مدیرعامل شرکت کاندیداکتور (Conductor) معتقده که پلتفرمهای قدیمی و جاافتاده سئو، استارتاپهای حوزه AEO/GEO رو شکست میدن و پیشبینی میکنه که ۹۵ درصد این استارتاپهای جدید در نهایت به «گرداب ساس» (SaaS abyss) سقوط میکنن و محو میشن.
مدیرعامل شرکت کاندیداکتور (Conductor) بهتازگی بحثی رو در لینکدین راه انداخته و در مورد آینده پلتفرمهای سئوی مبتنی بر هوش مصنوعی صحبت کرده. به نظر اون، این شرکتهای بزرگ و قدیمی هستن که در نهایت بازار رو در دست میگیرن و ۹۵ درصد استارتاپهای نوپا از صحنه روزگار محو میشن. البته بقیه هم نظرات متفاوتی داشتن؛ بعضیها معتقدن که شرکتهای کوچیکتر گوشه دنج بازار خودشون رو پیدا میکنن و حتی ممکنه استارتاپها برای پاسخ به نیازهای کاربران در موقعیت بهتری باشن.
بسمرتنیک (Besmertnik) دلایل خودش رو منتشر کرده و توضیح داده که چرا پلتفرمهای برتری مثل رادزاد، سمراش و Ahrefs جایگاه بهتری برای ارائه ابزارهایی دارن که کاربران برای دیدهشدن در چتباتهای هوش مصنوعی و نتایج جستجو به اونها نیاز خواهند داشت. استدلال اون اینه که شرکتهای بزرگ و جاافتاده بیش از یک دهه تجربه در زمینه خزش در وب (crawling) و مدیریت حجم عظیمی از دادهها دارن؛ چیزی که سازمانهای کوچیکتر نمیتونن باهاش رقابت کنن.
مدیرعامل کاندیداکتور نوشته:
«توی چند ماه گذشته، بیشتر از ۳۰ تا شرکت جدید که راهکارهای ردیابی با هوش مصنوعی ارائه میدن، مثل قارچ سبز شدن. چندتاشون هم برای شروع کار سرمایه جذب کردن. اما نظر من اینه: برنده نهایی، شرکتهای بزرگ و قدیمی این حوزه هستن. ۹۵ درصد این استارتاپها بهزودی به گرداب ساس سقوط میکنن و از بین میرن.
... ما با بیش از ۷۰۰ برند بزرگ سازمانی کار میکنیم و بیش از ۱۰۰ مهندس، مدیر محصول و طراح داریم. همه این افراد ۱۰۰ درصد روی آیندهای متمرکز شدن که فقط مبتنی بر جستجوی هوش مصنوعیه. ... مجموع درآمد سالانه شرکتهای ما (غولهای این حوزه) به صدها میلیون دلار میرسه و شاید ۱۰۰۰ برابر بیشتر از تمام این شرکتهای نوپا، نیروی مهندسی در اختیار داریم.
البته که ما هم مشکلات فنی و زیرساختهای قدیمی خودمون رو داریم. اما نقاط قوتمون این ضعفها رو کاملاً پوشش میده...
... بیشتر استارتاپهای AEO/GEO یا تا ۱۸ ماه آینده از دور خارج میشن یا به کسبوکارهای «سبک زندگی» با درآمد سالانه ۱ تا ۳ میلیون دلار تبدیل میشن. فقط یکی دوتاشون ممکنه بتونن از این مرحله عبور کنن و به رقیب جدی تبدیل بشن. از طرف دیگه، یکی دوتا از بزرگترین «بازیگران قدیمی» سئو هم احتمالاً از نقشه حذف خواهند شد...»
آیا جایی برای کسبوکارهای «سبک زندگی» وجود داره؟
حرفهای بسمرتنیک نشون میده که شرکتهای ابزارسازی کوچیکتر با درآمد تکرارشونده سالانه (ARR) یک تا سه میلیون دلاری، که اونها رو کسبوکار «سبک زندگی» مینامه، میتونن به عنوان شرکتهای موفق به کارشون ادامه بدن، اما هیچ شانسی برای رشد و تبدیل شدن به پلتفرمهای بزرگ و سازمانی ندارن.
رند فیشکین (Rand Fishkin)، همبنیانگذار اسپارکتورو (SparkToro)، از این کسبوكارهای كوچک «سبک زندگی» دفاع کرد و گفت که داشتن چنین کسبوکاری، مثل تقلب کردن در بازی بیزینس، خوشبختی و زندگیه (از بس که خوبه!).
