-
تعداد ارسال ها
514 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
40
دستاورد های AmiNPioneeR
بروزرسانی وضعیت تکی
نمایش تمام بروزرسانی وضعیت توسط AmiNPioneeR
-
میگه طرف میره دعوا میزنن با چاقو.
میبرنش بیمارستان بستری میشه.
یک رفیق داره به اسم علی که میاد سراغشو میگیره و میگن که باید قلب بدن تا رفیقش زنده باشه.
علیی قلبشو میده و از جون خودش میگذره.
بعد از اینکه ار بیمارستان مرخص میشه و میره خونه سراغ رفیقش علی رو میگیره که مادرش نامه علی که به خودش نوشته بود رو میده.
نامه رو باز میکنه میخونه:
((دکتر مارو جواب کرد گفت که سرطان دارم زیاد از عمر باقی نمونده بخاطر همون قلبم رو دادم تا زنده بمونی رفیق)).