جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'ممد'.
4 نتیجه پیدا شد
-
1_ بنا بر گزارشات ممد اقا صاحب شرکت نفت Los Santos که به تازگی فوتح شدند.... در خانه ایشان مراسمی جهت فاتحه خوانی برگزار شد که توجه شما را به این گزارش جلب میکنم!! 2_ سلام اقا نسبتتون با آقا ممد چیه و چه حسی به این اتفاق ناگوار دارید؟ 3- به نام خدا .....بنده باجناق ایشون هستم و واقعا ناراحت شدم از اینکه اقا ممد دیگه بین ما نیست.... همین دیروز بود که اقا ممد با دوستش رفتند به یک سفر کاری که متاسفانه بر اثر تصادف فوتح کردند.... همچی مارو یاد ایشون میندازه حتی خونه هنوز بوی ممد اقا رو میده...... . . -همسر ممد آقا: بوی چاه خونس زده بالا!!! 4- میپردازیم به ادامه گزارش.... و بشنوید از پسر مرحوم که یک خانه دو هکتاری در بالاشهر به او به ارث رسیده.....الان حست چیه تو این سن یه خونه واسه خودت داری؟! -کوچیکه. +کوچیکه؟ -اره کوچیکه ولی خب کاریش نمیشه کرد باید قبول کنم. اوکی خونه کوچیکه....پس نظرت درباره کارخونه و لامبورگینی چیه؟؟ -اونا که به مادرم ارث رسیده!! +که اینطور خیلی هم عالی، واقعا مادر خوبی داری دایی جان! 5_ حالا ببینیم نظر مادر خانواده رو درباره این اتفاق ناگوار: -خدابیامرز اصلا مرد رمانتیکی نبود....چندمدت پیش تو یه کیلیپی دیدم داماد عروسو بغل کرد گریه میکرد....والا مردم شانس دارن،شوهر من تو نامزدیمون مامانشو بغل کرد گریه میکرد انگار میخواستن از شیر بگیرنش!!! امیدوارم شوهر بعدیم اینطوری نباشه. اووف بمیرم برات شهلا دوره چشات بگردم. +واو چه اقای با پرستیژی شما مجردی؟ -با اجازه بزرگترا و چشم حسود کور،بله!! 6- ددساید و همسر اقاممد مرید... 7- چخبره اینجااااا من چند روز نبودم عروسی گرفتیننن!!!! -یاا اکثر امام زاده هاا ممد اقا زندسسس! 8- معلومه که زندم، یه چند روز رفتم ترکیه عشقو حال این رفیقه لا...ی ما معلوم نیست چی گفته بهتون....خونم ماشینم کارخونم زنم همشون به فنا رفت خدایاا بدبخت شدم ای کاش واقعا میمردم.....! . . . . . 9- خدا بیامرز مرد خیلی خوبی بود ولی این اواخر زیاد حالش خوب نبود.... خوبا همیشه زود میرن هعی? و اینگونه بود که مراسم اقا ممد به خیرو خوشی به اتمام رسید.!!
-
با سلام عزیزان!!! امدم کمک بزرگی به همتون کنم! امیدوارم مفید باشه :)) برادر کوچیکتون اذیتتون میکنه؟ خب دیگه نگران نباشید! را حل مناسب رو دارم! این کلیپ رو چند بار تنهایی ببینید تا بفهمید باید چی بگید و بعدش جلو برادرتون بگید و برادرتون از ترس خدمتتون میکنه!! لینک ویدیو: https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&opi=89978449&url=https://ifilo.net/v/9cSie2W&ved=2ahUKEwj0_JXt97OAAxUMRvEDHU80AvUQuAJ6BAgIEAE&usg=AOvVaw3zdGNVkjrspfTGwLsretTE به نظرم که نباید از این ویدیو سو استفاده کنید ??? @ArSaCiA @Meli @Omid @Rutten @TigerMasteR @ImmoraL @HoxeiN @iliya @Fayez وبقیه...