پاسخ فیشکین:
«هیچی بهتر از یه کسبوکار "سبک زندگی" با درآمد سالانه ۱ تا ۳ میلیون دلار نیست.
... بذارید بهتون بگم من هیچوقت قرار نیست چه کاری رو انجام بدم: سرویس دادن به شرکتهای غولپیکر (چه برسه به ۱۰۰ شرکت برتر دنیا). بروکراسی، سنگاندازیها و اصطکاک این سازمانها، کملذتترین، بیارزشترین و چیزیه که باید به هر قیمتی در زندگیم ازش دوری کنم.»
قصد نداریم حرف در دهان رند بذاریم، اما به نظر میرسه منظورش اینه که رسوندن یک کسبوکار به نقطهای که تعادل بین کار و زندگی برای صاحب کسبوکار و «سبک زندگی» او منطقی باشه، کاملاً ارزشمنده.
دلیلی برای موفقیت استارتاپها
همه موافق نبودن که برندهای جاافتاده با موفقیت از ابزارهای سئوی سنتی به دنیای جستجوی هوش مصنوعی مهاجرت میکنن. استدلال مخالف اینه که استارتاپها زیر بار ایدهها و زیرساختهای قدیمی سئو نیستن و در موقعیت بهتری برای ساختن راهحلهای ذاتاً مبتنی بر هوش مصنوعی (AI-native) قرار دارن؛ راهحلهایی که دقیقاً نحوه تعامل کاربران با چتباتهای هوش مصنوعی و جستجو رو دنبال میکنن.
دنیل رودریگز (Daniel Rodriguez)، همبنیانگذار Beewhisper، معتقده که نسل بعدی برندگان، شاید «کاندیداکتورهای بهتر» نباشن، بلکه شرکتهایی هستن که از یک پارادایم کاملاً متفاوت شروع میکنن که بر اساس نحوه تعامل کاربران هوش مصنوعی با اطلاعات شکل گرفته. دیدگاه اون نشون میده که مزیتهای قدیمی شاید پایه و اساس محکمی برای ساخت ابزارهای قدرتمند هوش مصنوعی نباشن، بلکه بیشتر شبیه لنگر عمل میکنن و جلوی پیشرفت رو میگیرن.
او در کامنتی نوشت:
«شما ۱۰۰ درصد درست میگید که مزیتهای شرکتهای بزرگ در زمینه خزش، پردازش داده و روابط سازمانی بسیار زیاده.
تنها سؤالی که برای من پیش میاد اینه: آیا این مزیتها برای حل مسئلهی درست بهینه شدن؟ تمام این نقاط قوت برای تحلیل وب استاتیک (صفحات، لینکها و کلمات کلیدی) طراحی شدن.
اما سفر جدید کاربر در یک لایه پویا و محاورهای در بالای وب اتفاق میفته. این یک نوع داده کاملاً متفاوته که به یک موتور جدید نیاز داره.
شرط من اینه که اون یکی دوتا استارتاپی که موفق میشن، اونهایی نیستن که سعی دارن یک "کاندیداکتور بهتر" بسازن. بلکه اونهایی هستن که از زیر بار زیرساختهای قدیمی رها بودن و از روز اول یک راهحل نیتیو برای درک این سفرهای محاورهای جدید ساختن.»
نقش سرمایهگذاران خطرپذیر در رونق سئوی هوش مصنوعی
مایک مالاتزو (Mike Mallazzo)، از مدیران پیپال (PayPal)، این سؤال رو مطرح کرد که آیا اصلاً بازاری برای حمایت از چندین استارتاپ موفق وجود داره یا نه و اشاره کرد که شاید علاقه سرمایهگذاران خطرپذیر (VC) به استارتاپهای AEO و GEO چندان منطقی نباشه. او معتقده که این بازار بیشتر برای شرکتهای متوسط و بهینه از نظر سرمایه مناسبه، نه یونیکورنهایی که بازگشت سرمایه عظیم دارن.
مالاتزو نوشت:
«من شما و شرکتهای سمراش، Ahrefs، ماز و غیره رو خیلی تحسین میکنم، اما به نظر من شماها از یک جنس دیگهاید. این فضا برای استارتاپهای ساس (SaaS) مستقل، سودآور و بهینه از نظر سرمایه ساخته شده که در قالب رشد انفجاری و سرمایهمحور سیلیکونولی قرار نمیگیرن. حس میکنم یک سادهلوحی جدی به سبک سیلیکونولی پشت این موج سرمایهگذاریهاست...
