جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'دیالوگ'.
3 نتیجه پیدا شد
-
مختار: لا حَولَ ولا قُوّةَ إلاّ باللّه ؛ دنیا با همه ی عظمت و زیباییش روزی خواهد مرد. و خورشید و ستارگان با همه فروغشان تاریک خواهند شد. کوه ها با تمام بلندا و غرورشان فرو خواهند ریخت و آبی دریاها کدر شده، آبشان به جوشش در خواهد آمد و سبزی جنگلها به سرخی خواهد گرایید. چونان آهن گداخته در کوره ، در چونان هنگامه ای، آدمی مورچه ای را ماند که آب در خانه اش افتاده و او آسیمه سر در پی مأمنی می دود، می دود، می دود... و کجاست جنت المأوی؟ پلی را بین خود و بهشت خدایش مانع می بیند و این پل گاه پهن است و گاه باریک. گاه صاف است و گاه پیچاپیچ. گاه تیز و گاه لغزان. اعمال ما در این دنیا، کم و کیف ما آن را معین می کند. برای حکام جور چونان تار مو باریک است و لغزان و لغزان و لغزان. آن روز تمام اعضاء و جوارح ما بر عدالت یا بی عدالتی ما شهادت خواهند داد و هیچ عملی ، هیچ عملی هولناک تر از بی عدالتی نیست. شما مدتی زمام امور خویش را به مختار ابوعبید ثقفی سپردید و خواستید در میانتان به عدالت حکومت کند تا آنجا که در توانم بود به طلب حقتان کوشیدم و با آفتهای عدالت خواهی جنگیدم ، من هرچه که بودم و هرچه که هستم خدایم بهتر می داند. بد خواهان کذابم می نامند و ستمکاران دنیا دوست و قدرت طلبم می خوانند. اویی که مبرّا از خطا و گناه است ولیّ و وصیّ خداست ، کتمان نمی کنم که در مسیر قیام گاه پایم لغزیده و گاه دست و زبانم خطا کرده است. گوشهایم گاه نشنیده اند ، چشمهایم گاه ندیده اند. از خدا می خواهم که مرا ببخشد و خدا ارحم الراحمین است ؛ امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین. «یا ایّها الّذین امَنوا امِنوا». به شما قول می دهم چنانچه با همان نیات روزهای نخستین قیام شمشیر بزنید پیروزید و بر دشمن مزور غلبه می کنید. در میان شما هستند کسانی که احیانا قصد تسلیم دارند. من بیعتم را از ایشان بر می دارم و اتمام حجت می کنم تزویر به شما امان می دهد تا مقاومتتان را بشکند. پس از غلبه شک نکنید گردنتان را خواهد شکست. در واقع اگه بخواییم این دیالوگ رو هم خلاصه کنیم و بگیم کلیدی ترین جمله در تمام دیالوگ این سریال چی بود جمله زیر بود: امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین... @Mohny @Original @SuperMaN @Rexa @REXOR @Pouria0JM @WaTchDogs @TiTawN @Kiya @Sobi @Abner @ZombieRanger @Ali @TlGeR @Mary @Many @TheVisage @TaYrAnT @GelofeN @Mahi @Peep @LearninG @دوستان دیگر
-
محمد علی کشاورز(خطاب به مادر) : ایـــن دنـــیــــا ایـــنـــقـــد کـــثــیفــه کـــه بـــا اشــک هـــای تـــو هـــم پـــاک نـــمـــیـــشــه … بعضی وقتا فکر می کنم همه احساساتی که لازمه .. تجربه کرده ام و از اینجا به بعد دیگه احساس جدیدی نخواهم داشت، هر چی هست فقط یه نسخه ضعیف تر از احساساتیه که قبلا داشتم . . میگویند دنیا متعلق به کسانیست که زود از خواب برمیخیزند. دروغ است!! دنیا متعلق به کسانیست که از بیدار شدن خود خشنودند… مونیکا_ویتی می تونی یک نفر رو از ذهنت پاک کنی ولی بیرون انداختنش از قلبت یه داستان دیگه اس. من از مردن نمیترسم نگرانم که به اندازه ی کافی زندگی نکرده باشم باید روی همه ی تخته سیاه های کلاس ها نوشته بشه زندگی یه زمین بازیه نه چیز دیگه… پا بزن آشغال رایدر. ❤Hope you Enjoy
-
In the name of God بهترین دیالوگی که در زندگی خود شنیده اید چیست؟ آن را با ما در اشتراک بزارید.