نقد و بررسی کامل بازی Watch Dogs Legion
معرفی:
سال ۲۰۱۲ میلادی بود که شرکت فرانسوی یوبیسافت، کمپانی بزرگی که نامش با ساختههایی بهیادماندنی و الهامبخش مثل سری اسپلنترسل و اسسینز کرید گره خورده است، تولید یک سری جدید و اوریجینال با نام واچ داگز (Watch Dogs) را با پخش یک تریلر نفسگیر، اعلام کرد. تریلری که در E3 2012 پخش شد و آنقدر از منظر طراحی مرحله، جلوههای گرافیکی و فضای تیره/جدی داستانش، جذاب بود که انتظار برای انتشار ساختهی نامبرده را به یکی از سختترین کارهای دنیا تبدیل میکرد. با وجود اینکه افت/داونگرید گرافیکی واچ داگز ۱ در نهایت به یک جنجال بزرگ در دنیای گیم تبدیل شد اما، داستان جذاب کنار ارائهی نوعی جدید و خاص از طراحی مرحله در میان شوترهای Open World، مسیر پرواز و اوج گرفتن پرندهی نوزاد یوبیسافت را هموار کرد.
پس از نسخهی اول سری واچداگز، دومین قسمت از آن در هشتمین نسل از سرگرمیهای ویدیویی عرضه شد. دنبالهای که بر خلاف قسمت قبل، فضایی تاریک و سنگین را ارائه نمیکرد اما از منظر گیمدیزاین آنقدر سرگرمکننده بود که هم گیمرها، هم منتقدان و هم سران یوبیسافت را به تولید نسخهی بعدی، راضی کند. پس از قسمت دوم، حالا نوبت به دنبالهی آن رسیده. واچداگز لیجن (Watch Dogs_Legion) نام سومین نسخه از این مجموعه است. اثری که برخلاف نسخههای قبلی بهخصوص نسخهی اول، با سروصدای کمتر تولید و تبلیغ شد.
سومین نسخه از سری واچداگز در زمانی عرضه میشود که ساختههای Open World کمپانی یوبیسافت از منظر تنوع محتوایی و ساختاری، مورد انتقاد گیمرها و بازیکنان قرار میگرفتند. لیجن اما در این میان، با یک ایدهی تازه میخواهد پا به میدان بگذارد. ایدهای جسورانه و بلندپروازانه که پیشتر، سابقهی اجرای موردی شبیه به آن، در هنر هشتم ثبت نشده بود. سوال اصلی اینجاست که آیا یوبیسافت با واچداگز لیجن بالاخره آن ساختهی جهان_آزاد، «یوبیسافتی» و خوشساختی که گیمرها از این کمپانی انتظار دارند را میتواند به آنها پیشکش کند و مهمتر از آن، آیا این کمپانی در اجرای ایدهی محوری Watch Dogs Legion که در نگاه اکثر گیمرها به امری غیرممکن شباهت داشت، موفق شده است یا خیر؟
داستان بازی:
داستان بازی «واچداگز لیجن» در آیندهای نهچندان دور جریان پیدا میکند. سیستمعامل همهکارهی CtOS که پیشتر در شهرهای شیکاگو و سانفرانسیکو متولد شد و رشد کرد، حالا به یک نظام جهانی تبدیل شده که هر شهری از هر کشور دنیا، برای اینکه مردمانش را زیر نظر بگیرد، آن را در قلب تمامی ساختارهایش میکارد و صدالبته با این کار، پای بذر فساد، جرایم اجتماعی، قتلها، دزدیهای عظیم و بیشتر، کود میریزد! در واچ داگز لیجن، به لندن سفر میکنیم و در متن حوادثی قرار میگیریم که CtOS در لندن برپا کرده است. اگر از دنبالکنندگان دنیای سری واچداگز باشید، احتمالا میدانید که CtOS و شرکت سازندهاش یعنی کمپانی بلوم (Blum) همیشه زیر نظر گروهی موسوم به ددسک (Ded SEC) بودهاند. ددسک مثل یک سایه، CtOS را دنبال میکند و چه از زمان ایدن پیرس و مارکوس هالووی چه در دورهای که لندن به میزبان CtOS تبدیل شده، گروه ددسک در صف اول مقابله با این نظام سازمانیافته، حاضر شده است.
