NighTCore

- عکس بخش "اطلاعات کاربری" در UCP: - از چه تاریخی تا چه تاریخی درخواست مرخصی دارید؟ (تاریخ باید میلادی و به فرمت رو به رو باشد: YYYY-MM-DD مثال 25-12-2022) (خود آن روز هم حساب است): 08-08-2025 - به چه دلیل درخواست مرخصی دارید؟ در صورت عدم حضور در میتینگ تایید شود. - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - عکس بخش "اطلاعات کاربری" در UCP: - از چه تاریخی تا چه تاریخی درخواست مرخصی دارید؟ (تاریخ باید میلادی و به فرمت رو به رو باشد: YYYY-MM-DD مثال 25-12-2022) (خود آن روز هم حساب است): 08-08-2025 - به چه دلیل درخواست مرخصی دارید؟ در صورت عدم حضور در میتینگ تایید شود.

• عکس سایز کوچک از "اطلاعات کاربری" از طریق کنترل پنل: • سن واقعی: 16 • اسم واقعی: علی • در چند کلمه خود را توصیف کنید: مهربان، خوش اخلاق ، با تجربه و گانر • روزانه چقدر بازی می کنید؟ ۸ ساعت • در چه ساعت هایی بازی می کنید؟ (مثلا 08:00 - 12:00): 14:00-23:00 • چرا شما فکشن قبلی را ترک کردید: نداشتیم • برای چه می خواهید به این فکشن بیایید؟ (حداقل چند کلمه):برای کسب تجربه • چرا فکر می کنید که این فکشن جای مناسبی برای شما هست؟ چون هست • روزانه چند بار انجمن را چک می کنید؟ ۲۰ بار

این داستان ادامه دارد

عکس بخش "اطلاعات کاربری" در UCP: آیا شما مطمئن هستید که می خواهید از اقلیت خارج شوید؟ بله برای چه از اقلیت استعفاء می دهید؟ رفتن به دسته متوسط (در صورت عدم حضور در سرور سریعاً از UCP کیک کنید) پیشنهادات و انتقادات خود را راجع به اقلیت و Leader آن بنویسید: فکشن خوبیه ما که بدی ندیدیم یه تشکر ام کنم از داش متین واسه دادن این فرصت به بنده به امید دیدار دوباره

دادا پایان

به نام خدا | In the name of God خبر گزاریه UNoFFiciaL | نبرد خونین نبرد خونین – قسمت پنجم: پایان نبرد، آغاز آرامش تاریخ: 04-08-2025 | ساعت: حدود ۰۷:۰۰ صبح صبح زود بود و شهر Los Santos هنوز در خواب نیمه‌خفته خود غوطه‌ور بود، اما اکنون هوای تازه‌ای به خیابان‌ها دمیده شده بود؛ هوایی پر از امید و وعده‌ی فردایی بهتر. پس از شب‌های سخت و نفس‌گیر پر از شلیک، دود و انفجار، حالا آرامش نسبی بر شهر حاکم شده بود. آتش نبردی که چندین روز جریان داشت، کم‌کم فروکش کرد و سکوتی معنی‌دار جای آن را گرفت. Agent Carter، خسته اما مصمم، در حیاط ساختمان فرماندهی FBI نشسته بود. دست‌هایش روی زانوهایش قرار داشت و چهره‌اش پر از خستگی و آرامش بود. گوشی تلفن را در دست داشت و گزارش‌های آخرین تیم‌های عملیاتی را گوش می‌داد: – «اکنون بیشتر مناطق تحت کنترل کامل دولت درآمده‌اند. اعضای کلیدی باند Ballas دستگیر شده و شهر به تدریج به حالت عادی بازمی‌گردد.» کارتِر لبخندی زد و به آرامی زیر لب گفت: – «بالاخره... پایان جنگ نزدیک است. اما باید مراقب باشیم، همیشه سایه‌ی خطر هست.» در سوی دیگر شهر، D-Roy و چند تن از بازماندگان باند Ballas در یک مخفیگاه کوچک، زخمی و خسته، جمع شده بودند. جایی که هنوز صدای دوردست شلیک‌ها به گوش می‌رسید، اما دیگر اثری از آن هیاهوی دیروز نبود. D-Roy با نگاهی سرد و اندکی آرام گفت: – «ممکن است این نبرد را باخته باشیم، اما روح ما هنوز زنده است. Ballas هرگز نابود نمی‌شود؛ ما همیشه باز خواهیم گشت، قوی‌تر از قبل.» یکی از اعضا که خسته روی زمین نشسته بود، پاسخ داد: – «حالا وقت استراحت است. فردا روزی بهتر و فرصتی دوباره برای ما خواهد بود.» در همین حال، نیروهای پلیس و امنیتی به آرامی و با دقت مناطق مختلف شهر را پاکسازی کردند. مردم که روزهای سختی را پشت سر گذاشته بودند، حالا با امید به آینده به خانه‌های خود بازگشتند. کوچه‌ها پر شد از صدای خنده کودکان، و دیوارهای شهر حالا جای پیام‌های صلح، دوستی و امید شده بود. Agent Carter به پنجره اتاقش نگاه کرد، نگاهی آرام و امیدوار به افق شهر داشت و نفس عمیقی کشید: – «نبرد تمام شد، اما مسئولیت ما هنوز ادامه دارد. اکنون باید روی بازسازی و حفظ امنیت تمرکز کنیم، تا دیگر هیچ‌کس ترسی نداشته باشد.» شهر Los Santos اکنون به دنبال آرامش و بازسازی بود؛ فرصتی دوباره برای شروعی تازه، دور از خشونت و ترس. مردم می‌دانستند که روزهای سخت گذشته‌اند و آینده‌ای روشن در انتظار آنهاست، اما هوشیار بودند که چنین آرامشی قابل اعتماد تنها با تلاش و همکاری همه حفظ خواهد شد. نظر با واکنش فراموش نشه جیگرا پایان