همینطور که توی حال خودم بودم از رسیور ماهواره صدا ی اخطار اومد خیلی عجیب بود حتی تا سه چهار سال قبل از اومدن من هم این اتفاق نیفتاده ترسیدم ولی حس کنجکاوی بر ترسم چیره شد. با هر مشکلی که شد خودم رو رسوندن سر دیش اصلی که تمام ارتباطات ها با اون بود.

366c09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۴۰۵۲.jpg

کمی دست کاری کردم تا برم روی فرکانس ناشناس این کار امکان داشت با اخراج شدن از شغلم تموم بشه ولی باز هم برام مهم نبود.

2dff09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۹۴۹.jpg

دیش که تنظیم شد رفتم سراغ کامپیوترم تا ببینم از کجاست ولی ناگهان سیستم قفل شد و ری استارت شد خیلی عجیب بود 

خیلی ذهنم مشغول این موضوع شده بود که یهو یاد یکی از دوست های دوران جاهلیت و دوران جوانی افتادم  ایلیا ناسا (به خاطر سه بار اقدام به هک کردن ناسا لقب ناسا رو گرفته) زنگ زدم بهش پیشواز یا رب عالمین الله الله گذاشته بود بالاخره جواب داد

Wandy:سلام داداشم چطوری شناختی؟

ilia:به به سلام چه عجب یاد ما کردی بفرما.

Wandy:ای بابا عجب نیست درد سره والا راستش یه کمکی می‌خوام ازت میتونی کمک کنی؟

ilia:اره داش مشکل نداره بفرما.

Wandy:راستش یه گره تو کارم هست که به دست تو فقط باز میشه یه اتفاقی افتاده که نیازم به یه هکر کار بلده بیا پیش این لوکیشن که میدم تا بهت توضیح بدم.

دقایقی بعد...

Wandy:سلام عزیزم خوش اومدی یه سیگار روشن کن تا بهت بگم خب  یه سیگنال رمز گذاری شده هست که باید رمز های اون رو باز کنیم و ببینیم که به کجا و کی میرسه مهم بودن این موضوع هم برای اینه که خیلی این اتفاق نادره و توی این پنج سال ما تا حالا همچین سیگنالی دریافت نکردیم.

ilia:والا من که دیگه تو این کارا نیستم زیاد ولی چون تویی چشم.

Wandy:ای دم شما گرم بیا پشت ماشین وسایل و تجهیزات لپ تاپ هستش فقط حواست باشه که لو نریم.

7b0e09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۳۹.jpg

نزدیک به یک ساعت بعد...

Wandy:ای بابااااا چقد طول می‌کشه خسته شدیم.

ilia:او او او بدو بیا پیدا شد سیگنال رد یابی شد تا رسید به یه جایی توی حومه LS فکر کنم توی یه خونه بزرگ توی قبرستان یه روستا.

Wandy:ممنون خیلی زحمت شد برات دمت گرم 

خب بنا به اطلاعات که از ایلیا گرفتم باید اسم و رسم خونه و صاحب خونه رو پیدا کنم کار سختی نیست.

این تازه شروع داستان منه اتفاقا اشتباه ترین کار زندگیم پیگیری این سیگنال بود.

ad4709_24agpic-2024-06-09-05-15-49-37030

عه اینم خونه برم یه پرس و جویی در مورد این خونه بکنم

چند دقیقه بعد...

اینجا از هرکس که پرسیدم صاحب این خونه کیه خیلی عجیب جواب دادن انگار ته جواب های دست و پا شکسته ای که می دادن ترس تهش بود یعنی چی مگه میشه توی یه محله باشن مردم ولی خبر از هم نداشته باشن.

کم کم داشتم نا امید میشدم که یهو چشمم به یه املاکی افتاد رفتم تا از اونم بپرسم.

Wandy:سلام جناب بنده دنبال خونه هستم بعد خونه قبرستون این روستا خیلی جای جالبیه میخواستم با صاحب خونه صحبت کنم ولی مثل این که خیلی کم اینجا رفت و اومد دارن

Amlaki:سلام آقا خوش اومدید والا من که اطلاعاتی ندارم راجب این خونه ولی می‌دونم که صاحب خونه یه شخصیه که توی اورژانس کار می‌کنه.

Wandy:ممنون روز شما خوش خدا نگهدار 

خواستم دیگه ادامه ندم داستان رو تا این که خیلی یهویی دوست دکترم که توی اورژانس کار می‌کنه زنگ زد

Wandy:سلام داش چطوری خوب موقع ای زنگ زدی یه کار مهم برات دارم.

