President

سوخت عقیق سرخ شد یاقوت کبود

پایان آتش این بار گلستان نبود

یکی جوانش را به مسلح عشق برد 

یک جوانی اش را به دست عشق سپرد

به نام روا بهتان زدند

این جماعت نا جوان مردانه بدند

حکم اعدام یه مشت قاتل جانی

به خون خواهی بیست هزار جوان ایرانی 

شورش در زندان با ندای مرصاد

طلبه ولایی جلوی جلاد ایستاد

از شصت و هفت تا امروز تهدیدت کردند

سالی هزار باز هر روز تهدیدت کردند

ولی باکی نداشت فرزند بهشتی

اعلام من العسل شهادت نوشتی

روی کاغذ زمینی ها زمان را خوردند

پیراهن یوسف را به تاراج بردند

بی خبر آن پایان راه شاه می آید

صدای یوسف از ته چاه می آید

آن کسی که شاهش شاه خراسان شد

عزیز مصر شدنش شاهستان شد

هشتمین جمهور نگین پادشاهی گرفت 

از هشتمین امام نشان شاهی گرفت

پرواز آخر رخ یار آسمانی

پرواز آخر همان یار خراسانی 

رفت تا لب هیچ به معنا رسید

از هر شهر عشق به معوا رسید

قصید قاصد از این غزل شد

این عشق از ازل تا ابد شد

به ما درس عاشقی رو تو یاد دادی

پای مکتبت با خون خودت وایسادی

خواستند دولت بی تکرارت کنند

خواستند تو رسانه ها آنکارت کنند

ولی عجیب عجیب شد خادم الرضا

پناه برد مثل کبوترا به اما رضا

سوختی تو دل مردم تولد یافتی 

با خونت تار پود عاشقی بافتی 

حلالمون کن سید بد باهات تا کردیم 

برا هممون عاشقی رو معنا کردی

حلالمون کن ما مردم بی عشقیم

خشکسالی بوستان شهر دمشقیم 

حلالمون کن به اشکای مادرت 

حلالمون کن به پهنای مشورت

حلالمون کن طلبه مظلوم مشهدی 

یکی از یاران یار تو روز محشری

در تاریخ ایران یک در نفیسی

شهید جمهور سید ابراهیم رئیسی 

عاقبت خادم الرضا حبیب مردم شد

با خدا معامله کرد عزیز مردم شد