واچداگز لیجن داستان لندنی را روایت میکند که در شرف یک خیزش مردمی قرار دارد. یک خیزش همهجانبه که تحت تاثیر نفوذ CtOS شکل گرفته و گروه ددسک هم در متن آن حاضر است. در میان تمامی این شلوغیها اما، یک گروه مرموز موسوم به «زیرو دِی» (Zero Day) وارد میدان میشود و با برپا کردن چند انفجار مهیب در پارلمان و نقاط شلوغ لندن، ضمن به بار آوردن یک فاجعهی انسانی و تبدیل شدن به تهدید شمارهی یک انگلستان، گروه دد سک را بهعنوان دشمنان درجهی یک مردم بریتانیا، اعلام میکند و با این کار، علاوه بر ضعیف کردن شورش مردم بریتانیا، یک حاشیهی امن را برای CtOS پدید آورده و برای تصاحب این سیستم پرنفوذ و تاثیرگذار و در پایان، برای حکومت بر بریتانیا، خیز برمیدارد.
پس از خرابکاریهای بزرگ Zero Day و گرفته شدن انگشت اتهام به سمت گروه دد سک، تمامی اعظای این گروه کشته یا دستگیر میشوند. بهجز دختری با نام سبین (Sabin) که با همکاری یک هوشمصنوعی ردهبالا موسوم به «بَگلی»، تلاش میکنند تا با سرپا کردن گروه ددسک، مقابله با Zero Day را ادامه بدهند و شورش مردم انگلستان را به نتیجه برسانند. «زیرو دی» اما تنها تهدید شهر لندن نیست. چرا که پس از شروع فعالیت این گروه، جناحهای سیاسی و نظامی دیگر هم برای بهدست آوردن قدرت در لندن، وارد گود میشوند تا لندن به یک میدان جنگ تبدیل شود!
داستان Watch Dogs Legion کیفیت بالایی دارد. حجم محتوای داستان بازی برای یک اثر شوتر/ماجرایی Open World کاملا مناسب است و هر یک از شخصیتهای منفی بازی هم بهنسبتی عادلانه، داستان بازی را تحت تاثیر قرار میدهند؛ بهطوری که نه از مسیر اصلی دور شوید و نه روند آن شما را کسل بکند. هر یک از کاراکترهایی که وارد داستان بازی میشوند، پرداخت خاص خودشان را دارند و اهداف و انگیزههایی که دارند، شما و تیم دد سک را درگیر میکنند. پستیوبلندیهای روایت اثر با گرهگشاییها و پیچشهای خاصی که دارد، بسیار خوب، حسابشده و غافلگیرکننده پیش میرود؛ روندی که گیمر را تا آخرین لحظه، بهدنبال خودش میکشاند.
اتمسفرسازی بسیار خوب کنار روایت جذاب، چندشاخه، حساب شده و درگیرکننده، داستان واچداگز لیجن را به یکی از نقاط قوت آن تبدیل میکند.
تبدیل شدن شهروندان لندن به قهرمانان بازی، نهتنها گیمپلی و داستان بازی را تحتتاثیر قرار میدهد و از هر دو جهت توجیه میشود؛ بلکه مفهوم NPC (کاراکتر غیرقابل بازی) را هم دستخوش تغییر میکند:
در داستان Watch Dogs Legion، هیچ قهرمان یا شخصیت اصلی از پیش تعیینشدهای وجود ندارد. این شما هستید که شخصیت اصلی داستان را از میان مردم شهر لندن انتخاب میکنید. در همین ابتدای کار باید خیالتان را راحت کنم و بهشما بگویم که یوبیسافت ایدهی تبدیل کردن NPCهای بازی به قهرمانان آن را بهبهترین شکل ممکن اجرا کرده است. ایدهای جسورانه که بسیار دور از ذهن و غیرقابل اجرا بهنظر میرسید اما به شکلی حسابشده و دقیق، در دل مکانیکهای داستانی و گیمپلی بازی رخنه میکند و باعث میشود تا گیمر بیشتر از قبل خودش را در متن تمامی رخدادهای بازی، حس کند.