Roney:سلام عزیزم والا من که یه ماشین می‌خوام بفروشم گفتم مزاحمت بشم موضوع این کار مهم چیه؟

Wandy:اون که روی چشم ولی از اون مهم تر اینه که اطلاعات یکی از اعضای بیمارستان رو می‌خوام از روی خونش.

Roney:مشکل نداره لوکیشن بده تا بهت بگم.

Wandy:بفرما 

Roney:چی شده؟!!! اصلا می‌دونی این که تو دنبالش می گردی کیه؟ دراگ کل SL دست اینه توی تیر اندازی سه تا پلیس با هم زده یه نظر من دور این موضوع رو خط بکش خودتو به کشتن میدی اصلا چرا دنبالش می گردی؟

Wandy:من نمیدونستم اصلا این ماجرا از یه سیگنال شروع شد که خیلی اتفاقی ماهواره ما دریافت کردش.

Roney:تمام این نویز ها و سیگنال ها کد دار هستن کد هایی که باعث خرید و فروش ا.ن.س.ا.ن یا م.و.ا.د میشه به نظر من دیگه ادامه نده این داستان رو ولی اگر هم اسم و جای رییس این دار و دسته رو خواستی بگو.

Wandy:ممون باشه منم دیگه دنبالش نمیرم کاری نداری؟ خدا نگهدار 

وای نمیدونم چیکار کنم برم دنبالش یا نه ولی بالاخره این همه جرم و جنایت باید افشا گری بشه

این داستان ادامه دارد...

(دوستان ممنون میشم با نظراتتون و واکنش هاتون بهم انرژی بدید که قسمت بعدی هم بسازم)

خوب بود

r466463_GiF.gif

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دم همه‌ی بچه هایی که انرژی دادن بهم گرم قسمت دو هم به زودی میزارم 

بوس بهتون❤️

Wandy.png
سر خم نمی کنم مدال بگیرم...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 4 ماه بعد...
  • 3 هفته بعد...
در ۱۴۰۳/۳/۲۰ در 08:49، Quff گفته است:

wandy.png

به نام خد

سلام من وندی هستم.

این داستان برای  یکی از کارکنان NR اتفاق افتاد.

چند شب پیش قست وام های خونم مونده بود داشتم اضافه کاری توی دفترم کار میکردم و یه سری برنامه هارو برای فردا تدوین میکردم 

93d309_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۰۴.jpg

همینطور که توی حال خودم بودم از رسیور ماهواره صدا ی اخطار اومد خیلی عجیب بود حتی تا سه چهار سال قبل از اومدن من هم این اتفاق نیفتاده ترسیدم ولی حس کنجکاوی بر ترسم چیره شد. با هر مشکلی که شد خودم رو رسوندن سر دیش اصلی که تمام ارتباطات ها با اون بود.

366c09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۴۰۵۲.jpg

کمی دست کاری کردم تا برم روی فرکانس ناشناس این کار امکان داشت با اخراج شدن از شغلم تموم بشه ولی باز هم برام مهم نبود.

2dff09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۹۴۹.jpg

دیش که تنظیم شد رفتم سراغ کامپیوترم تا ببینم از کجاست ولی ناگهان سیستم قفل شد و ری استارت شد خیلی عجیب بود 

خیلی ذهنم مشغول این موضوع شده بود که یهو یاد یکی از دوست های دوران جاهلیت و دوران جوانی افتادم  ایلیا ناسا (به خاطر سه بار اقدام به هک کردن ناسا لقب ناسا رو گرفته) زنگ زدم بهش پیشواز یا رب عالمین الله الله گذاشته بود بالاخره جواب داد

Wandy:سلام داداشم چطوری شناختی؟

ilia:به به سلام چه عجب یاد ما کردی بفرما.

Wandy:ای بابا عجب نیست درد سره والا راستش یه کمکی می‌خوام ازت میتونی کمک کنی؟

ilia:اره داش مشکل نداره بفرما.

Wandy:راستش یه گره تو کارم هست که به دست تو فقط باز میشه یه اتفاقی افتاده که نیازم به یه هکر کار بلده بیا پیش این لوکیشن که میدم تا بهت توضیح بدم.

دقایقی بعد...

Wandy:سلام عزیزم خوش اومدی یه سیگار روشن کن تا بهت بگم خب  یه سیگنال رمز گذاری شده هست که باید رمز های اون رو باز کنیم و ببینیم که به کجا و کی میرسه مهم بودن این موضوع هم برای اینه که خیلی این اتفاق نادره و توی این پنج سال ما تا حالا همچین سیگنالی دریافت نکردیم.

ilia:والا من که دیگه تو این کارا نیستم زیاد ولی چون تویی چشم.

