DevilScream
-
تعداد ارسال ها
56 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
1 دنبال کننده
آخرین بازدید کنندگان نمایه
613 بازدید کننده نمایه
دستاورد های DevilScream
-
@Meli رسیدگی بشه ممنون از شما
-
با سلام به مدیریت محترم بنده در مدرک شماره 2 گزاشتم نگاه کنید اینجا هم میدم و بازم میگم این News/ لیدر بنده Arrow. تایید کردن و هیچ مشکلی نداره ادمین نباید الکی کیک میکرده .Business dari? Forush nemire?: [Tamas ba 359-2929] یا حق
-
کجای قوانین فروم نوشته اگر ممبری Fenglish مشکلی داشته باشه ادمین میتونه کیک کنه یا اینکه باید بری از ممبر شکایت کنید؟!
-
• عکس سایز کوچک شما از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک کسی که از او شکایت دارید از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از شاهدین از طریق کنترل پنل: نداریم • توضیحات: بنده News/ دادم و ادمین JerJis کیک کردن دلیل News/ و گفتم چرا گفتن بعد ?نباید : بزارید ولی لیدر بنده میگن مشکلی نداره و این News/ رو میزارن و ادمین چرا Fenglish بلد نیست و الکی کیک میده و تو کار لیدر من دخالت میکنه مدارک 6 عکس هست که میزارم • مدارک (فیلم یا عکس): , . . . .
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 18 • اسم واقعی: مجتبی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: پسری خوب شاد باحال با مرام • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 15 • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): معلوم نیست • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: نه حال داشت نه پول داشت نه لیدر • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): رفیییقم لیدره پول تو فکشن حال هم میده یکم • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ میدونمممم میدونممممم • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 6
-
عکس بخش "اطلاعات کاربری" در UCP: - آیا شما مطمئن هستید که می خواهید از اقلیت خارج شوید؟ بله - برای چه از اقلیت استعفاء می دهید؟ نه پول توشه نه عشق حال کسی هم تاکسی سوار نمیشه - پیشنهادات و انتقادات خود را راجع به اقلیت و Leader آن بنویسید: خوبه
-
• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 17 • اسم واقعی: مجتبی • در 30 کلمه خود را توصیف کنید: پسری شوخ باحال با مرام • روزانه چقدر بازی می کنید؟ 15ساعت شایدم بیشتر • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00):نمیدونم • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: نداشتن تایم برای بازی • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل 30 کلمه): دوست دارم • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ نمیدونم • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ 5
-
دقت کردین وقتی یکی میره خارج اولین کاری که میکنه گرفتن عکس با شلوارک تو خیابون هستش ؟؟
-
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺪد 10 ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻫﻤﻪ ﻋﺪﺩﺍ ﺭﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ 0,1,2,3,4,5,6,7 ,9 ﺑﻪ ﺟﺰ ﻋﺪﺩ 8 ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻋﺪﺩ 8 ﺍﺻﻦ ﺧﻮﺷﺶ ﻧﻤﯽ ﯾﻮﻣﺪ ﺧﻼﺻﻪ ﺷﺐ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﻭ ﻋﺪﺩ 10 ﻣﯿﺎﺩ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﭼﺸﻤﺶ ﻣﯿﻮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺪﺩ 8 ﺩﺍﺭﻩ ﻭﺳﻂ ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ ﻣﯿﺮﻗﺼﻪ . ﻣﯿﺎﺩ ﻭﺳﻂ ﻭ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻮﻧﻪ ﺯﯾﺮ ﮔﻮﺵ 8 ﻣﯿﮕﻪ: ﮐﯽ ﺗﻮﺭﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ؟ ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎﯼ؟ ﻋﺪﺩ 8 ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﻋﺪﺩ 10 ﺭﻭ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺻﻔﺮﻡ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺑﺴﺘﻢ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﻤﺮﻡ ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﻗﺼﻢ ...... "" ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ !???
-
پسره به مادرش گفت با اين قيافه ترسناكت چرا اومدی مدرسه؟ مادر گفت غذاتو نبرده بودی،نميخواستم گرسنه بمونی.پسر گفت ای كاش نمیومدی تا باعث خجالت و شرمندگي من نشی... همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید.. چندسال بعد پسر در 1شهر ديگه دانشگاه قبول شد و همون جا کار پیدا کرد و ازدواج كرد و بچه دار شد. خبر به گوش مادر رسيد .مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینم.اما پسر میترسید که زنش و بچش از ديدن پیرزن یه چشم بترسن.. چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده .. وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1 يادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود : پسره عزيزم وقتی 6سالت بود تو 1تصادف 1چشمتو از دست دادی،اون موقع من 26سالم بود و در اوج زیبایی بودم و بعنوان 1مادر نميتونستم ببينم پسرم 1چشمشو از دست داده واسه همين 1چشممو به پاره تنم دادم،تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی كنی پسرم .مواظب چشم مادرت باش .. اشك در چشمهای پسر جمع شد.. ولی چه دیر...
-
یارو واسه ماهیگیرى نارنجك میندازه تو رودخانه یه مشت ماهى ریز میاد روآب میزنه زیرگریه میگه الهى بمیرم زدم تو مهد كودكشون؟??? .
-
به بابام گفتم بابا تو که نمیزاری کولرو روشن کنیم چرا کولر خریدی اخه کولر خاموش به چه درد میخوره؟ چی جواب داده باشه خوبه؟ گفت تو هم به هیچ دردمون نمیخوری هیچ استفاده ی مفیدی ما ازت ندیدیم یعنی میگی نباید نگهت دارم؟ عاقا من قانع شدم?
-
آرزو میکنم پول توکیفتون مثل ابروهاتون وسیبیلاتون باشه تا برمیدارید فرداش دراومده باشه خداییش آرزوی قشنگی کردما?? آمینو بلند بگو?
-
به بابام گفتم میخوام برم سمت گیاهخواری ! نظرت چیه ؟! بابام : آفرین پسرم خیلی هم خوبه مگه تو چیت از بـُز کمتره?????? پدر نیست که، کوه محبته??
-
دیروز رفتم رستوران گفتم ببخشید آقا جوجه دارید؟ گفت بله، گفتم بهش آب و دونه بدید نمیره تا آخر خیابون با لنگه کفش دنبالم کرد? بی جنبه بود?