-
روزی روزگاری در شهر سان فرانسیسکو ممد از خواب پرید دید که وسط پذیرایی خوابش برده و ساعت 9 شده و نرفته سر کار خیلی سریع بلند شد و رفت بیرون از خونه که بره سر کار (شغل ممد خبرنگار هست) بیرون از خونه که رفت سوار ماشین شد و ماشین رو روشن کرد و راه افتاد ممد ماشین رو روشن کرد و راه افتاد به سمت خبرگزاری و چون از پول خبرنگار خیلی درامد نداشت ماشین خوبی نداشت و خونش بالای کوه بود از جاده بالای کوه رفت پایین به پایین کوه رسیده بود که یهو یک ون با سرعت زد به ماشینش و ممد سرش خورد به فرمون و چند ثانیه گیج شد که دوباره ون اومد و زد به ماشینش و یکم هواسش سر جاش برگشت وقتی که هوش و هواسش اومد سر جاش ماشین رو استارت کرد به زور و گاز رو تا ته فشار داد که فرار کنه ولی اون ون دنبالش اومد و هی میکوبید به ماشینش اون راننده ون اینقدر کوبید به ماشینش که ممد کنترل ماشین از دستش در رفت و مستقیم رفت توی دیوار پایین پل و سرش شکست همون موقع بود که یه ون دیگه اومد و اون راننده ون ترسید و زد کنار خیابون که مثلا اومده کمک کسی بهش شک نکنه وقتی که اون راننده رد شد و رفت راننده ون اومد و ممد رو از ماشین کشید بیرون و کلتش رو گرفت روی سر ممد و گفت : دستاتو ببر بالا عوضی اینا ته خطه و ممد دستاشو گرفت و گفت : از من بدبخت چی میخوای من پول ندارم که بهت بدم بدبختم بخدا ادامه داستان اونجا بود که اون راننده ون ممد رو شناخت و گفت : ممد تویی؟! ممد که دیگه پشمی نمونده بود براش گفت: جاسم جمالی خودتی؟! دبیرستان باهم بودیم؟! جاسم گفت : که اره خودمم داداش اینجا چیکار میکنی چخبرا ؟ ممدگفت : داداش من اینجا چیکار میکنم تو اومدی کوبیدی به ماشین من و تفنگ گرفتی روم !! جاسم گفت: داداش من معموریت داشتم که تورو بکشم حالا ولش از این چند سال بگو برام که همو ندیدیم و سیگارشو در اورد به ممد تعارف کرد که میکشی ؟ همونجا بود که ممد زد زیر گریه ممد گفت : داداش من خیلی وقته سیگارو ترک کردم چون زنم و بچه هام سرطان ریه گفتن و مردن سر سیگار کشیدن من (اینجا نویسنده که خودمم قصد دارم که بگم سیگار نکشید ) همونجا ممد و جاسم نشستن روی زمین و ممد از زندگیش گفت چند ساعت ممد براش از زندگیش گفت که جاسم نگاه به ساعت روی گوشیش کرد دید که وقت گذشته و بلند شد و به ممد گفت: تموم شد؟ خیلی تاثیر گذار بود. و یه تیر توی قلب ممد خالی کرد و ممد مرد ! جاسم جنازه ممد رو برداشت و سوار ون کرد و برد مکان مخفی خودش و به کسی که خواسته بود ممد رو بکشه زنگ زد و صداشو کلفت گفت معموریت با موفقیت انجام شد و اخرش یک خنده شیطانی کرد و رفت بیل رو که دم در خونش بود برداشت و رفت قبرستون مکان مخفیش و قبر ممد رو کند و انداخت ممد رو داخلش و ممد رو چال کرد و یک سنگ به اسمم ممد (85) گذاشت روی قبرش ( نکته این 85 تعداد نفرای بوده که کشته و ممد 85 مین نفر بوده ) بعد از اینکه ممد رو چال کرد رفت و ون رو از دره پایین انداخت که اثری از جنایت جاسم نباشه و ون ترکید و توی آب افتاد پایان قسمت 1 این داستان ادامه دارد..... ممنون از داشم و همکار خوبم که توی ساخت این مجله به من کمک کرد @Hide نویسنده و کارگردان : امیدوارم که خوشتون بیاد و حمایت کنین تا قستم بعدش رو بسازم قسمت ? @iKamyar@Mahi@JET@kazemnaj@Oldman
- 37 پاسخ
-
- 6
-
- ممد داداش حسن
- ممد
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با: