به نام خدا | In the name of God
خبر گزاریه UNoFFiciaL | نبرد خونین
نبرد خونین – قسمت چهارم: آتش و دود
تاریخ: 03-08-2025 | ساعت: حدود ۰۴:۰۰ بامداد
صبح روز بعد، شهر Los Santos هنوز زیر غبار و دود ناشی از درگیریهای شب گذشته نفس میکشید و فضای سنگینی بر خیابانها حاکم بود. اخبار سقوط بخشی از مقر FBI و پیامهای تهدیدآمیز Ballas روی دیوارهای شهر به سرعت در میان مردم پخش شده بود و همه منتظر واکنش بودند.
Agent Carter در اتاق عملیات FBI، مقابل نقشهی بزرگ شهر که نقاط حساس و درگیریها را نشان میداد، خم شده بود. تلفنهای بیوقفه زنگ میزدند و تیمهای مختلف گزارش میدادند:
– «تیم NG در حال رسیدن به محلهای درگیری است، اما کنترل کامل هنوز در دست نیست.»
– «باند Ballas در مناطق مختلف پراکنده شده و مقاومت میکند.»
کارتِر، با چهرهای مصمم و صدایی آرام اما جدی، به تیمش گفت:
– «اگر بخواهیم جلو پیشروی آنها را بگیریم باید هوشیار باشیم و از هر نقطه ضعفشان استفاده کنیم. آنها این بار بسیار خطرناکتر و منسجمتر عمل میکنند.»
در سمت دیگر شهر، D-Roy و چند تن از اعضای کلیدی Ballas در یک ساختمان نیمهویران جمع شده بودند. فضای سنگین و نفسگیر بود و همگی آماده برای حملهای بزرگتر. D-Roy نگاهی سرد و مصمم به اطراف انداخت و گفت:
– «هدف ما واضح است؛ تسلط کامل بر شهر. اگر دولت میخواهد با ما بجنگد، ما آمادهایم تا آخرین قطره خونمان را بدهیم.»
یکی از اعضا با نگرانی پرسید:
– «آیا انتظار داریم گارد ملی نیروهای بیشتری بفرستد؟»
D-Roy جواب داد:
– «بله، اما ما برتری تاکتیکی داریم و هر فرصتی برای ضربه زدن به آنها را خواهیم گرفت. این نبرد فقط شروع است.»
صدای انفجارهای کوچک و شلیکهای پراکنده از دور دست به گوش میرسید و خبر از ادامه نبردهای پراکنده در گوشه و کنار شهر میداد.
Agent Carter با سرعت به یکی از اعضای تیم اطلاعات دستور داد:
– «باید تمام توانمان را روی ردیابی حرکات Ballas بگذاریم. هر حرکت آنها را زیر نظر بگیریم تا حملات بعدی را پیشبینی کنیم.»
در همین حال، نیروهای NG با پشتیبانی هلیکوپترهای نظامی و تجهیزات پیشرفته در حال پاکسازی محلههای تحت کنترل Ballas بودند و هر چند بار مقاومت شدید، اما به آرامی پیشروی میکردند.
اما در سایهی این همه هیاهو، D-Roy نقشهی جدید و خطرناکی کشیده بود؛ نقشهای که میتوانست توازن قدرت را به کل تغییر دهد.
او در تماس با یکی از نیروهای مخفی خود بود و با صدایی آرام اما پر از اطمینان گفت:
– «امشب همه چیز تمام میشود. آنها را در دام میاندازیم، منتظر باش.»
شهر Los Santos این شب را با دلهره و اضطراب انتظار میکشید؛ همه منتظر شعلهور شدن دوباره آتش جنگی بودند که هنوز پایانی برایش دیده نمیشد.
پایان قسمت چهارم.
نظر با واکنش فراموش نشه جیگرا