ShahidShodi ارسال شده در July 27, 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در July 27, 2022 روزی و روزگاری کاتالینا که از دستبرد به سوپر مارکت ها و دزدیدن ماشین خسته شده بود یه فکری به سرش زد بود که چند نفرو به قتل برسونه که اولین قربانیشو که کنار خیابون دید تقاضا داشت سوارش کنه و رفتن به خونه کاتالینا و داشتن با هم حرف میزدن که کاتالینا به پیرزن گفت: من به خونم میرم و کارمو انجام بدم بیام و پیرزن منتظر کاتالینا بود و کاتالینا از خونش با ی بیل امد بیرون و به سراغ پیرزن امد و گفت : اومدم سراغت و پیرزن داشت فرار میکرد که در اخر کاتالینا بش رسید و گفت: EZ و پیرزن بیچاررو مورد .... قرار داد و کاتالینا پیرزنو دفن کرد تو حیاط خونش و کاتالینا بعد کشتن 3نفر که مشخص نشد کیا بودن رفت سراغ نفر چهارم و این شخص که به گفته خودش موتورش خراب بود ( دوشتان اون ماشینم تاکسی میخواست 30ت بگیره 2محله اونورتر) خلاصه پیرمردو مثل پیرزن گول زد و بردد به خونش و کاتالینا رفت پشت حیاط خونش تا بیلو بیاره ولی پیرمردم کمی به کاتالینا شک کرده بود و کمی داشت قدم میزد که این صحنرو دید ولی کاتالینا نمیدونست این پیرمرد اسلحه داره و پیرمرد کاتالینارو به ان دنیا فرستاد 2 نقل قول عمو بشتنی میدی TINY SAYS لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
MohammadMahaN ارسال شده در July 27, 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در July 27, 2022 @Sae مجله هفتگی شما تایید شد نقاط قوت: داستان جذاب و خلاقیت نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری...
ارسالهای توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید.
توجه: strong> مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.