با قدم زدن در خیابانهای لندن، میتوانید سوژههای خود را از میان مردم این شهر، بررسی کنید و اگر از مهارتها و تواناییهای این افراد رضایت داشتید، آنها را به تیم خود اضافه میکنید. ایدهی تبدیل شدن شهروندان لندن به قهرمانان داستان بازی، هم از منظر روایی و هم از منظر ساختار گیمپلی، کاملا با شالودهی Watch Dogs Legion همراستا است. این بازی داستان یک انقلاب مردمی و یک شورش مدنی را روایت میکند. با خودتان یک لحظه فکر کنید که در یک انقلاب اجتماعی، شخصیت اصلی و قهرمانان داستان چه کسانی هستند؟ بله؛ شهروندان و انبوهی از مردمان عادی. افرادی که در عین قهرمان بودن، خیلی راحتتر از چیزی که فکرش را بکنید ممکن است کشته شوند و از آنها به عنوان تلفات یک جنبش بزرگ یاد شود. در واچداگز لیجن مرگ کاراکتر تحت کنترل شما، بهمعنی حذف دائمی او از روند بازی/داستان خواهد بود. مرگی که شاید سادهتر از چیزی که فکرش را بکنید، رخ میدهد و کاراکتر شما را برای همیشه حذف میکند (البته که میتوانید بازی را بدون حالت Permadeath تجربه کنید). بدین ترتیب، یوبیسافت در واچداگز لیجن توانسته به آفرینش سیستمی دست بزند که چه قسمت آغازین چرخهاش (بهخدمتگیری NPC/پروتاگونیست) چه ادامه و پرداخت آن (تبدیل شدن NPC به قهرمان داستان و انجام دادن ماموریتها) و چه نقطهی پایانیاش (مرگ دائمی NPC/پروتاگونیست) همگی از منظر داستان - گیمپلی توجیه میشوند؛ موردی که نشان میدهد یوبیسافت چقدر برای خلقت آن وقت گذاشته و میوهی تمامی این تلاشها، شکلگیری یک هارمونی واقعا جذاب است.
تناسب رعایتشده میان حجم نقشه و تعداد و تنوع فعالیتهای موجود در آن، بهشکلگیری روندی مفرح و سرگرمکننده در Watch Dogs Legion منجر شده است:
گشتوگذار در لندن، انجام دادن فعالیتهای جانبی، پیدا کردن اپراتورهای مناسب برای تیم ددسک و انجام دادن ماموریتهای اصلی، ساختار کلی گیمپلی بازی را شکل میدهند. یوبیسافت برعکس مسیری که برای طراحی مراحل آثار (Open World) اخیر خود پیش گرفته بود، حالا با یک نقشهی نهچندان عظیم اما پرشده از فعالیتهای متنوع و سرگرمکننده، سراغ گیمرها آمده است. شهر لندن در بازی واچداگز لیجن به چند منطقهی مختلف تقسیم شده است. مناطقی که هر کدام، فعالیتهایی خاص را در خودشان جای دادهاند. تفاوت فعالیتهای موجود در محلههای مختلف لندن و تنوعی که هر یک از این فعالیتها دارند، روند سومین قسمت از سری واچداگز را بسیار جذاب، مفرح و متنوع کرده است.
لندنی که بسیار زیبا طراحی شده و رانندگی در کوچهپسکوچههای آن، چه در روز و چه در زیر لامپهای رنگارنگش، واقعا لذتبخش است. البته که یوبیسافت حالا به یک استاد در امر آفرینش محیطهای شهری Open World تبدیل شده و تجربهی معماری لندن ویکتوریایی (در Assassin's Creed Syndicate) به خلقت لندن واچ داگز لیجن، کمک شایانی کرده است. پس از تکمیل فعالیتهای موجود در هر منطقه، یک ماموریت بهخصوص در دسترس شما قرار میگیرد که تکمیل آن، یک اپراتور ویژه را به تیم شما اضافه میکند. مراحلی که انجام دادنشان به پیوستن یک اپراتور ویژه به تیم شما میانجامد، روند بهشدت جذاب و متنوعی دارند. بهطوری که برخی از آنها، از منظر ساختاری، حتی بهتر از مراحل اصلی/داستانی طراحی شدهاند! در نتیجه، انجام دادن فعالیتهای جانبی در شهر، پاداش خوبی را برایتان بهارمغان میآورد. از ارسال کالاهای پستی و مشتزنی در باشگاههای شبانه گرفته تا هک سرورهای مرکزی CtOS، تسخیر کمپ دشمنان، قتل یک شخص بهخصوص و بیشتر، همگی از مواردی هستند که ضمن اجرای موفق فرمول همیشگی یوبیسافت در تولید محتوای آثار Open World، عنصر تنوع را بهرگهای پیکرهی ساختاری واچداگز لیجن تزریق میکنند.
