جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'رمان'.
4 نتیجه پیدا شد
-
باشگاه قتل پنجشنبه اسم کتاب داستان از این قرار است: چهار دوست که دوران بازنشستگیشان را میگذرانند و در یک دهکده آرام و خلوت زندگی میکند، هر پنجشنبه صبح دور هم جمع میشوند تا درباره پروندههای جنایی که حل نشده باقی ماندهاند، تبادل نظر کنند. اسم قرارشان هم باشگاه قتل پنجشنبه است و ..........
-
من خیلی به داستان و رمان علاقه مندم و بعضی از آنها را تا به حال هزاران بار خوانده ام امروز میخاهم برخی از آنها را به شما پیشنهاد دهم: ۱- بینوایان : این رمان داستان بسیار بسیار جالبی دارد که توسط ویکتور هوگو نوشته شده داستان به صورت سوم شخص روایت و از بعد کارکتر های مختلف دنبال میشود _داخل هر کتابخونه ای پیدا میشه ۲- مردی که میخندد: این رمان هم اثر ویکتور هوگو ست و مانند بیشتر آثار او از دید سوم شخص دنبال میگردد و بسیار هم جالب و خواندنی ست. _اینم تو هر کتابخونه ای پیدا میشه ۳- دونده ی هزار تو : این رمان که توسط جیمز دشنر نوشته شده در سبک علمی_تخیلی است و بیشتر سبکی نوجوانان دارد و همچنین از دید اول شخص دنبال میشود. _کمیاب تر از ۲ تای قبلی ه اما باز هم اگه توی کتاب خونه ها بگردید یافت میشه. ۴- مترو ۲۰۳۳ : بیشتر ما خب این رمان رو حتما به بازیش میشناسن اما به این نکته توجه کنید که داستان رمان یکم جالب تره چون داخله بازی شخصیت اصلی حرف نمیزنه ولی داخل رمان یه نوجوان فوق العاده پر حرفه ? _ داخله ایران راحت گیر نمیاد و اگه میخاید راحت بخرید ، مثل من اینترنتی بخرید و مطالعه کنید. ۵- دانکیشوت : این رمان فوق العاده پر طرفدار که توسط سروانتس و داخل زندان نوشته شده به شدت تحلیل پذیر و زیباست و به عنوان بهترین اثر ادبی اسپانیا شناخته میشود _راحت پیدا میشه اما اگه خیلی تو کار ادبیات نیستید نثر روانش رو پیدا کنید چون من که نسخه قدیمی رو خوندم خیلی جاهاش رو نفهمیدم در زمن رمان دو بخشه. ۶-مهمان خوناشام این رمان به شدت عالیه و اصلا حرفی واسه گفتن نمیزاره فقط بدید پیداش کنید و بخونید بهترین رمان برام استوکر از نظر من _راحت نیست پیدا کردنش داخل کتاب خونه ها اما نسخه های اینترنت هست که میتوانید بخرید اینم از اینها من رمان خیلی بیشتر از این ۶ تا خوندم ولی خیلی از اونا مثل شاهنامه رو خودتون میشناسید یا بعضیشان خیلی مسخره اند و به گرد اینا نمی رسن مثل: ربوده شده به هر حال اینا رو من خیلی دوس دارم امیدوارم شما هم بخوانید و لذت کافی رو ببرید ?
-
با سلام. مى خوام داستان سه گانه رمان Ferals رو براتون توضيح بدم. داستان از اين قراره كه يه پسر در سن و سال 13 به اسم جك كارميچل ( كه تو داستان "كاو" صداش ميكنند) بى خانمان هست، زمانى كه خردسال بود مادر و پدرش او را تنها گذاشته بودند و او به خاطر اين كار از انها متنفر بود. كاو يه توانايى خاصى داشت، او توانايى حرف زدن و فهميدن سخنان كلاغ ها را داشت و همچنين سه كلاغ وفادار به اسم هاى ميلكى (كلاغ سفيد كه از همه پير تر بود)، اسكريچ (جوان ترين عضو گروه) و گلام (پير ضد حال). روزى كاو براى پيدا كردن غذا مشغول جست و جو درون زباله ها بود كه سه بى خانمان ديگر به او حمله مى كنند، فردى ناشناس كاو را نجات مى دهد ولى كاو بدون انكه از ان فرد اسم يا دليل نجات دادنش را بپرسد فرار مى كند. كاو بعد از ان اتفاق سريع به لانه اش كه بر روى يك درخت بزرگ در پاركى كه درب هايش بسته بود فرار مى كند. لانه كاو در نزديكى زندان شهر بلك استون بود. مدير زندان كه خانه اش در نزديكى زندان بود يك خانواده داشت كه كاو هر شب از پنجره به جمع خانوادگى انها نگاه ميكرد. روزى از زندان سه تبهكار فرار مى كنند و اتفاقات رخ ميدهد. د پى اين اتفاقات كاو دوستان زيادى از دست ميدهد، با دوستان خود مى جنگد و سعى مى كند از قدرتش در برابر قدرت هاى پليد كه از او نيرومند تر هستند استفاده كند و از حقيقت هاى تلخ با خبر شود.
-
معرفی رمان دن کیشوت رمان دن کیشوت داستان نجیبزادهای میانسال است که شب و روز کتابها و داستانهای پهلوانی میخواند و در این زمینه حتی یک کتاب هم وجود ندارد که او نخوانده باشد. همهی پهلوانان و شوالیهها را میشناسد و ماجراهایی که بر سر آنها آمده است، از بر دارد. حال در دورانی که دیگر پهلوانی رونق ندارد، دن کیشوت تحت تاثیر کتابها و تخیلات ذهنی خودش، تصمیم میگیرد زره بپوشد، کلاهخود بر سر بگذارد، شمشیر به دست بگیرد و سوار بر اسب ناتوانتر از خودش عدالت را در دنیا برقرار کند و از مظلومان در برابر حاکمان ظالم و ستمگر دفاع کند. در این راه مهتری هم برای خود اختیار میکند و این دو دست به ماجراجوییهای بسیاری میزنند. این رمان از ابتدای قرن هفدهم تاکنون بیش از هزار بار به بیشتر از سی زبان مختلف منتشر گردیده و تنها در شوروی از سال ۱۹۱۷ به اینطرف پنجاه مرتبهو هر بار در ۹۰۰۰۰۰ نسخه و به چهارده زبان ترجمه و تجدید چاپ شده است. قسمتی از رمان دن کیشوت: نمیتوان افعی را به خاطر زهری که در دهان دارد ولو آن زهر مسبب مرگ کسی شود سرزنش کرد، چون طبیعت است که آن زهر را به او داده است، مرا نیز به خاطر این که زیبا آفریده شدهام نباید سرزنش کرد. زیبایی در وجود زن نجیب به آتشی میماند که از دسترس دور بماند و به شمشیری که در گوشهای افتاده باشد. وقتی کسی به آن دو نزدیک نشود نه آتش میسوزاند و نه شمشیر میبرد.