Wandy:ای دم شما گرم بیا پشت ماشین وسایل و تجهیزات لپ تاپ هستش فقط حواست باشه که لو نریم.

7b0e09_24IMG-۲۰۲۴۰۶۰۹-۰۸۲۸۳۹.jpg

نزدیک به یک ساعت بعد...

Wandy:ای بابااااا چقد طول می‌کشه خسته شدیم.

ilia:او او او بدو بیا پیدا شد سیگنال رد یابی شد تا رسید به یه جایی توی حومه LS فکر کنم توی یه خونه بزرگ توی قبرستان یه روستا.

Wandy:ممنون خیلی زحمت شد برات دمت گرم 

خب بنا به اطلاعات که از ایلیا گرفتم باید اسم و رسم خونه و صاحب خونه رو پیدا کنم کار سختی نیست.

این تازه شروع داستان منه اتفاقا اشتباه ترین کار زندگیم پیگیری این سیگنال بود.

ad4709_24agpic-2024-06-09-05-15-49-37030

عه اینم خونه برم یه پرس و جویی در مورد این خونه بکنم

چند دقیقه بعد...

اینجا از هرکس که پرسیدم صاحب این خونه کیه خیلی عجیب جواب دادن انگار ته جواب های دست و پا شکسته ای که می دادن ترس تهش بود یعنی چی مگه میشه توی یه محله باشن مردم ولی خبر از هم نداشته باشن.

کم کم داشتم نا امید میشدم که یهو چشمم به یه املاکی افتاد رفتم تا از اونم بپرسم.

Wandy:سلام جناب بنده دنبال خونه هستم بعد خونه قبرستون این روستا خیلی جای جالبیه میخواستم با صاحب خونه صحبت کنم ولی مثل این که خیلی کم اینجا رفت و اومد دارن

Amlaki:سلام آقا خوش اومدید والا من که اطلاعاتی ندارم راجب این خونه ولی می‌دونم که صاحب خونه یه شخصیه که توی اورژانس کار می‌کنه.

Wandy:ممنون روز شما خوش خدا نگهدار 

خواستم دیگه ادامه ندم داستان رو تا این که خیلی یهویی دوست دکترم که توی اورژانس کار می‌کنه زنگ زد

Wandy:سلام داش چطوری خوب موقع ای زنگ زدی یه کار مهم برات دارم.

Roney:سلام عزیزم والا من که یه ماشین می‌خوام بفروشم گفتم مزاحمت بشم موضوع این کار مهم چیه؟

Wandy:اون که روی چشم ولی از اون مهم تر اینه که اطلاعات یکی از اعضای بیمارستان رو می‌خوام از روی خونش.

Roney:مشکل نداره لوکیشن بده تا بهت بگم.

Wandy:بفرما 

Roney:چی شده؟!!! اصلا می‌دونی این که تو دنبالش می گردی کیه؟ دراگ کل SL دست اینه توی تیر اندازی سه تا پلیس با هم زده یه نظر من دور این موضوع رو خط بکش خودتو به کشتن میدی اصلا چرا دنبالش می گردی؟

Wandy:من نمیدونستم اصلا این ماجرا از یه سیگنال شروع شد که خیلی اتفاقی ماهواره ما دریافت کردش.

Roney:تمام این نویز ها و سیگنال ها کد دار هستن کد هایی که باعث خرید و فروش ا.ن.س.ا.ن یا م.و.ا.د میشه به نظر من دیگه ادامه نده این داستان رو ولی اگر هم اسم و جای رییس این دار و دسته رو خواستی بگو.

Wandy:ممون باشه منم دیگه دنبالش نمیرم کاری نداری؟ خدا نگهدار 

وای نمیدونم چیکار کنم برم دنبالش یا نه ولی بالاخره این همه جرم و جنایت باید افشا گری بشه

این داستان ادامه دارد...

(دوستان ممنون میشم با نظراتتون و واکنش هاتون بهم انرژی بدید که قسمت بعدی هم بسازم)

خیلی باحال بود لطفا ادامه شو بزار

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 3 هفته بعد...

خیلی عالی بود
منتظر ادامش هستیم 

                       %D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D9                 𐎯𐎽𐎭𐎧𐎭𐎠𐎺𐎴𐎭𐎲𐎼𐎢𐎲𐎠𐎭

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید.
توجه: مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   بازگردانی قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
  • اضافه کردن...