یوبیسافت با «واچداگز لیجن» ثابت میکند که هنوز هم میتواند با پیادهسازی درست ساختار آشنای بازیهای Open World خود، به آفرینش آثار سرگرمکننده و درجه یک از این سبک، دست بزند:
فعالیتهایی که در طول بازی انجام میدهید اما، ممکن است به یکسری درگیری مرگبار ختم شوند. نبردهای بازی از راههای مختلفی قابل پیگیری هستند. نهتنها مبارزات، بلکه تمامی مراحل واچداگز لیجن بهشکلی طراحی شدهاند که بسته به نوع مهارت اپراتور شما، میتوانید آنها را از راههای متنوعی انجام بدهید. مبارزات هم از این قائده مستثنی نیستند. اگر اپراتور شما یک مشتزن حرفهای است، میتوانید نبردها را وارد فاز تنبهتن بکنید. اگر اپراتور شما یک هکر است، حتی بدون اینکه از ماشین خود پیاده شوید، میتوانید انواع پهپادها و رباتهای عنکبوتی را به منطقهی دشمن فرستاده و دمار از روزگارشان دربیاورید. حتی میتوانید پهپادهای دشمن و اسلحههای اتوماتیک آنها را به شکلی هک کنید که برعلیه صاحبان خود فعالیت کنند و از درون، سیستم خود را از متلاشی کنند. اگر اپراتور شما در استفاده از سلاحها مختلف مهارت داشته باشد، میتوانید بهصورت مستقیم به دل دشمن بزنید و از همان درب ورودی، کشتار را آغاز کنید! وجود سیستم عضوگیری در کنار تنوع بالای مهارت NPCها، نهتنها ارزش تکرار بازی را بهشدت بالا برده است، بلکه کاری کرده تا برای انجام هر مرحله، انتخابهای پرتعدادی را در مقابل خود ببینید و بازی را دقیقا به شکلی که دوست دارید، جلو ببرید.
گشتوگذار در شهر لندن با هندلینگ بسیار خوب اتوموبیلها و وسایل نقلیهی موجود در بازی همراه شده است. این موضوع در کنار معماری بسیار خوب شهر، تجربهای شدیدا جذاب و مفرح از گشتوگذار در لندن را برای گیمر ترتیب میدهد. متاسفانه بهدلیل ضعف هوش مصنوعی بهخصوص هوش مصنوعی نیروهای پلیس، شاهد هیچ تعقیبوگریز خاصی در بازی نیستیم چرا که حتی در سختترین درجهی سختی بازی، نیروهای پلیس بهسادگی از خیر شما میگذرند و فرصت شکلگیری یک تعقیبوگریز هیجانانگیز در شهر و در پی آن، استفادهی صد درصدی از تمامی پتانسیلهای سیستم رانندگی و هندلینگ اتوموبیلها، از دست میرود. بازی در کل در بخش هوش مصنوعی، مشکلدار ظاهر میشود و اگر بخواهیم ایرادهای ساختهی جدید را فهرست کنیم، ضمن پرداختن به موارد تکنیکی که جلوتر سراغشان میرویم، از ایراد هوش مصنوعی بازی نباید غافل شویم.
