یکی از مشهورترین آثار نیچه را باید همین کتاب «چنین گفت زرتشت» نامید.
کتاب «چنین گفت زرتشت» را باید اثری فلسفی شاعرانه به حساب آورد که نیچه آن را طی سالهای 1883 تا 1885 به نگارش درآورده است. شخصیت اصلی این کتاب «زرتشت» نام دارد که نامش از نام زرتشت، پیامبر ایرانی گرفته شده است. این اثر برای اولین بار توسط «داریوش آشوری» به فارسی برگردانده شد که همچنان جزو ترجمههای برتر آن محسوب میشود.
«داریوش آشوری در دیباچهی ترجمهی کتاب آورده است: «کتابهایی هستند که اگر کسی با آنها چنانکه باید سر کند، یعنی جانمایهی اندیشهی آنها را زندگانی کند، نقشی ناستردنی بر روان آدمی میگذارند؛ زیرا سر و کار آنها با جان آدمی است. اینگونه کتابها نه معلوماتاند که عقل آدمی را خوراک دهند، نه ادبیات که حس و عاطفه را برانگیزانند، بلکه جان آدمی را بیدار میکنند و با او در سخن میآیند. جان آدمی برتر از عقل و احساس اوست و آن گرهگاهی است که در آن عقل و احساس با هم میآمیزند و به مرتبهای والاتر برکشیده میشوند و در آن مرتبه است که جانِ بیدار پدیدار میشود که با جهان از درِ سخن درمیآید و مشکل او نه چیزهای گذرای جهان و روزمرگی زندگی، بلکه مسئلهی جاودانگی و بیکرانگی است؛ راز هستی است. چنین کتابهایی میخواهند دری به روی جاودانگی و بیکرانگی باشند و انسان را از تنگنای جهان روزمرهی احساس و کوتهبینیِ عقل خودبنیاد برهانند. کتابهای مقدس چنیناند. کسی به جانمایهی کلامشان راه میبرد که جاناش در پرتوِ آن کلام به روی جاودانگی و بیکرانگی گشوده شده باشد. چنین گفت زرتشت نیز چنین کتابی است.»
به نظرم هر کسی باید حداقل یه بار بخونه این اثر نیچرو...