حتی اگه هوش مصنوعی به طور کامل جستجو رو ببلعه، آیا لایه تحلیل و آنالیتیکس اون بزرگتر از چیزی میشه که در سئوی سنتی شکل گرفته؟ آیا بیشتر از یکی دوتا از این شرکتها میتونن برنده بزرگ این بازی باشن؟»
با رفتارها و دادههای جدید در جستجو چه کنیم؟
در حال حاضر به نظر میرسه که کل این صنعت هنوز داره سعی میکنه بفهمه که چه چیزهایی برای ردیابی ضروری هستن و چه چیزی برای دیدهشدن در هوش مصنوعی مهمه. برای مثال، «اشاره به برند» (Brand Mentions) به عنوان یک معیار مهم در حال ظهوره، اما آیا واقعاً اینطوره؟ آیا اشاره به برند باعث میشه مشتریان در نهایت محصولی رو به سبد خریدشون اضافه کنن؟
و بعد، واقعیت جستجوهای بدون کلیک (Zero Click Searches) وجود داره. این ایده که جستجوی هوش مصنوعی به طور قابل توجهی مرحله «بررسی» در سفر خرید مشتری رو حذف میکنه و دادههای این مرحله در جستجوهای بدون کلیک بلعیده میشن. بنابراین اگه قراره در مورد ردیابی سفر کاربر و بهینهسازی برای اون صحبت کنیم، این یک تکه از پازل داده است که باید حل بشه.
مایکل بونفیلز (Michael Bonfils)، یکی از کهنهکاران بازاریابی جستجو با ۳۰ سال سابقه، این سؤالات رو در بحثی در مورد جستجوهای بدون کلیک و راههای بقا در این شرایط مطرح کرد:
«میدونید، ما یک قیف فروش داریم که همه میشناسیم: مرحله آگاهی، مرحله بررسی و در نهایت مرحله خرید. مرحله بررسی، بخش حیاتی قیف ماست. ما داریم این دادهها رو از دست میدیم. چطور قراره به این دیتا دست پیدا کنیم؟
چه کسی قراره این دادهها رو فراهم کنه؟ آیا گوگل در نهایت این کار رو میکنه؟ آیا اصلاً چنین کاری میکنن؟ چطور این کار رو خواهند کرد؟
اما این اطلاعات برای من خیلی مهمه، چون من باید بدونم اون مکالمه در مورد چیه. من باید بدونم دو نفر که دارن در مورد من صحبت میکنن، چی میگن... چون کل استراتژی محتوای من در میانه قیف فروش، به شدت به این موضوع بستگی داره.»
یک سؤال جدی وجود داره که این شرکتها چه نوع دادهای برای پر کردن این شکافها ارائه میدن. پلتفرمهای جاافتاده برای وب استاتیک، دادههای کلمات کلیدی و گرافهای بکلینک ساخته شدن. اما واقعیت نوظهور جستجوی هوش مصنوعی، شخصیسازیشده و حتی بدون نیاز به کوئری است. بنابراین، همانطور که مایکل بونفیلز اشاره کرد، سفر خریدار ممکنه به طور کامل در رابطهای کاربری هوش مصنوعی اتفاق بیفته و صفحات نتایج جستجوی سنتی (SERP) رو که نون و آب شرکتهای ابزار سئوی قدیمی هستن، به طور کامل دور بزنه.
ابزارهای سئوی هوش مصنوعی: دادههای بعدی شما از کجا میآیند؟
اگر آینده جستجو نه در مورد نتایج و حجم جستجوی کلمات کلیدی، بلکه یک گفتگوی پویا باشه، نوع دادههایی که اهمیت دارن و سیستمهایی که میتونن اونها رو تفسیر کنن، تغییر خواهند کرد. آیا استارتاپهایی که در ردیابی و تفسیر تعاملات محاورهای تخصص دارن، به ابزارهای غالب سئو تبدیل خواهند شد؟ شرکتهایی مثل رادزاد سابقهی درخشانی در تغییر مسیر هوشمندانه در پاسخ به نیازهای صنعت دارن، بنابراین باید منتظر موند و دید که آینده چه شکلی پیدا میکنه.