مثل قسمتهای قبلی سری واچداگز، در این قسمت هم با یک سیستم شخصیسازی پرجزئیات و گسترده طرف هستیم. «واچ داگز لیجن» در زمینهی شخصیسازی، مثل مبارزات و انتخاب نحوهی پیشروی در مراحل، آزادی عمل بالایی را به گیمر میدهد. موردی که باعث میشود بازیکن هرچه بیشتر و بهتر با کاراکتری که کنترلش میکند، ارتباط برقرار کرده و در تجربهی بازی غرق شود. بهمنظور نمایش بهتر تاثیرات افعال بازیکن روی جهان بازی، محیط واچ داگز لیجن گاهی اوقات مواردی را بهشما نمایش میدهد که از طریق آنها میتوانید تاثیرات اعمال خود بر شهر را مشاهده کنید. گاهی اوقات پیش میآید که با شهروندی روبهرو میشوید که در توضیحات دیتابیس کاراکتر او، تصادف با شما (حین رانندگی) و مصدومیت ناشی از آن ثبت شده است. گاهی اوقات ممکن است با یکی از اپراتورهای گروهتان که در خیابان مشغول است، مواجه بشوید. گاهی اوقات میتوانید بستگان اپراتورهای تیم خود (مثل پدر، مادربزرگ، نامزد و بیشتر) را در خیابان ملاقات کرده و با آنها تعامل داشته باشید. گاهی اوقات حتی پیش میآید که اپراتورهای تیم شما توسط نیروهای پلیس یا شبهنظامیهای حاضر در لندن، گروگان گرفته شوند و اینجاست که باید برای آزادی آنها تلاش کنید. مواردی که در کنار هم، باعث میشوند تا گیمر بیشتر از همیشه با محیط بازی ارتباط برقرار کند و با دیدن نتیجهی رفتارها و افعالی که انجامشان میدهد، حضور در دنیای واچ داگز لیجن را حس کند. در کل باید گفت که یوبیسافت در پیادهسازی یک گیمپلی مفرح و سرگرمکننده، موفق ظاهر شده است. سیستم جدید بازی با محوریت NPCها و تبدیل کردن آنها به قهرمانان داستان، بهتر چیزی که انتظار میرفت، جواب داده و هم در بخش داستانی و هم در بخش گیمپلی، مواردی جذاب را پیشکش گیمرها میکند. یوبیسافت با واچداگز لیجن نشان میدهد که هنوز هم میتواند از پس تولید بازیهای Open World درجه یک و سرگرمکننده، بربیاید و اگر یکسری ایراد جزئی در هوشمصنوعی وجود نداشت، بهگیمپلی بازی هم میتوانستیم نمرهی کامل را بدهیم.
نقشه بازی Watch Dogs Legion:
طبق گفتهی ترمبلی اگرچه نقشهی بازی Watch Dogs: Legion تقریباً به اندازه دو بازی قبلی است، اما بسیار زندهتر و متنوعتر از دو بازی قبلی است. او در این رابطه گفت:
برای من مقایسهی آنها دشوار است. بهطوری کلی ساختار نقشهها تقریباً یکسان هستند اما لندن حس زندهتری دارد. ما بخشهایی را از خود لندن وارد نقشه کردهایم در نتیجه هر بخش از نقشه حس و حال جداگانهی خودش را دارد. با سفر از Westminster به Camden شما متوجه تغییر خواهید شد بنابراین نقشه بسیار زنده، واقعی و بزرگ احساس میشود. برای ساخت هر منطقه عشق و علاقهی زیادی صرف شده است و ما اطمینان حاصل کردیم که آن منطقه در نقشهی بازی بتواند نمایندهی همان منطقه در دنیای واقعی باشد بنابراین افرادی که در آن مناطق هستند نیز با هم تفاوت دارند. برای مثال مردم Westminster به احتمال زیاد گردشگر و اهل تجارت هستند، درحالیکه مردم Camden ویژگیهای متفاوتی دارند. بنابراین نهتنها نقشههای بخشهای مختلف با هم متفاوت هستند بلکه تمام افراد داخل این بخشها نیز منحصربهفرد هستند. درنتیجه نقشه و دنیای بازی از نظر من بسیار غنی است.
نمرات بازی Watch Dogs Legion:
میانگین امتیازات بازی در متاکریتیک در محدوده بین ۷۰ تا ۸۰ قرار دارد. نسخههای ایکس باکس وان و پیسی هر دو با ۱۸ نقد، به ترتیب موفق به کسب امتیاز ۷۸ و ۷۴ شدهاند و نسخه پلی استیشن 4 نیز از ۱۴ نقد ا متیاز ۷۲ را به دست آورده است. در اوپنکریتیک نیز از ۶۴ نقد ثبت شده، میانگین ۷۴ به دست آمده و ۶۰ درصد منتقدان هم خرید بازی را پیشنهاد کردهاند.
نقد های ثبت شده ی بازی Watch Dogs Legion:
Game Informer: 9/10
Legion این احساس را میدهد که آن فانتزی هکر بودن که اولین Watch Dogs سعی در القایش داشت بالاخره به واقعیت پیوسته است. با تیمبندی لذتبخش، طراحی مراحل فوقالعاده، روایت قوی و یک دنیای چشمنواز، همه چیز با هم یک پکیج بسیار سرگرمکننده را تشکیل دادهاند. چه در حال کنترل یک ابرجاسوس تمریندیده باشید و چه یک مادربزرگ وراج، Watch Dogs: Legion بسیار لذتبخش است.
GameSport: 8/10
Watch Dogs Legion یک بازی ضد فاشیستی است، و این که به آن پیام پایبند میماند و به یک پایان راضیکننده میرسد جای احترام دارد. بازی همچنین گیمپلی هکینگ خلاقانه خود را گستردهتر کرده تا بیش از همیشه جای خلاقیت را باز بگذارد. یکی از مهمترین پیامهای Legion این است که یک لندنی واقعی بودن چه معنایی دارد، و وقتی به آخر بازی برسید، یک گروه DedSec پر از شهروندان به شدت متفاوت از یکدیگر، و با فرهنگ، قومیت، و وضعیت اقتصادی منحصر بفردشان دارید – که همگی برای بازسازی خانهشان متحد شدهاند. پیامی که بازی میتواند بدهد از این تاثیرگذارتر نمیشود… Watch Dogs Legion کمی در لحن خود میلنگد، اما پیام الهامبخشش درباره وحدت و عدالت همچنان در بازیای به این شدت عجیب و در عین حال تاثیرگذار میدرخشد.
IGN: 8/10
Watch Dogs Legion با اجازه بازی در نقش شهروندان یک لندن در آینده نزدیک، سری هکر جهان باز یوبیسافت را به یک مسیر جدید و جالب میبرد. آنقدر تنوع در سبک بازی هر شخصیت وجود دارد که نداشتن یک کارکتر واحد با شخصیتپردازی خودش را جبران کند، و با فعال کردن Permadeath هیجان و استرس نفوذ به یک منطقه محافظتشده را بالا میبرد. در کنار همه اینها، مپ بازی پر از جزئیات و پازلهای محیطیست که میتوانید با اندکی کمک از درونهایتان حل کنید. Legion از نظر فنی کم ایراد ندارد، اما روش سندباکس-مانندش ایده خوبیست که گیم پلی لحظه به لحظه Watch Dogs را باز هم از سری GTA متفاوتتر میکند.
PC Gamer: 8/10
قماری که Watch Dogs Legion روی قابلیت بازی در نقش هر کسی کرده تقریبا جواب میدهد. اکثر شهروندان لندن بیش از حد برای باحال بودن معمولی هستند، اما آن چندتایی که برایم ارزشمند شدند در نهایت بیشتر از اکثر شخصیتهای اصلی بازیها برایم مهم بودند. برای گروهی از آدمهای طرد شده و رندوم ساخته شده بد نیست. و حتی در نهایت عاشق همه آن درونها شدم.
GamesRadar: 7/10
Legion ساختار جهان باز Watch Dogs را با یک مکانیک در نقش هر کسی بازی کردن دگرگون کرده که تا حدی اعصابخردیهای ناشی از مشکلاتش را جبران میکند.
Playstation Universe: 6/10
با این که Watch Dogs Legion اصول اولیه را خوب اجرا میکند و تغییر منظرهاش هم برای گیمر تازه است، اما از نظر شخصیتها و داستانگویی یک عقبگرد نسبت به Watch Dogs 2 است. شیطنت مبتنی بر تکنولوژی در لندن همچنان لذتبخش باقی میماند، اما ضعفهای ساختار جهان بازی که یوبیسافت دائما به کار میبرد خودشان را نشان میدهند.
منبع: وبسایت های زومجی و ویجیاتو
@Rexa @83mehrdad83 @SuperMaN @Original @NimaB @Shxyan @KARiM @LORDMohammad @Vazir @YaS @KoMaiL @CLinTon @AMiREpiCure @AmiRKinG @ZedOne به همراه بقیه دوستان گرامی...
هرکه نخواند گشاد است